نسخه چاپی

یك نسل سومی هنرمند انقلابی در گفتگو با نما:

دغدغه هایمان باید مسیر رفتن مان را مشخص كنند/ نگاه من در كاریكاتورهایم نقد به عملگرایی افراد است نه ظاهر آنها

عکس خبري -دغدغه هايمان بايد مسير رفتن مان را مشخص کنند/ نگاه من در کاريکاتورهايم نقد به عملگرايي افراد نه ظاهر آنها

من موضوعم نقد عملكرد است نه ظاهر شخص، من می خواهم با كاریكاتورم به آن شخص یا مسئول بگویم كاری كه می كنی اشتباه است و باید كار دیگری انجام بدهی. نگاه من در كاریكاتورهایم نقد به عملگرایی افراد نه ظاهر و شخصیت شان است.

گفتگو: زینب رامشه - عباس گودرزی متولد ۱۳۵۷ بروجرد است. دانش آموختۀ کارشناسی نقاشی و هنرهای تجسمی از دانشکدۀ هنر دانشگاه شهید باهنر کرمان. پیش از سال 1388 بیشتر در فضای جشنواره ای و دانشگاهی و نمایشگاهی فعالیت داشته است. عموما هم در حوزۀ اجتماعی کار می کرد. مثلا در روزنامه جام جم در حوزه اجتماعی اثر تولید می کرد. در سال 1388 و بعد از فتنه احساس کرد زمانی که صرف برگزاری برنامه های نمایشگاهی و فعالیت های این چنینی می شود، اگر صرف دغدغه ها شود، بهتر است. احساس وظیفه کرد و حس کرد که ارزش ها در حال پایمال شدن است و باید کاری کرد. وارد دنیای کاریکاتور سیاسی شد.


 چه شد که از نقاشی وارد دنیای کاریکاتور شدید؟
 در سال اول یا دوم دانشکده یک گروه کرمانی در دانشگاه مان یک نمایشگاه کاریکاتور برگزار کرد. در واقع اولین بار بود که این طور با دنیای کاریکاتور مواجه می شدم. این نمایشگاه عامل آشنایی ام با دنیای کاریکاتور شد. در آن روزها وقتی به نحوه انتقال مفهوم در این رسانه(کاریکاتور) دقت کردم، احساس کردم که می توانم با این ابزار حرف هایم را بزنم. از آن موقع می توانم بگویم که یک دل نه صد دل عاشق این ابزار برای انتقال محتوا شدم و حس کردم که می توانم با این ابزار حرف هایم را بزنم برای همه و بدون نیاز به هیچ ترجمه ای.


وقتی وارد کاریکاتور سیاسی شدید بازخورد دیگران چطور بود؟
 در سال 88 علاوه بر روزنامه جام جم بعد از مدتی در روزنامه جوان هم کارهایم منتشر شد. در آن سال به علت اختلاف های سیاسی بین دوستان هم اختلاف نظر وجود داشت و چند دستگی پیدا شده بود. عده ای از دوستان ما هم مشتری ماهواره شده بودند. من خودم ماهواره نداشتم، در شبکه بی بی سی آن روزها برنامه ای بود که روزنامه های کشور را بررسی و تحلیل می کرد، یکی از این روزنامه ها روزنامه جوان بود. دوستان می گفتند در آن برنامه روزانه برنامه جوان و کاریکاتورش را تحلیل می کردند. همین عامل باعث بیشتر دیده شدن آثار من شد، به تعبیری که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. این طور شد هر شب کاریکاتورهای من در بی‌بی‌سی توسط مسعود بهنود نقد می شد.
در آثارتان عموما افراد چهره کاریکاتوری ندارند، چرا این طور است؟
من در کاریکاتورهایم نیت مسخره کردن افراد را ندارم. من در کارم چند اصل مهم را رعایت می کنم. مهم ترین آن این است که به اجزا صورت و چهره اشخاص کاری نمی کنم. به نظرم این کار درست نیست. من موضوعم نقد عملکرد است نه ظاهر شخص، من می خواهم با کاریکاتورم به آن شخص یا مسئول بگویم کاری که می کنی اشتباه است و باید کار دیگری انجام بدهی. نگاه من در کاریکاتورهایم نقد به عملگرایی افراد نه ظاهر و شخصیت شان است.
توصیه ای به کسانی که می خواهند وارد حوزه های این چنینی شوند؟
نه به عنوان توصیه و نصیحت، بلکه چند نکته به نظرم می رسد که به نظرم قابل استفاده است. یکی از این نکات این است که هر کسی در هر کدام از حوزه های جنگ نرم کار می کند، به طور تخصصی در یک حوزه وارد شود و آن را به اتمام برساند، این که در این حوزه از حوزه ای به حوزه ای دیگر وارد شویم در نتیجه نمی توان به موفقیت دست پیدا کنیم. مثلا اگر کسی وارد حوزه نوشتن شدن تا انتها ادامه بدهد، مثلا در دوره ای سراغ تصویربرداری و در دوره ای دنبال گرافیک و در دوره ای به دنبال کاریکاتور نباشد، این طور از شاخه ای به شاخۀ دیگر رفتن نتیجه ای ندارد. الان در بین دوستان و جوانان انقلابی می بینم کسانی که دغدغه دارند و توان اثرگذاری هم دارند اما به همین دلیل نمی توانند به نتیجۀ درستی برسند و اثرگذاری داشته باشند.


 به عنوان سوال آخر، فعالیت تان به خصوص این روزها فقط کاریکاتور نیست، درست است؟

بله. از سال 90 من وارد فضای دیگری هم شدم، نقاشی از چهرۀ علما و شهدا. با توجه به این که من در فضای مجازی فعالیت داشتم و به نحوی درگیر فضاهای طراحی بودم، اگر قرار بود در مورد علما و یا بعضی از شهدا کاری انجام شود، تصویر خوب و با کیفیتی نبود. جدا از علمای گذشته در مورد کسانی مانند آیت ا... مصباح، مهدوی کنی و حتی آیت‌ا... مکارم شیرازی هم که هم عصر ماست؛ عکس خوبی برای کار کردن وجود نداشت. از طرف دیگر در مورد شهدا، به خصوص شهدای جنگ تحمیلی هم با وجود گذشت زمان این مشکل وجود داشت. این شد که با توجه به این که من تجربه نقاشی هم داشتم وارد این حوزه شدم، خود بررسی می کردم و با توجه به نزدیک شدن به ایام وفات و یا شهادت این عزیزان یکی از تصاویرشان را نقاشی می کردم و برای کارهای فرهنگی در فضاهای مختلف منتشر می کردم. با این کار به نحوی در تولید مواد اولیه محصولات فرهنگی به خصوص در پوسترها و نمایشگاه ها کمک کردم.
 
 در مورد تصاویر شهدای مدافع حرم چطور؟

در مورد تصاویر شهدای مدافع حرم هم بعد از شهادت چند نفرشان را نقاشی کردم، بعد از آن تعدادی از فرزندانشان تماس گرفتن و تعدادی هم از آن ها نقاشی کردم. تا امروز به نظرم این تصاویر حدود 300 عدد شده است. من هم این روزها برای شادی دل همرزمان و خانواده شان تصاویر آن ها را نقاشی می کنم.

۱۳۹۴/۱۱/۲۲

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...