جابه‌جایی در عرصه جنگ نیابتی وامیدواری دشمن به داخل

عباس حاجی‌نجاری


پس از شكست محور امريكايي – صهيونيستي- سعودي، در جنگ نظامي با جبهه مقاومت كه به پايان سيطره نظامي داعش در منطقه غرب آسيا انجاميد، منطقه وارد فاز جديدي از تقابل، اين‌بار با تكيه بر جنگ رواني با هدف تخليه ظرفيت‌هاي بالقوه جبهه مقاومت در برابر جبهه استكبار گرديده است. در اين دور جديد كه امريكايي‌ها و صهيونيست‌ها به دليل شكست در عرصه قبلي ترجيح داده‌اند تا با تأمل بيشتر صحنه را از قفا مديريت كنند، ميدانداري را به بازيگر تاره كار منطقه، جوانك جوياي نام سعودي‌ها يعني محمد سلمان سپرده‌اند تا در عين اينكه اهداف خود را در منطقه پيش مي‌برند، ، هزينه مستقيم كمتري را در صورت تكرار شكست‌ها متحمل شوند. مجموعه حملاتي را كه اين روزها محمد سلمان عليه ايران وحزب‌الله روا داشته ‌‌بايد در اين راستا مورد توجه قرار داد. اين گزاره البته مستندات غيرقابل انكاري هم دارد كه به شناخت مسئله بهتر كمك مي‌كند.

سايت راديو فردا در خبري در اين زمينه از سفر‌هاي مستمر جرد كوشنر، داماد ۳۶ساله رئيس‌جمهوري امريكا و مشاور ارشد او به رياض گزارشي را منتشر كرده و آورده است كه به او كه يك يهودي صهيونيست است، مأموريت يافتن گشايشي در ديوار مشكلات خاورميانه، به‌ويژه در امور مربوط به اسرائيل و فلسطيني‌ها، محول شده است. براساس اين گزارش او در هفته‌هاي اخير سه بار با محمد بن سلمان در عربستان ديدار داشته‌است. يك ستون‌نويس روزنامه بريتانيايي گاردين روز ۱۹ نوامبر در اين زمينه مي‌نويسد، «درست بعد از ديدار كوشنر و بن سلمان سه چيز اتفاق افتاد: سلمان دست به پاكسازي رقباي متمول سلطنتي خود زد؛ او كودتاي خاموشي در لبنان به راه انداخت؛ و نيروهاي مسلح عربستان بنادر و فرودگاه‌هاي يمن را بستند. »در همين حال، در روزهاي اخير، برخي مقام‌هاي امريكايي به روزنامه نيويورك تايمز گفته‌اند كه در جريان گفت‌وگوهاي كوشنر و سلمان قرار نگرفته‌اند. ستون‌نويس گاردين هم مي‌نويسد كه وزارت دفاع امريكا و ديپلمات‌هاي امريكايي نسبت به «ارتباط قوي» سلمان و كوشنر «نگراني زيادي دارند. »از سوي ديگر، يك منبع از كاخ سفيد كه نخواسته نامش فاش شود به نيويورك تايمز مي‌گويد كه جرد كوشنر جزئيات ديدار و گفت‌وگوهاي خود با وليعهد عربستان را به طور كامل در اختيار وزارت خارجه و شوراي امنيت ملي امريكا قرار داده است.

مستنداتي از اين دست ابعاد پنهان سناريوي جديد منطقه‌اي امريكا را روشن تر مي‌كند. بر اساس واقعيات صحنه جبهه مقاومت طي سال‌هاي اخير با به حاشيه راندن امريكايي‌ها آنها را در منطقه زمينگير كرده و در چنين شرايطي، راهبرد جديد منطقه‌اي امريكا بر تغيير اين وضعيت متمركز شده است. اولويت راهبردي امريكا در حال حاضر تأثيرگذاري بر قدرت منطقه‌اي ايران است. اگر چه بر اساس تحليل محتواي اظهارات مقامات امريكايي، كاخ سفيد فاقد راهبرد اثرگذار منطقه‌اي براي مقابله با ايران است. اما به نظر مي‌رسد اين بار با تكيه بر مؤلفه‌هاي عمليات رواني كه كابوس تهديد نظامي را نيز با خود دارد، در صدد است تا جهت‌گيري هماهنگ و منسجمي را عليه ايران سازماندهي نمايد.

در اين راستا، برخي جنبه‌هاي تاكتيك‌هاي منطقه‌اي جديد امريكا شامل تاكيد بر ائتلاف سازي‌هاي جديد منطقه‌اي مانند: تقويت ائتلاف سعودي-صهيونيستي و يا سرمايه‌گذاري روي ظرفيت‌هاي قومي و طايفه‌اي به منظور فتنه گري‌هاي منطقه اي، تشديد فشار به حزب الله لبنان و تصويب تحريم‌هاي جديد عليه آن و ترغيب رژيم صهيونيستي به تهديد عليه حزب‌الله و اميدواري به تغيير نظام ايران با بهره‌گيري از عنصر نفوذ وتغيير محاسبات گوشه‌اي از آن است كه در اين ميان تكيه قابل توجه بر پتانسيل‌هاي عربستان و تاكيد بر حفظ اين كشور در راهبردهاي منطقه‌اي به محور اصلي اين راهبرد تبديل شده است.

اما از آنجايي كه ميزان موفقيت امريكا در اكثر طرح‌هاي منطقه‌اي خود مشروط است و در برخي پرونده‌ها در وضعيت نا اميدانه‌اي قرار دارد و به همين دليل، امريكا شرايط مناسبي براي شكل دادن به صحنه‌هاي نظامي مستقيم ندارد. در عين حال سعي كرده است كه ظرفيت‌هاي جديدي براي فشار بيشتر و كوتاه كردن دست ايران از آينده منطقه ايجاد نمايد و در اين خصوص، سياست‌هاي تشديد كننده‌اي در دستور كار قرار داده است. بر اين اساس اتكاي حداكثري امريكا به عربستان به عنوان شريك منطقه‌اي وتلاش براي اختلال در تعاملات منطقه‌اي ايران از مسير رژيم سعودي، موجب تأكيد بر حفظ عربستان به هر قيمت شده است. بنابراين همسو كردن تغيیرات جديد در عربستان با راهبردهاي منطقه‌اي امريكا عليه ايران در دستور كار قرار دارد. و اين در حالي است كه عربستان به عنوان محور اين سناريوي جديد امريكا خود به دليل ناكارآمدي نظامي در باتلاق يمن در حال غرق شدن است.

در همين زمينه رابرت فيسك خبرنگار و تحليلگر شناخته‌شده نشريه «اينديپندنت» انگلستان در يادداشتي در اين نشريه با بيان اينكه ديگر امريكا نيست كه وضعيت را در خاورميانه مشخص مي‌كند، نوشته است كه نفوذ عربستان هم روز به روز در حال كاهش است و اين كشور مي‌داند كه نمي‌تواند با ايران مقابله كند. او تأكيد مي‌كند: حالا روز به روز نفوذ «محمد بن سلمان» كم و كمتر مي‌شود؛ همان شاهزاده خليج فارس كه براي نابودي يمن، بشار اسد، قطر، (شبكه خبري) الجزيره و حتي لبنان بيچاره تلاش خود را كرد و اين تلاش بيشتر شبيه كارهاي بچه بدخلقي است كه براي ترساندن همسايگان خود، اسباب‌بازي‌هايش را به سمت خانه‌ آنها پرتاب مي‌كند.

اما سؤال اساسي اين است كه بر اساس چه منطق و برآوردي سردمداران رژيم سعودي به عنوان كارگزاران جديد صهيونيسم بين‌الملل، ايران را تهديد نظامي مي‌كنند و براي قدرت اصلي منطقه خط ونشان مي‌كشد؟ به نظر مي‌آيد كه پاسخ اين سؤال را بايد در داخل جست‌وجو كرد. چرا كه جبهه مقابل هم بر ضعف وناتواني خود واقف است و هم قدرت وتوان ايران را در عرصه ميداني تجربه كرده است، بنا براين به مسئله سازي‌هاي داخل و به ويژه نقش رسانه‌ها با عمله گري واسطه‌ها اميد بسته وثقل جنگ رواني خود را نيز برآن متمركز كرده است. از اين رو تفاوتي ميان سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي آرمان و جامعه فردا مبني بر ضرورت تعطيلي ويامذاكره براي توقف برنامه موشكي با عملكرد وحاشيه‌سازي‌هاي تيم رئيس دولت دهم نيست، چرا كه يكي نماد اقتدار ملي را هدف گرفته است و ديگري وحدت وانسجام ملي را، در شرايطي كه كشور بيش از هر زمان ديگري به هردو نياز دارد

۱۳۹۶/۹/۹

اخبار مرتبط