مقدمه
تحولات
سالهاي اخير در منطقهي خاورميانه از قبيل اشغال عراق و افغانستان توسط آمريكا و
پيروزي حزبالله در نبرد با اسراييل موجب شده وضعيت شيعيان در اين منطقه دچار
دگرگونيهاي اساسي شود. روي كار آمدن يك دولت با اكثريت شيعي در عراق و مشاركت
شيعيان در حكومت افغانستان همراه با احياي جنبشهاي شيعي كه تحت عنوان «هلال
شيعي» از آن نام برده ميشود ميتواند منشأ فرصتها و تهديدهاي
متعددي براي جمهوري اسلامي ايران از منظر امنيت منطقهاي و جهاني باشد. از سوي
ديگر تحولات اخير و پديد آمدن دو دولت شيعي در منطقهي خليجفارس ميتواند
سناريوهاي تهديدزاي متعددي را پيشروي كشورهاي محافظهكار، غيردمكراتيك و سني اين
منطقه قرار دهد. به همين منظور در اين گزارش در پي آن هستيم تا ضمن بررسي مختصر و
فشردهي وضعيت شيعيان در كشورهاي حاشيهي خليجفارس و وضعيت سياسي و اقتصادي آنها
در اين كشورها، به بررسي تهديدها و فرصتهاي موجود از قبل آنها براي امنيت ملي
جمهوري اسلامي ايران بپردازيم و در نهايت راهكارهاي متعددي را براي استفاده از
فرصتها و كاهش بار تهديدات پيشنهاد نماييم.
از نظر
حزب نو محافظه کار آمریکا، نقش شیعیان در میان جنبش های بنیاد گرا، بسیار حائز اهمیت
است.
جنبش شیعی
ایران در سال (1357)، از سوی اندیشمندان غرب و آمریکا، جنبشی بنیاد گرا معرفی شده
است. به اعتقاد برخی نویسندگان، «شیعه بودن» را از دلایل اصلی «محور شرارت» نامیدن
ایران از سوی «جورج بوش» پسر دانسته اند. آنها معتقدند، حتی نتیجه تشکیلات گفتگوی
تمدن ها، در دوره (ریاست جمهوری) خاتمی نیز به همکاری بین المللی برای مقابله با
امریکا منجر می شود. به نظر آنها، حمایت جمهوری اسلامی ایران از ملت مظلوم فلسطین،
لبنان، حماس، حزب الله و شیعیان افغانستان، تفاوتی میان جنبش بنیادگرای سلفیسم و القاعده
و ایران باقی نمی گذارد. از عوامل نگرانی ایالات متحده، پیوندهای معنوی میان
جمهوری اسلامی ایران و ملت شیعه در خاورمیانه است. چنان که گفته شد، فروپاشی حکومت
بعث عراق و به وجود آمدن فرصت تاریخی برای شیعیان این کشور، به منظور مشارکت در
ساختار سیاسی عراق، بر میزان نگرانی های امریکا افزوده است. با توجه به نگرانی های استراتژی آمریکا، در
مورد تاثیر تحولات عراق بر مسائل نفت و امنیت اسرائیل، ایجاد ساختار حکومتی فدرال
در عراق و دادن نقش بیشتر به کردها، به عنوان یک راه حل اساسی برای مهار و کنترل شیعیان،
در نظر گرفته شده است.
سران
آمریکا و اسرائیل، با برجسته سازی مفهوم «هلال شیعه»، انحراف اذهان تصمیم گیران
عرب را از مسئله اصلی، یعنی «اسرائیل» پی می گیرند و نگرانی آنها را نسبت به حاکمیت
ایدئولوژی شیعه تحت رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران در منطقه تحریک می کنند. چنان
که باید اذعان داشت، آنها از سوی دیگر، برجسته سازی و نهادینه شدن مفاهیمی چون
هلال شیعی را در تعارض با الزامات طرح خاورمیانه می دانند و این موضوع «متناقض نمایی»
است که آمریکا در حل آن با مشکل رو به رو است ؛ به این معنا که برای تضعیف جمهوری
اسلامی و به طریق اولی «اسلام سیاسی»، از نوعی که کشور ما ادعای ام القرایی آن را
دارد، تلاش می کند، مخاطرات واهی شکل گیری هلال شیعی و نهادینه شدن آثار آن در
تحولات منطقه ای را همواره به کشورهای منطقه، به ویژه عرب های سنی گوشزد کند و از
سوی دیگر می داند که طرح هرگونه الگوی رفتاری در کنار طرح خاورمیانه بزرگ، به تضعیف
و استحاله الزامات این طرح منجر خواهد شد.
مقامات
آمریکا با اشاره به اظهارات پادشاه اردن چنین ادعا می کنند: «در کنار ایران و عراق
که دارای اکثریت جمعیت شیعه هستند، کشورهای لبنان و بحرین به دلیل جمعیت زیاد شیعی
و سوریه با حاکمیت اقلیت شیعیان علوی و گروه شیعیان عربستان سعودی به دلیل سکونت
در مناطق نفت خیز، با شکل دادن به «هلال شیعه»، تحولات ژئوپلتیکی را از خلیج فارس
تا مدیترانه تحت تاثیر قرار می دهند».6
براساس
همین تحلیل، «جورج تنت»، رئیس اسبق سازمان سیا، پس از مشخص شدن نتایج انتخابات
مجلس هفتم شورای اسلامی، خطاب به کنگره ابراز کرد: «ایران می تواند با تاثیر گذاری
بر شیعیان عراق، در تحولات ژئوپلتیک منقطه، مؤثرتر عمل کند» پس جمهوری اسلامی ایران
به یک فاکتور ژئوپلتیک در توازن منطقه ای و جهانی تبدیل شده است و می تواند، با
بهره گیری از قدرت فراملی شیعیان، در کشورهای عربی منطقه ، لبنان، هند و پاکستان
نفوذ کند.
راهبرد
تقابل آمریکا با جنبش های شیعی در خاورمیانه :
مهم ترین
هدف راهبردی ایالات متحده آمریکا، از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تاکنون این
بود که جنبش های بنیاد گرای شیعه را در دهه 80، کنترل و مهار کند. به همین دلیل،
با بهره گیری از صدام حسین و ویژگی های شخصیتی او، جنگی میان دو کشور شیعه (ایران
و عراق) به راه انداخت و طی هشت سال جنگ عراق با کشور شیعی ایران، کمک های فراوانی
برای برآورده شدن این اهداف کرد؛ اما اکنون موضوع تشیع در عراق و خاورمیانه، به یکی
از مهم ترین موضوعات استراتژی امنیت ملی آمریکا تبدیل شده است.
ژنرال
های آمریکایی در آوریل (2003)، با ابزار نگرانی از ژئوپلتیک متحول تشیع در خاورمیانه
و به منظور بررسی راهبرد آمریکا در قبال شیعیان در خاورمیانه، نشستی برگزار کردند.
در این نشست، آدمیرال های پنتاگون، درباره شیعیان عراق و استراتژی امریکا در قبال
بنیادگرایی اسلامی، به این نتیجه رسیدند که برای ایجاد امنیت در خاورمیانه، باید
به جای هلال شیعی، در کشورهای منطقه هلال دموکراسی به وجود آید. مشخص کردن منطقه شیعه
نشین عربستان سعودی از سوی ژنرال های آمریکایی (پنتاگون) در این طرح، می تواند
نشان نقشه های جدید ایالات متحده برای ایجاد درگیری میان سنی ها و شیعیان در این
کشور و در نتیجه، اعمال مدیریت دلخواه بر منابع نفت خاورمیانه، به خصوص (عربستان
سعودی) باشد. چنان که منطقه کرکوک که حدود 5/1 میلیارد بشکه نفت را در اختیار
دارد، با بهره برداری از اختلافات ژئوپلتیک، در راستای سیاست ها و منافع آمریکا مدیریت
می شود و تاکنون تکلیف آن از جهت اینکه متعلق به منطقه فدرال کردی یا منطقه مرکزی
باشد، روشن نشده اشت.
تنها
نگرانی ایالات متحده درباره ایجاد دموکراسی در کشورهای شیعه نشین آن است که این
طرح، موجب بیداری مسلمانان، به ویژه شیعیان شده و اشتیاق آنها را برای نوع جدیدی
از «اسلام گرایی باز سازی شده» در خاورمیانه تحریک کند و به دلیل امکان شکل گیری
هلال شیعه در منطقه خاورمیانه، فرصت جدیدی برای احیای هویت شیعی فراهم سازد؛ برای
مثال، اگر ایجاد دموکراسی در عربستان سعودی، در راستای طرح خاورمیانه بزرگ، به
بارزتر شدن نقش شیعیان منجر شود، برای تصمیم گیران کاخ سفید، تضمینی وجود ندارد که
هویت یابی شیعیان در این کشور چه تأثیری بر ساختار و مولفه های قدرت شیعیان در
خاورمیانه خواهد داشت و تا چه اندازه منافع ملی آمریکا را در منطقه تامین یا آن را
آسیب پذیر و تهدید خواهد کرد. برخی ژنرال های آمریکا این طرح را نوعی «ریسک بزرگ
با پیامدهای ناشناخته» ارزیابی می کنند و معتقدند، این پروژه 25 ساله است و به
برنامه های ظریفی نیاز دارد. برخی تدابیر پیش بینی شده از سوی تصمیم گیران کاخ سفید،
برای ایجاد دموکراسی در خاورمیانه و مهار و کنترل تشیع بدین شرح است:
ـ جلب
همکاری آن دسته از روحانیون شیعه که زمینه های مساعدی برای همکاری دارند.
ـ
شناسایی روحانیون میانه رو (براساس منافع آمریکا) و تبدیل آنها به موقعیت های نفوذ
ایالات متحده در منطقه .
ـ
مقابله با بنیادگرایی اسلامی ـ شیعی، از طریق ایجاد نوعی سیستم حکومتی سکولار.
ـ ایجاد
موسسات آموزشی سکولار، متناسب با مؤلفه های آموزشی غرب. از نظر مقامات آمریکا، این
گونه مؤسسات در کشورها و مناطقی که آموزش های قرآنی مورد توجه قرار گرفته و دارای
سیستم آموزشی به سبک غربی نیست، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند.
ـ ایجاد
برنامه مناسب بلند مدت برای شیعیان در اقصی نقاط جهان که 15 درصد از جمعیت یک میلیاردی
مسلمانان را تشکیل می دهند.
ـ پیگیری
تماس ها و ارتباط مستقیم با رهبران شیعه در عراق، برای جلوگیری از تاثیر گذاری بیشتر
رهبران شیعی ایران بر آنها.
ـ بهره
برداری از اختلافات مرزی،قومی و ملی میان شیعیان عرب ایران و تکیه بر «عرب» و «فارس»،
به عنوان مبنای هویت ملی آنها.
ـ زیر
نظر داشتن جنبش های شیعی مخالف منافع آمریکا و شناسایی ساختار سازمانی آنها.
ـ تبلیغ
منفی مبتنی بر سیاست تبلیغ روانی «انگاره سازی» معطوف به نهادینه سازی «دخالت ایران
در فرایند دولت سازی عراق نوین»در سطح افکار عمومی جهان به خصوص مردم مسلمان
منطقه.
ـ بهره
برداری از اختلافات شیعی و سنی و دامن زدن به آن، در راستای جلوگیری از شکل گیری
«هلال شیعه» در خاورمیانه که باید اذعان داشت، چه بخواهیم و چه نخواهیم، زمینه های
بالقوه آن (هلال شیعی)، به طور طبیعی در منطقه وجود دارد.
ـ توجه
بیشتر به پویایی مذهب در سیاست کشورهای منطقه؛ از مشکلات سران کاخ سفید آن است که
تا پیش از نابودی حزب بعث عراق، تمرکز اصلی را تنها برای سرنگونی صدام حسین قرار
داده بودند و دور نمای قدرت شیعه و افزایش تحرکات «بنیاد گرایی شیعه»، مورد توجه
آنها قرار نگرفته است.
ـ طرح
و بررسی امکان حمله نظامی به ج.ا.ایران.
جمعیت شیعیان در کشورهای مسلمان
;کشور ; درصد شیعیان
;درصد
سنی مذهب
ج.ا. ایران 89%
10%
عراق 65ـ60% 37ـ32%
لبنان 38% 23%
سوریه 16% 74%
امارات 15% 81%
عربستان 11ـ10% 90ـ89%
افغانستان 15% ;84%
بحرین 70% 30%
آذربایجان 67%
30%
یمن 30% 70%
کویت 25% 60%
پاکستان 20% 77%
اردن 2% 90%
مصر 1% 90%
ترکیه 1% 93ـ83%
هلال شیعی و ژئوپلیتیک خاورمیانه
گفتار اول: وضعيت شيعيان در كشورهاي حاشيهي خليجفارس
به علت
نحوهي پراكندگي شيعيان در منطقهي خليجفارس ميتوان گفت این منطقه از نظر
جغرافياي مذهبي، تحت سلطهي شيعيان است.[1]
وضعيت شيعيان منطقه از جنبههاي جمعيتي و سياسي - اقتصادي به شرح زير است:
الف-
وضعيت جمعيت شيعيان در كشورهاي حاشيهي خليجفارس
از بعد
جمعيتي كشورهاي ايران، بحرين و عراق، اكثريت قابل توجهي از شيعيان را در خود جاي
دادهاند. از ميان آنها ايران و عراق از پر جمعيتترين كشورهاي منطقه هستند؛
بنابراين ميتوان گفت بيش از نيمي از جمعيت منطقه، شيعه مذهب هستند.[2]
در حال
حاضر شيعيان عراق اكثريتي60 تا 65 درصدي را در برابر 32 تا 37 درصد اهل تسنن تشكيل
ميدهند.[3]
2/81 درصد جمعيت بحرين را مسلمانان تشكيل ميدهند كه 70درصد اين تعداد شيعه هستند.[4]
در عربستان شيعيان بيشتر در مناطق شرقي و حوالي مكه و مدينه و نيز مراكز توليد و
صدور نفت سكونت دارند. اين گروه حدودسه ميليون (10 تا 15 درصد) از كل جمعيت
عربستان را تشكيل ميدهند. 95درصد جمعيت قطر را اهل سنت تشكيل ميدهند. جمعيت
شيعيان عمان 5درصد كل جمعيت اين كشور يعني معادل 120 هزار نفر است.[5]
شيعيان حدود 25درصد كل ساكنان كويت را تشكيل ميدهند. البته اين نسبت در ميان دارندگان
تابعيت كويتي تا بيش از يك سوم جمعيت نيز تخمين زده ميشود. همچنين 4درصد كل جمعيت
دارندگان تابعيت كويتي، ايرانيالاصل هستند.[6]
در كشور امارات متحدهي عربي حدود 77درصد جمعيت را افراد غيرتبعه تشكيل ميدهند.
در حدود 16درصد از كل جمعيت اين كشور شيعه هستند[7]
و اكثريت آنها در دوبي ساكناند؛ به نحوي كه بيش از 33درصد از جمعيت اين شهر را
شيعيان تشكيل دادهاند. بيشتر شيعيان اين كشور، ايراني و عموماً به تجارت و
بازرگاني مشغولاند.[8]
ب-
وضعيت سياسي - اقتصادي شيعيان در كشورهاي حاشيهي خليجفارس
شيعيان
ساكن در كشورهاي حاشيهي خليجفارس به طور سنتي توسط حكومتهاي محافظهكار و
غيردموكراتيك مستقر بر كشورهاي متبوع خود از رشد سياسي و بعضاً اقتصادي محروم نگه
داشته شدهاند. اين دولتها به دو دليل عمده از شيعيان در هراس هستند:
- طرح هلال شيعي اولين بار از سوي ملك
عبدالله پادشاه اردن مطرح شد؛
- هراس از جستجوي شيعيان براي تشكيل حكومت
شيعي و حتي به سبك ايران كه پس از انقلاب اسلامي تشديد شده است.
حملهي
آمريكا به منطقه و اشغال عراق در سال 2003، به حكومت سنيمحور عراق پايان بخشيد و
پس از آن قدرت به شيعيان واگذار شد. برخي كارشناسان سياست خارجي آمريكا به اين
روند نام «احياي تشيع»[9]
اطلاق كردهاند. اينك وضعيت عراق به همراه تحولاتي كه درون كشورهاي منطقه رخ داده،
منجر به تحريك و تشويق شيعيان براي درخواست حقوق بيشتر و ايفاي نقش به عنوان نيروي
فرهنگي- سياسي در سياستهاي منطقه شده است. همچنين پس از مشاركت شيعيان در حاكميت
افغانستان و نبرد 33 روزهي لبنان و به نمايش در آمدن تصاوير سيدحسن نصرالله در
شهرهاي حكومتهاي محافظهكار خليجفارس ديگر به نظر ميآيد كه شيعيان منطقه،
مسلمانان فراموش شده نباشند. اين جمعيت كه اكثريت مسلمانان خليجفارس را تشكيل ميدهند
در طي سالهاي گذشته با سه پيشرفت در هم تنيده ديگر برجسته شدهاند:
اول - تقويت جايگاه ژئوپلتيك ايران پس از
سقوط صدام حسين و طالبان و تلاش جهت تنوع بخشيدن به روابط با دول خليجفارس؛
دوم - افزايش آگاهيهاي سياسي شيعيان و
تلاش براي رسيدن به جايگاه حقيقي خويش؛
سوم- افول قدرت ايالات متحده آمريكا در
عراق همزمان با مقاومت موفقيتآميز ايران در برابر فشارهاي بينالمللي مبني بر
دست كشيدن از برنامههاي صلحآميز هستهاي و هراس غرب از نمايش غرورآميز نفوذ
ايران در منطقه.
حتي
برخي افراد مانند «نوام چامسكي»[10]
از كابوس كنترل ايران به حوزههاي انرژي نفت و گاز خليجفارس از طريق شيعيان، سخن
به ميان آوردهاند. با همهي اينها بايد توجه داشت كه با وجود فضاي جديد، هنوز هم
شيعيان - غير از عراق - سمتهاي عمدهاي را در حكومت، ارتش، نيروهاي امنيتي يا
مؤسسات خارجي و دفاعي كشورهاي خود بر عهده ندارند و از ايفاي نقشي عمده در تدوين
سياست در سطح عالي كشورهاي خود، بركنار هستند.
-
عربستان: عربستان به دليل واهمه از تضعيف جايگاه خود
در ميان كشورهاي سني - عربي منطقه، بيش از ديگر كشورها به جنبشهاي شيعه واكنش
نشان ميدهد؛ به دليل اينكه نگران است كه اين ناآراميها به مناطق شيعهنشين
عربستان و به ويژه استانهاي شرقي سرايت كند.[11]
آشنايي با نفوذ سياسي، اقتصادي و مذهبي عربستان بر منطقه، حاكي از آن است كه
هرگونه رويكرد حاكمان اين كشور در قبال شيعيان، ميتواند خطدهندهي ديگر كشورهاي
منطقه باشد. به دليل انديشههاي وهابي حاكم بر اين كشور، حركتهاي افراطي شديدي
نيز از جانب اتباع عربستاني در سطح منطقه صورت ميگيرد. مطابق آمار رسمي مقامات
آمريكايي، نيمي از جنگجويان كشته شده خارجي در عراق از اتباع سعودي بودهاند.[12]
-
بحرين: در بحرين مناصب سياسي مهم، كماكان در
اختيار سنيها خصوصاً خاندان سلطنتي حاكم قرار دارد و مهمترين گروههاي مخالف، در
خارج از كشور مستقر هستند مانند حركه احرار البحرين الاسلاميه[13]
در لندن و جبهه الاسلاميه التحرير بحرين[14]
در ايران. درآمد كشور بحرين، وابسته به كمكهاي عربستان سعودي و منابع نفتي، رو به
اتمام است.[15]
-
كويت: شيعيان كويت برخلاف هممذهبان خود در
بحرين، از موقعيت اجتماعي و اقتصادي مطلوبتري برخوردارند. شواهد حاكي از آن است
كه اهل تشيع در كويت از موقعيت اقتصادي و فرصتهاي شغلي بهتري در مقايسه با ساير
شيعيان حوزهي خليجفارس برخوردارند.
-
عمان: شيعيان در ساز و كار تجارت و اقتصاد و نيز
امور فرهنگي عمان و حتي در سيستم دولتي و سلطنتي در سطح وزارتخانههاي غيرحساس اين
كشور، حضور دارند. بسياري از پروژههاي عظيم صنعتي، بازرگاني و اقتصادي در عمان به
شيعيان تعلق دارد. سهم بالاي شيعيان در طرحهاي ملي، حكايت از ظرفيت بالاي
اقتصادي آنان در اين كشور دارد.
- قطر: بعد از
عربستان، قطر تنها حكومت وهابي در جهان است. ولي از آنجا كه جامعهي قطر جامعهاي
آرام و بدون تنش بوده و روابط مذاهب مختلف نسبتاً مسالمتآميز است، شيعيان در اين
كشور در مقايسه با عربستان، از جايگاه مناسبتري برخوردارند و با محدوديت روبرو
نيستند. در اين كشور نيز شيعيان از دسترسي به مشاغل بالاي دولتي و مناصب كليدي،
محروم ماندهاند. دولت قطر پيشروي كشورهاي عربي حوزهي خليجفارس در زمينهي
اصلاحات سياسي است. قطر اولين كشور در ميان اين كشورهاست كه به زنان حق كانديدا
شدن در انتخابات را اعطا كرده است.[16]
در يك نگاه كلان به وضعيت شيعيان در كشورهاي
حاشيهي خليجفارس فارس ميتوان مشاهده كرد كه در اين كشورها شيعيان از مناصب عمدهي
سياسي دور نگه داشته شدهاند و يا بيشتر معطوف به مطالبات اقتصادي در برخي كشورها
شده است.
نگرانی
های موجود و تلاشهای کشورها و دولتهای مرتجع منطقه علیه شیعه:
در این
خصوص می توان به این مسئله اشاره داشت که طرح مسئله و توهم توطئه مبنی بر خطر هلال
شیعی و تشیع به عنوان یکی از مذاهب اصیل اسلامی از سوی عبدالله دوم پادشاه اردن
جای این سئوال را مطرح می کند که چرا این کشور(اردن) خطر تهدید تشیع در خاورمیانه
را بجای رژیم صهیونیستی که خطری بالقوه و بالفعل برای صلح و امنیت منطقه و کل جهان
بویژه علیه اسلام و مسلمانان محسوب می شود، مطرح گردیده و بنوعی رهبران این کشور
به ظاهر اسلامی درصدد ایجاد تفرقه و دامن زدن به اختلافات عقیدتی و مذهبی که خواست
رژیم صهیونیستی و آمریکا می باشد ، طراحی و در ادبیات سیاستمداران سایر کشورهای
عربی منطقه و اروپایی مورد استفاده مکرر قرار می گیرد.
متاسفانه
در این خصوص برخی کشورهای منطقه از
جمله عربستان سعودی ، ترکیه نیز همسو و همراه با سیاست ایران هراسی و شیعه هراسی
کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی به این مسئله دامن زده که در این خصوص می توان به
سیاست خصمانه ترکیه در قبال سوریه و دولت این کشور و همچنین اشغال بحرین سرکوب
شیعیان و مردم این کشور به بهانه حمایت از رژیم آل خلیفه و در لوای طرح سپرجزیره
اشاره داشت.
گفتار دوم: فرصتهاي پيشروي
ج.ا.ايران از حضور شيعيان در كشورهاي حاشيهي خليجفارس
حضور
شيعيان در كشورهاي حاشيهي خليجفارس ميتواند منشأ فرصتهاي متعددي براي
ج.ا.ايران باشد كه عبارتند از:
-
امكان ترسيم الگوهاي اعتمادزاي منطقهاي
همبستگيهاي
فرهنگي و نژادي ميتوانند عاملي براي شكلگيري مجموعههاي امنيتي باشند. دولتهاي
ضعيف منطقه (از جهت انسجام سياسي و اجتماعي) براي غلبه بر ضعف حس مليت، اكثراً ايدهي
ملت عربي با قرائت سني را به عنوان اصل محوري مطرح كردهاند؛ اصلي كه تاكنون به
عنوان مهمترين عامل تعيين كننده در حوزههاي كشمكش منطقهي خاورميانه و خليجفارس
بوده است. بر مبناي همين اصل، كشورهاي خودي - اعراب - از غيرخوديهايي نظير ايران
- به عنوان نمايندهي مذهب شيعه تفكيكپذير ميشوند. اين ايده باعث ترويج و نشر
مجدد تفكر قديمي عرب سني و عجم شيعه گرديد. به رغم تلاشهاي مكرر بيدارگران دين
اسلام بالاخص امام راحل(ره) جهت شكلدهي وحدت مسلمانان و تنشزدايي ميان آنان،
كماكان ايران كشوري غيرخودي به حساب ميآيد؛ محور عمدهي همهي اين استدلالها
مذهب است.
اينك
با ورود شيعيان به ساختار قدرت و تحكيم دولت در عراق و مطرح شدن شيعيان در عرصهي
سياسي - اجتماعي بحرين و حتي عربستان سعودي، فرصتي براي تغيير اين نگاه غلط شكل
گرفته است. اكنون دولتهاي سني در حوزهي خليجفارس با گروههاي شيعه در درون جامعهي
خود مواجه هستند. اين گروهها ضمن رد تأثيرپذيري مستقيم و دخالت ايران در
اموراتشان، خواهان روابط دوستانهي كشور خود با ديگر واحدهاي شيعي منطقه هستند.
اين امر به دليل پيوندهاي عميق مذهبي ميان آنهاست. اقداماتي نظير تظاهرات شيعيان
عربستان در حمايت از حزبالله لبنان و اعلام عدم حمايت مجلس بحرين از حملهي نظامي
آمريكا به ايران در اين راستا ارزيابي ميشود. در حال حاضر براي اولين بار در ميان
همسايگان ايران در حوزهي خليجفارس كشوري وجود دارد كه حاكميت آن سني نيست ولي ميتواند
مبناي مناسبي در آينده براي شكلدهي به مجموعههاي امنيتي باشد. به عبارت ديگر
همگرايي امنيتي ايران و عراق ميتواند مشوق مناسبي براي پيوستن كشورهاي محافظهكار
ديگر منطقه به يك نظام امنيت دستهجمعي درون منطقهاي باشد.
-
گسترش عمق استراتژيك ايران
در حال
حاضر توجه به عوامل فرهنگي و اعتقادي در امر ژئوپلتيك، جاي قدرت نظامي و مؤلفههاي
آن را گرفته است. تأثيرگذاري انقلاب اسلامي ايران در منطقه، نمونهي برجستهاي از
اين تحول عميق است. تحولات اخير باعث شده است كه بار ديگر ايران همچون آغاز دههي
1980 كه با انقلاب خود منافع حياتي ايالات متحده را در منطقه به خطر انداخت، به
عنوان مركز و كانون تحولات آيندهي منطقه به شمار آيد. مواردي چون به قدرت رسيدن
شيعيان در عراق، شكست رژيم صهيونيستي از حزبالله كه داراي پايگاه عمدتاً شيعي در
لبنان و عرصههاي سياسي اجتماعي منطقه است، بار ديگر حركت انقلابي عليه منافع غرب
در منطقه را افزايش داده است.
محاسبات
كنوني ايالات متحده به اين كشور نشان ميدهد كه با توجه به حضور شيعيان در مهمترين
منطقهي استقرار نيروهاي نظامي آمريكا و در حوزههاي منابع انرژي خليجفارس، منافع
استراتژيك اين كشور به خطر ميافتد و در صورت هرگونه اقدام نظامي عليه ايران،
نيروهاي آمريكايي در مناطق شيعهنشين، به اهدافي متحرك و آسيبپذير تبديل خواهند
شد.
-
ناكامي نقشههاي نومحافظهكاران آمريكا
از
زماني كه دولت بوش در دورهي اول، متعهد به ايجاد تحول در حوزهي خاورميانه شد،
منطقه به راستي به شكلي بنيادي ولي در جهات ديگري خارج از محاسبات آمريكا دچار
تغيير شده است. ناكاميهاي واشنگتن در عراق، تحقير قدرت اسراييل در لبنان، ظهور
مجدد شيعيان به حاشيه رفته و بيداري مجدد احزاب اسلامگراي منطقه باعث شكلگيري
صحنهي جديدي شده است. در كانون اين وضعيت، جمهوري اسلامي ايران قرار دارد كه در
حال مديريت و افزايش نفوذ خود در منطقه است. در عين حال، آمريكا براي خروج از
باتلاق عراق، با ايران بر سر ميز مذاكرهي ديپلماتيك نشسته و به نوعي نفوذ ايران
در كشور عراق را به رسميت شناخته است.[17]
در
شرايط فعلي صحبت از مثلث تهديد آمريكا، عراق و عربستان سعودي عليه ايران طرحي
محكوم به شكست تلقي ميشود؛ چراكه اجراي دمكراسي آمريكايي در عراق و پس از آن در
عربستان و سرايت آن به ايران امري منتفي شده و مردود است.
-
بالندگي و هماهنگي ميان حوزههاي قم و نجف
قبل از
جنگ آمريكا عليه عراق، برآورد اين بود كه با آزادسازي اين كشور، حوزهي نجف به
رقابت با حوزهي قم برخواهد خواست و روحانيون ايران را به چالش خواهد كشيد. اما در
شرايط كنوني هيچ شكاف چالشبرانگيزي ميان روحانيون دو حوزهي تشيع ديده نميشود.
هيچ كدام از ناراضيان، از شهري به شهر ديگر مهاجرت نكردهاند. حال به نظر ميرسد
با برقراري ثبات و امنيت در عراق، تعامل ميان حوزههاي علميهي قم و نجف به يك
رقابت مثبت و شكوفايي مجدد در انديشهي شيعي منتهي شود.
از سوي ديگر با برچيده شدن جو خفقان از حوزههاي شيعي در
عراق ميتوان انتظار داشت كه سطح آگاهيهاي شيعيان عربزبان در منطقهي خاورميانه
نيز ارتقا يابد. اين امر موجب افزايش حس اعتماد و كاهش تنش ميان شيعيان ايران با
ساير شيعيان منطقه خواهد شد. در نهايت نزديكي و وحدت رويه ميان مراكز ديني عالم
تشيع ميتواند دورنماي روشني را از وحدت گروهها و احزاب مختلف شيعه در جهان اسلام
به نمايش گذاشته و قدرت نفوذ ايران در منطقه را در بلندمدت افزايش دهد.
در اين
خصوص طرح ايدههايي مانند مرجعيت بومي و عراقي ميتواند در بلندمدت نفوذ ايران را
در عراق كاهش دهد و به عنوان يك تهديد بايد راهكارهاي مناسب براي دفع آن اتخاذ
شود.
گفتار سوم: چالشها و
تهديدات پيشروي ج.ا.ايران از قبل وضعيت شيعيان در كشورهاي خليجفارس
تحولات
اخير در منطقه ميتواند در نوع خود با تأثيرگذاري منفي بر روند وحدت شيعيان، منشأ
تهديدات متنوعي عليه منافع ملي ج.ا.ايران در سطح منطقه و جهان باشد كه اين موارد
عبارتند از:
- بلوكبندي
جديد در خاورميانه
هنگامي
كه آمريكا و متحدانش، طالبان در افغانستان و رژيم بعث در عراق را سرنگون كردند،
تصور ميشد كه شايد هدف بعدي آنان ايران است. اما پس از ناكامي آمريكا در برقراري
نظم و امنيت در اين كشورها و جنگ 33 روزهي توأم با شكست سنگين رژيم صهيونيستي،
تحليلگران به اين نتيجه رسيدند كه برندهي اصلي تمام تحولات اخير خاورميانه
برخلاف تصور اوليه، ايران بوده؛ چراكه آمريكا به عنوان دشمن اصلي ايران، دو رژيم
متخاصم و رقيب اين كشور را سرنگون كرده است.
اين
وقايع همراه با ورود شيعيان به ساختار قدرت در عراق، يعني ايجاد حلقهي ارتباطي
ايران با سوريه و حزبالله لبنان و حماس در فلسطين - بازيگران اصلي مخالف روند صلح
خاورميانه - بوده است. در چنين شرايطي براي دول محافظهكار منطقه، پاسخ معادلهي
خروج نيروهاي نظامي آمريكا از عراق و دستيابي ايران به انرژي هستهاي، مساوي با
تعميق و توسعهي نفوذ ايران در كل خاورميانه خواهد بود. بنابراين بر اساس اصل سنتي
موازنهي قدرت، حفظ وضع موجود و مبارزه بر سر قدرت و منافع ملي، محوري اصلي ميان
عربستان سعودي، اردن و مصر عليه ايران و متحدانش در خاورميانه شكل ميگيرد تا از
افزايش قدرت ايران در منطقه جلوگيري شود.[18]
نشانههاي
اين بلوكبندي تا به حال خود را به انحاي مختلف در مبارزه عليه شيعيان از پاكستان
تا لبنان آشكار كرده است. همچنين افزايش فروش تسليحات جديد آمريكا به دول عرب
منطقه و تأسيس پايگاههاي نظامي در اين كشورها نيز در همين چارچوب قابل تفسير است
تا به نوعي براي متحدان ايالات متحده، دلگرمي حفظ موازنهي قوا رقم بخورد.
با اين
همه، در مه 2007 پارلمان بحرين كه شيعيان در آن به اكثريت دست يافتهاند، لايحهاي
را تصويب كرد كه رسماً حكومت را موظف نمود در صورت تهاجم نظامي ايالات متحدهي
آمريكا به ايران، بحرين از اين حمله حمايت نخواهد كرد و اجازه هر نوع استفاده از
تسهيلات مستقر در خاك كشورش را نخواهد داد. با آنكه ارتش آمريكا، پايگاههاي عظيمي
در خاك بحرين دارد اما حاكمان سني از اين واهمه دارند كه در صورت هرگونه رويارويي
ميان ايران و ايالات متحده، اولين هدف در منطقه باشند.[19]
ولي از سوي ديگر شاهد تأسيس دفاتر ويژهي ايران در منطقه و در مناطق تردد اتباع
ايراني هستيم. دوبي جايي است كه وزارت امور خارجهي ايالات متحده آمريكا دفتر
منطقهاي ايران را در آن راهاندازي كرده است.[20]
-
تشديد فرقهگرايي در منطقه
هراس
به وجود آمده از آنچه كه «بلندپروازيهاي ايران» خوانده ميشود، موجب شده است تا
دولتهاي مخالف قدرتگيري ايران، براي مقابله با نفوذ جمهوري اسلامي، به حمايت از
گروههاي ناراضي بعثي سني، مخلوع يا محروم از قدرت در عراق و تجهيز شبهنظاميان
سلفي در منطقه بپردازند. مهمترين دليل اين امر آن است كه دول محافظهكار منطقه،
علاقهاي به رويارويي مستقيم با ايران ندارند، لذا ترجيح ميدهند به طور سنتي از
اقدامات حاشيهاي و غيرمستقيم بهره ببرند. در اين راستا از محكوم كردن كشتار
هدفمند شيعيان سرباز ميزنند، به انتقاد شديد از حزبالله و حماس ميپردازند و
مقاومت مردم لبنان و فلسطين را در چارچوب مداخلات ايران به تصوير ميكشند. در چنين
شرايطي، شاخهي القاعده در عراق به ايران اعلام جنگ ميكنند و مفتيان وهابي فتواي
تخريب اماكن مقدس شيعيان را صادر ميكنند و زايران ايراني و شيعه بيتالله الحرام
توسط پليس سعودي مورد آزار و توهين قرار ميگيرند.
به
هرحال سناريوي موازنهي قوا با ابزار فرقهگرايي، توسط اين دولتها يا گروههاي
داخلي حكومتهاي منطقه به اجرا درآمده است كه منجر به تشديد اختلاف و درگيري ميان
شيعه و سني در كل خاورميانه شده است. از نظر سلفيون، ايران و شيعيان، متحدان
آمريكا در اشغال نظامي عراق محسوب ميشوند. به عبارت ديگر اگر امروز شبهنظاميان
سلفي در پاكستان، يك آمريكايي يا اسراييلي را براي كشتن پيدا نكنند، به سراغ يكي
از شيعيان ميروند. در حال حاضر جوانان سلفي مسلح، با انديشههاي جهادي از طريق
مرزهاي اردن و عربستان به داخل خاك عراق اعزام ميشوند. براي آنان دو هدف ترسيم ميشود:
الف:
مبارزه مسلحانه و انتحاري با آمريكا و ايران كه يك سرزمين عربي را اشغال كردهاند؛
ب:
سركوب شيعياني كه اعراب سني را به خطر انداختهاند.
- گسترش
اختلافات با طرح كينههاي تاريخي:
سلفيون
بار ديگر به سراغ تاريخ رفتهاند و با تفسيرهاي جهتدار از وقايع تاريخي، سعي در
به غليان درآوردن احساسات جوانان سني مذهب عرب دارند. طرح مباحثي چون انتقام
گرفتن ايرانيان از سقوط امپراطوري ساساني با تضعيف خلافت بغداد، همدستي تاريخي
ايران با مغولان جهت سقوط حكومت بنيعباس و جلوگيري از پيشروي اسلام به اروپا با
حمله به عثماني و نيز همدستي با اروپاييان در جنگهاي صليبي، همگي در اين راستا
صورت ميگيرد. تفكراتي از اين قبيل ميتواند شكل دهندهي زيربناي تفكر مسموم شيعهستيزي
در ميان نسلهاي آيندهي ساكنان كشورهاي حاشيهي خليجفارس باشد.
-
سركوب احزاب فعال شيعه
يكي از
تهديدات متصور ناشي از تحولات آينده در سطح منطقه، امكان تضعيف جنبشهاي شيعي در
منطقه به خصوص حزبالله لبنان است. در صورت تحقق سناريوي حملهي نظامي گستردهي
اسراييل به جنوب لبنان و تضعيف حزبالله در اين كشور، ج.ا.ايران يكي از توانمنديهاي
استراتژيك خود در مقابل تهديدات روزافزون اسراييل را از دست خواهد داد. از سوي
ديگر روي كار آمدن يك دولت لائيك نزديك به آمريكا در عراق نيز ميتواند از نفوذ
سياسي ايران در عراق تا اندازهي زيادي بكاهد. در اين شرايط امكان تحقق همگرايي
منطقهاي و همچنين بازدارندگي در مقابل اسراييل كاهش يافته و لذا تهديدات بالقوهاي
متوجه امنيت ج.ا.ايران خواهد شد.
- واكنشهاي
منفي نسبت به پيگيري الگوي حكومت سياسي مانند ج.ا.ايران
در
حاشيهي جنوبي خليجفارس، علقهها و عناصر هويتي سنتي همچنان نقش قدرتمندي را در
شكلدهي به نظامهاي سياسي ايفا مينمايند. نبايد انتظار داشت كه تمايل شيعيان به
برقراري روابط حسنه و دفاع از يكديگر به عنوان هممذهب، بتواند عاملي براي پيگيري
منافع ملي ايران در ساير كشورهاي حوزهي خليجفارس از طريق تشكيل يك حكومت الگو
گرفته از ج.ا.ايران باشد؛ چراكه همهي افراد در تعريف هويت خويش داراي سلسله
مراتبي از اولويتها هستند كه مليت از جملهي آنهاست. لذا هرگونه سياستي كه منجر
به احساس «ابزار كسب منافع ايران» بودن را نزد
شيعيان كشورهاي ديگر ايجاد نمايد، ميتواند محكوم به شكست باشد.
بنابراين
نبايد رسماً تأسيس شيوهي حكومت به نوعي كه در ايران اجرا ميشود را به شيعيان
كشورهاي ديگر منطقه نيز پيشنهاد داد. اين امر سبب واكنش منفي و تصور نداشتن
استقلال در ميان شيعيان ميشود. همچنين بايد در نظر داشت كه نظريهي ولايت فقيه در
بين شيعيان داراي برداشت و تفسير يكساني نيست. ضمن آنكه بخش مهمي از شيعيان منطقه
را سكولارها تشكيل ميدهند. اين مجموعهي نامتجانس، واكنشهاي متفاوتي را در ميان
آنها شكل ميدهد و موضعگيري كشورهاي سني منطقه را نيز عليه شيعيان تشديد خواهد
كرد.
- شعلهور
شدن و فرسايشي شدن جنگ بين شيعه و سني و رشد افكار لائيك
وقايعي
چون حملات تخريبي به اماكن مقدس شيعيان در روزهاي عزاداري ائمهي اطهار و نيز
كشتار سران عشاير سني عراق، همگي بر اساس تئوري خطرناك برپاكردن جنگي سراسري ميان
شيعه و سني به اجرا درآمدند. عدم كنترل اين جنگ ميتوان توان بسيار زيادي را از
كشورهاي منطقه مصروف خود سازد و مانع از شكلگيري بنيادين هرگونه همگرايي منطقهاي
درون سيستمي شود.
از
ديدگاه ايران هرچند ناامني فعلي در منطقه به خصوص در عراق به شدت نامطلوب است، اما
مجبور است همراه و همنوا با مراجع ديني، غليان احساسات مذهبي شهروندان خود را نيز
مهار و كنترل نمايد. همان گونه كه علامه سيد محمدحسين فضل الله گفتند: اگر شيعه و
سني اختلافات خود را كنار نگذارند، به عنوان تنها راه نجات به افكار لائيك روي
خواهند آورد.
-
بهبود و توسعهي روابط دول محافظهكار منطقه با اسراييل:
مناقشهي
ميان شيعيان و سنيها در منطقه و هراس حكام عرب از توسعهطلبي ايران - كه رسانههاي
قدرتهاي بزرگ بدان دامن ميزنند - ميتواند اين نتيجه وخيم را به بار بياورد كه
توطئه و فشار روزافزوني بر مقاومت لبنان و فلسطين وارد شود و دول منطقه در خفا يا
علناً به بهبود روابط خود با تلآويو - به دليل ترس و دشمني با ايران - بپردازند.
آمريكا و رژيم صهيونيستي ميتوانند از اين اوضاع استفاده نموده و پروسهي صلح
خاورميانه را پيش ببرند. تلاش آمريكا براي برگزاري مذاكرات صلح ميان اعراب و
اسراييل براي ساماندهي به وضعيت حكومت مستقل فلسطيني نيز در همين راستا قابل
ارزيابي است. هرچند اين مذاكرات به بهانهي ايجاد صلح در خاورميانه تشكيل ميشود،
اما هدف اصلي آن عاديسازي روابط با تلآويو و ائتلاف عليه ايران و مقاومت حزبالله
است. به عبارت روشنتر، آمريكا و اسراييل هراس سنيها از شيعيان را برميانگيزند
تا توجه مسلمانان از مسألهي فلسطين منحرف شود.[21]
-
اقدامات رسانهاي و دامن زدن به چالشها و اختلافات:
يكي از
چالشهاي موجود در بهبود روابط ايران با كشورهاي حاشيهي خليجفارس و كاستن از عمق
اختلافات تاريخي و سياسي - امنيتي، عملكرد رسانههاي به ظاهر مستقل مستقر در اين
كشورهاست. براي نمونه هرچند روابط ايران و كويت با به فراموشي سپردن اقدامات
خصمانهي اين كشور طي جنگ تحميلي عليه ايران بهبود يافته است، اما رسانههاي اين
كشور كه وابسته به جناحهاي حاكم در دولت هستند به پايگاهي جهت جنگ تبليغاتي عليه
ايران تبديل شدهاند. براي نمونه مطبوعات اين كشور، پس از مقالهي شريعتمداري در
كيهان مبني بر مالكيت بر بحرين (18 تير 1386)، ايران را دشمن خدا و اسلام، بدتر از
كفار غربي و دشمن اعراب توصيف كردند. روزنامههاي الوطن، القبس و السياسه در اين
رابطه حاوي يادداشتها، مقالهها و تحليلهاي ضد ايراني و توهينآميز متعددي بودهاند.
اين عملكرد رسانهها در حوزهي اختلافآفرينيهاي مذهبي، قومي و نژادي نيز قابل
شناسايي است. روزنامه السياسه كويت، آشكارا خود را پايگاه حزب آزادي بخش عربي براي
آزادي احواز (اهواز) معرفي ميكند. اعضاي حزب جداييطلبان خوزستان در اين روزنامه
مقاله به چاپ ميرسانند و حاكميت ارضي ايران را زير سؤال ميبرند. ساير روزنامههاي
كويتي نيز بارها با اعضاي اين گروهك به مصاحبه پرداخته و مواضع آنان را در قالب
بيانيه منتشر كردهاند.[22]
همچنين
برخلاف سياست رسمي دولت قطر مبني بر مستقل بودن شبكهي الجزيره، اين رسانهي قطري
بارها مواضع ضدشيعي و ضدايراني از خود نشان داده است. از جملهي اين برنامهها ميتوان
به ارايه گزارشهاي تفرقهافكنانه از خوزستان ايران و نيز اهانت به آيتالله
سيستاني با هدف كمرنگ كردن نقش مرجعيت شيعه در تحولات عراق و جهان اسلام اشاره
نمود. اين شبكه در جريان حملهي آمريكا به عراق به منزلهي بلندگوي تبليغاتي رژيم
صدام عمل ميكرد. اين شبكه مورد بازديد سران رژيم صهيونيستي نيز واقع شده است.
گفتار چهارم: راهكارهاي پيشروي ج.ا.ايران براي استفاده از فرصتها و
دفع تهديدات
وضعيت
شيعيان در هر يك از كشورهاي حاشيهي خليجفارس به دليل نوع حكومتهاي غيردموكراتيك
و حساسيت نسبت به شيعيان در عين شباهت داراي تفاوتهاي آشكاري نيز هست. به همين
منظور تدوين راهبردي براي ج.ا.ايران نميتواند تابع اصول كلي و لايتغير نسبت به
همهي شيعيان منطقه باشد بلكه بايد با شناخت كافي از خصوصيات و ويژگيهاي بارز
هريك از كشورهاي منطقه، در كنار تدوين راهبردهاي كلان، به برنامهريزيهاي اختصاصي
و ويژه نسبت به هريك از كشورها نيز توجه داشت.
با
توجه به فرصتها و تهديدات ذكر شده، پيشنهاد ميشود ج.ا.ايران راهكارهاي زير را
در دستور كار خود قرار دهد:
- تداوم سياست حمايت از دولت شيعي عراق
حمايت
از فرايند شكلگيري و قوام حكومت و نهادهاي دولتي عراق و حمايت از دولت منتخب و
نظام دمكراتيك و برقراري امنيت در اين كشور توسط دولت فعلي بايد در صدر اولويتهاي
سياست خارجي ايران نسبت به اين كشور قرار داشته باشد. با شكلگيري و تداوم نظام
دمكراتيك در عراق، شيعيان به لحاظ حايز اكثريت بودن، همواره در صدر حكومت باقي
خواهند ماند. همچنين بخش مهمي از اهل تسنن عراق را كردهاي شمال آن كشور تشكيل ميدهند
كه در كنار شيعيان قرار ميگيرند. اين امر برخواسته از پيشينهي تاريخي دو گروه و
ظلم مشتركي است كه به آنان روا شده است. تأكيد بر اين مؤلفههاي همگرايي مشترك
ميان شيعيان و كردها ميتواند در دستور كار سياستهاي ايران در كشور عراق قرار
بگيرد. اما در صورت شكست نظام دمكراتيك عراق و نرسيدن دولت شيعي آن به ثبات و
امنيت، يا عراق تجزيه خواهد شد و يا اينكه دول محافظهكار عرب با همراهي آمريكا
بار ديگر گروههايي چون بعثيها يا سنيهاي متعصب و افراطي را با استفاده از حربهي
زور و وحشت بر سر كار خواهند آورد. اين امر حوادث ناگواري براي امنيت و منافع ملي
ايران به دنبال خواهد آورد.
- پيگيري
مجدانهي ترتيبات امنيتي مشترك در منطقه
تا قبل
از سقوط حكومت صدام، توازن قوا در حوزهي خليجفارس از طريق مهار دو جانبهي ايران
و عراق از يك سو و شوراي همكاري خليجفارس با اتكاي نظامي به ايالات متحده از سوي
ديگر، پيگيري ميشد. با ظهور دولت جديد عراق و با توجه به لزوم برقراري روابط حسنه
ميان ايران و عراق جهت تضمين امنيت آيندهي خليجفارس و ناكامي آمريكا در مهار و
تغيير رژيم ايران و نيز گسترش حوزهي نفوذ ايران در خاورميانه، ميتوان ترتيبات
امنيتي آينده در منطقهي خليجفارس را در اشكال زير در نظر گرفت:
- ادامه وضعيت قبلي و ممانعت احتمالي دولتهاي
محافظهكار شوراي همكاري خليجفارس از پيوستن ايران يا عراق به ترتيبات امنيتي
منطقه به خاطر وجود اكثريت شيعه در اين كشورها؛
- لزوم حسن همكاري ايران با عراق براي
تأمين ثبات و امنيت در اين كشور بحرانزده كه منجر به شكلگيري محور امنيتي تهران
- بغداد در برابر شوراي همكاري خليجفارس گردد و در نهايت بتواند كشورهاي منطقه و
بيگانه را در بلندمدت مجاب به پذيرش نقش امنيتي ايران در منطقه نمايد.
- توانايي بالقوهي محور تهران - بغداد به
همراه شكلگيري فضاي جديد خاورميانه، به ويژه در حوزهي خليجفارس، ميتواند اين
تفكر را در واشنگتن به وجود آورد كه براي تأمين امنيت منابع انرژي در منطقه و
منافع اقتصادي خود، بايد ايران و عراق نيز در مسايل امنيتي منطقه مشاركت جويند و
جاي دو بازيگر قبلي يعني سوريه و مصر را در سيستم 2+6 پر كنند.
حالت
اول محصول يك سياست خارجي منفعل و بيتفاوت است. در حالت سوم هرچند پيشنهاد اخير
شوراي همكاري خليجفارس براي گسترش همكاريهاي اقتصادي با تهران را بايد چراغ سبز
يا فشار آمريكا براي دخالت دادن تهران در سياستهاي منطقه دانست، اما به نظر نميرسد
كه اميدي براي جذب ايران در اين شورا در آيندهي نزديك وجود داشته باشد.
به نظر
ميرسد كه لازم است دستگاه ديپلماسي ايران، فعالانه بر روي وضعيت دوم نيز تمركز
كند. لذا هم پيگيري ترتيبات امنيتي مشترك با عراق ميتواند اين روند را تسريع
نمايد و هم در جهت بهبود وضعيت شيعيان منطقه و مديريت اوضاع ناامن در مرزهاي غربي
كشور، مؤثر باشد. در چنين حالتي اين محور از خليجفارس با پيوستن به سوريه تا شرق
مديترانه امتداد خواهد يافت و در ادامه ميتواند كشورهاي محافظهكار و مشتاق منطقه
را ضمن پيگيري سياست اعتمادزايي و تنشزدايي به پيوستن به اين سيستم امنيتي منطقهاي
و فارغ از عصبيتهاي نژادي، قومي و مذهبي ترغيب كرد.
- جلوگيري از جنگ مذهبي و تقويت فرقهگرايي
اگر اهل
تشيع و تسنن منطقه همچنان به سياسي شدن مسايل فرهنگي دامن بزنند و اگر ايجاد دولت
ملي در عراق ناكام بماند، همچنان مرزبنديهاي غيريتساز، آيندهي روابط بين
كشورهاي عرب و غيرعرب منطقه را رقم خواهد زد و اعراب سني نقش «ديگر» مورد نظر خود
را در قالب «ايران شيعه» تعريف خواهند نمود. در چنين شرايطي اهداف اسلامي - ايراني
پيوستن به دنياي سني - عربي منطقهي خاورميانه و بالاخص خليجفارس، همچنان دور از
دسترس باقي خواهد ماند. اين امر زمينههاي حضور نيروهاي فرامنطقهاي و فرصتطلبي
تلآويو و واشنگتن را در بر خواهد داشت. بنابراين فعاليت در سطوح دولتي و غيردولتي
در اين زمينه ضروري به نظر ميرسد. مذاكرات مستمر ديپلماتيك با سران كشورهاي منطقه
كه فاقد نگرشهاي افراطي هستند گامي مهم در اين راستاست. اين امر براي ايران ميتواند
به لحاظ پرستيژ بينالمللي نيز حايز اهميت باشد. همچنين پرداختن مؤثر رسانهاي به
مسايل جاري منطقه و روشنسازي اهداف قدرتهاي بزرگ فرامنطقهاي و رژيم صهيونيستي
از قِبل تشديد اختلافات ميان شيعه و سني نيز اقدامي مؤثر است. همچنين بايد مذاكرات
مشترك ميان كشورهاي منطقه براي حل و فصل چالشهاي منطقهاي و يا جهاني به صورت
مستمر ادامه داشته باشد تا بتواند زمينههاي تفاهم و موضعگيريهاي مشترك نسبت به
مسايل جهان اسلام را فراهم كرده و ذهنيت نامناسب شكلگرفته در كشورهاي منطقه نسبت
به اهداف صلحجويانهي ايران كه ناشي از جنگ رواني آمريكاست خنثي شود.
- حضور
مؤثر در عرصهي فرهنگي و تقويت توان فرهنگي شيعيان
در بعد
فرهنگي، مردم منطقه اعم از شيعه و سني دچار ناآگاهيهاي گستردهاي هستند. اين امر
باعث شكل گرفتن زمينههاي مناسب افراطگرايي در منطقه بوده است. تقويت و تعميق
مبادلات فرهنگي با مردم منطقه و انتشار برنامهريزي شده و هدفمند محصولات فرهنگي
ميتواند اقدامي مهم در اين حوزه باشد. به طور كلي بيتوجهي به تبليغات و ساخت
انگارههاي مثبت و مشترك ذهني ميان مسلمانان به تداوم فضاي بياعتمادي ميان شيعه و
سني كمك كرده است. همچنين در اين راستا مقابله با رسانههاي منطقهاي مزدور بيگانه
كه سعي ميكنند با توهين و افترا نسبت به شيعيان و به خصوص مسؤولان ايران، بذر
كينه و دشمني شيعه و سني را در منطقه بكارند بايد در دستور كار نهادهاي كلان نظام
قرار گرفته و در قالب لابيهاي سياسي با سران كشورهاي همسايه، موانع قانوني مستمري
را براي فعاليت اين رسانهها فراهم نمود.
-
هماهنگي مستمر و ملموس ميان مراجع شيعه در حوزههاي نجف و قم:
يكي از
راهبردهاي مؤثر كه بايد مورد توجه نهادهاي رسمي و به خصوص شخصيتهاي برجستهي حوزههاي
علميه قرار بگيرد، هماهنگي و همراهي مستمر و مداوم با علماي حوزهي نجف، گسترش
تبادلات علمي و فرهنگي، اعزام و پذيرش طلاب علوم ديني به صورت متقابل و همچنين
پوشش رسانهاي مناسب به اين همكاري و هماهنگي است. اين رويكرد ميتواند تأمين
منافع راهبردي بلندمدت از طريق ايجاد وحدت در ميان گروههاي شيعي، رشد آموزهاي
شيعي و تقويت توان بالقوهي حوزههاي علميهي دو كشور براي توليد علم و دانش را به
همراه داشته باشد. در اين راستا ديدارهاي متعدد علماي دو حوزه نيز ميتواند مورد
توجه مسؤولان متولي اين امور قرار بگيرد. در اين راستا برنامهريزي مناسب براي جذب
طلاب علوم ديني از ديگر كشورهاي منطقه نيز حايز اهميت است.
تبادلات
فرهنگي ميان حوزههاي علميهي قم و نجف و توجه بيشتر به انتشار آرا و ترجمهي آثار
مراجع ايراني ساكن ايران براي جامعهي شيعهي عراق از طريق شعبات و دفاتر آيات
عظام در شهرهاي مذهبي عراق و يا برگزاري نمايشگاههاي تخصصي نشر و كتاب در عراق و
ديگر كشورها ميتواند در شناخت بيشتر از شيعيان ايران مؤثر باشد.
-
كنترل غليان احساسات شيعيان نسبت به اقدامات افراطي در منطقه:
نهادهاي
فرهنگساز و رسانههاي عمومي لازم است در خصوص انعكاس اخبار و رويدادهاي مربوط به
اقدامات افراطي عليه شيعيان در سطح منطقه هماهنگي مناسبي را با نهادهاي سياسي و
دستگاه وزارت خارجه داشته باشند. كنترل اين وضعيت هرچند به صورت هوشمندانه نبايد
منجر به افراطگري رسانههاي غرضورز در سطح منطقه و توهين به مقدسات و آموزهاي
شيعيان شود ولي از سوي ديگر بايد همگرايي ميان كشورهاي منطقه، انسجام اسلامي و
تلاش براي اعتمادسازي و تنشزدايي در رأس اولويتهاي نظام قرار داشته باشد و مبناي
اصلي رفتار با كشورهاي همسايه قرار گيرد.
- مقابله
با اهداف شوم آمريكا و اسراييل در جريان صلح خاورميانه
با
توجه به هدف آمريكا از برگزاري كنفرانس صلح مريلند براي سازش ميان اعراب و اسراييل
كه هدف اصلي آن تضعيف موقعيت گروههاي سياسي مخالف اسراييل، تضعيف جايگاه منطقهاي
ايران و تضمين امنيت اسراييل است، بايد تلاشهاي مستمري براي جلوگيري از به ثمر
نشستن اين كنفرانس و پيروزي توطئهي آمريكا صورت بگيرد. در اين راستا مقابله با
جريانهاي اختلافبرانگيز بين ايران و كشورهاي عرب منطقه بر سر مسايل مربوط به
فلسطين و تلاش براي موضعگيريهاي مشترك جهان اسلام نسبت به جنايت صهيونيستها نيز
حايز اهميت است.
نتيجهگيري:
شيعيان در منطقهي خليجفارس در قسمتهاي حساس و نفتخيز
منطقه ساكن بوده و همواره از سوي حاكميت سني كشورهاي منطقه در فشار و كنترل قرار
داشتهاند. اما توسعهي نفوذ و تواناييهاي ايران در سطح منطقه و تسلط جريانهاي
شيعي بر نهادهاي سياسي عراق همراه با احياي جنبشهاي اسلامي در منطقه ميتواند
نويد دهندهي فصل جديدي از قدرت و همگرايي شيعيان باشد. در اين راستا امكان توسعهي
الگوهاي اعتمادزاي منطقهاي، گسترش عمق استراتژيك ج.ا.ايران، ناكامي نومحافظهكاران
حاكم بر دستگاه سياسي آمريكا و بالندگي حوزههاي علميهي شيعي ميتوانند به عنوان
مهمترين فرصتهاي پيشروي ج.ا.ايران در شرايط كنوني قلمداد شوند و لذا ضمن توجه
به چالشها و تهديدات موجود، شايسته است نهادهاي كلان نظام راهبردهاي هدفمند
بلندمدتي را در اين خصوص طراحي و دنبال نمايند. به اين منظور حمايت از دولت فعلي
عراق با حضور اكثريت شيعيان، پيگيري سياستهاي همگرايي منطقهاي بدون حضور نيروهاي
بيگانه، جلوگيري از جنگ مذهبي و توطئههاي دشمنان مانند كنفرانس صلح پيشروي بايد
مورد توجه قرار بگيرد.
منابع و مآخذ:
- فاضلينيا،
نفيسه، «علل نگراني غرب از انقلاب اسلامي؛ با تأكيد بر ژئوپلتيك شيعه»، مركز اسناد
انقلاب اسلامي، 1386.
- نصر، ولي،
«احياي شيعه؛ وقتي شيعيان قدرت ميگيرند»، دانيال جعفري، 1385، سايت ليبرال دمكرات
به آدرس: www.leberaldemocrat-ir.com
- لوموند
ديپلماتيك، «پنج سال جنگ با تروريسم؛ اتحاد صوري شيعيان عراق»، سپتامبر 2006.
- جوان كول،
«اتحاد شيعه و سني بر پايهي مليگرايي»، ترجمهي لقمان تديننژاد، لوموند
ديپلماتيك، مي2004.
- پگاه حوزه،
اديان و مذاهب در جهان؛ همزيستي مذهبي در سواحل آرام» ش72
- ف.دري،
وضعيت شيعيان در بحرين، ترجمان سياسي، ش 35
- هادي صبا،
طلوع شيعه، همشهري ديپلماتيك، ش 34، دي 1383
1. اسد الله خلیلی، «روابط ایران و آمریکا،
بررسی دیدگاه نخبگان آمریکایی». (انتشارات موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین
المللی ابرار معاصر، تهران، صص 334ـ68 یا الشرق الاوسط (28/5/1383).
2.
همان، ص 252.
3.
همان، ص 317.
12.
الفد، اردن، 13/8/1383
22. رسانه های خبری آمریکا و شبکه الجزیره
قطر، (16/10/1383).
25.
الشراع، (28/10/1383) و لبنان، یا رادیو آمریکا: (16/10/1383).
26ـ
رسانه های آمریکا، (22/10/1383)، اظهارات کیسینجر، مشاور امنیتی در آمریکا، نقل از
روزنامه جمهوری اسلامی، (22/10/
[1] - فرانسوا توال، ژئوپلتيك شيعه، ترجمه: دكتر عليرضا قاسم آقا، تهران، نشر آمن، 1379، ص 102.
[2] - زينب متقيزاده، «جغرافياي سياسي شيعيان منطقه خليج فارس»، ناشر شيعه شناسي، چاپ اول، بهار 1384، ص163.
[3] - http://www.cia.gov/librery/publications/the-world-factbook/goes/iz.html
[4] - Kenneth Katzman, “Iraq: Post-Saddam Governance & Security”, CRS Report for Congress, 18 October 2006, P34.
[5] - Demographics of Islam, URL: http://en.wilipedia.org/wiki/shia-population.
[6] - http://www.cia.gov/publications/the - world-factbook/goes/ku.html/
[7] - http://www.cia.gov/publications/the - world-factbook/ae.html
[8] - زينب متقي زاده، پيشين، صص 155-154
[9] - Shiite Rise
[10] - Noam Chomsky
[11] - زينب متقي زاده، پيشين، صص 83-80
[12] - Kenneth Katzman, Op.cit. P6
[13] - Bahrain Freedom Movement (BFM).
[14] - The Islamic Front for the Liberation of Bahrain (IFLB).
[15] - Sumon Henderson & Patric Clawson, “Gulf Elections: Small Steps & Mixed Result”, Policy Watch, 1175, 12 Dec 2006.
[16] - K. Katzman, Op.cit. P.21
[17] - Ray Takeyh, “Time for Detent with Iran”, Foreign Affairs, March / April 2007.
[18] - F-Gergory Gause III, “Saudi Arabia: Iraq, Iran, The Regional Power Balance & Section Question”, Strategic Insights, Volume VI
[19] - Kimia Sanati, “Iran’s Claim on Bahrain Aimed at US”, IPS, 18 Jul 2007.
[20] - Simon Henderson & Patric Clawson, Ibid.
[21] - Economist, “The Widening Gulf”, Feb 1st. 2007, cairo
[22] - سايت بازتاب، گستاخي جديد شيخنشين كويت، ايرانيها مشرك و از كفار غرب بدترند، يك مرداد 1386.