در میان قتلگاه غوغا شده
بر سر خون خدا دعوا شده
نیزه ای آمد به پهلویش نشست
استخوان شاه دین در هم شکست
گشته ذکرش فاطمه یا فاطمه
خواهرش در اضطراب و واهمه
دیدگان زینبش با خون عجین
گشته جاری خون یارش بر زمین
حرمله آمد دوباره با کمان
شد هدف قلب حبیب انس و جان
ناگهان شمر آمد و خنجر کشید
با تمام کینه بر حنجر کشید
صیحه بر پا شد در این ارض و سما
کای خدا شد کشته مصباح الهدی
مادری آمد کنار قتلگاه
خیره ماند بر جسم غرق خون شاه
زد به روی سینه گفت:ای بی کفن!
از چه گشتی اینچنین صد پاره تن؟!
روضه ام آمد به پایان و نشد
تا که گویم کربلا با شه چه شد!
غوغای قتلگاه
محمد امین مختاری
۱۳۹۳/۸/۱۲