خدا رحمت کند مرحوم شهید مطهری را، یک وقتی در تفسیر آیه؛ «لیبلوکم ایکم احسن عملا» (1) میفرمود: از رسول اکرم(ص) معنای آیه را سئوال کردند، فرمود: «ایکم احسن عقلا»! علامه مطهری در توضیح مطلب میفرمود: شخصی از کوفه خدمت امام صادق میآید و از مردم آنجا تعریف میکند که باسواد هستند و چنین و چنان. حضرت فرمود: عقلشان چه قدر است؟ او در پاسخ گفت: من به این جهت فکر نکردم.
بعد داستان جالبی از میرزای شیرازی صاحب فتوای تحریم تنباکو نقل میکند که جماعتی از یک شهر مرتب به میرزا نامه مینوشتند در مورد عالم شهر خود که فردی عالم و با تقواست، مجتهد هم هست که شما او را تایید کنید و اجازتی مرحمت فرماید. میرزا پاسخ نمیداد. بالاخره یک نفر را به نمایندگی به سامرا میفرستند تا از میرزا علت عدم تأیید را جویا شود.
او خدمت میرزا میرسد و علت را جویا میشود، میرزا در پاسخ میگوید: «او فرد عالم و باتقوایی است اما در تأییدات خود ننوشتی چه قدر عقل دارد؟ برای ملا علم و تقوا کافی نیست، عقل و دوراندیشی و هوشیاری و ادراک زمان خودش و شناخت مردم خودش لازم است.
یک آدم ساده ابزار دست شیادها میشود، ابزاری از علم و تقوا در دست مشتی فاسق و فاجر، من نمیتوانم کسی را فقط به دلیل علم و تقوا تأیید کنم در حالی که برای من محرز نیست او چه قدر عقل دارد. من نمیتوانم مقدرات اسلامی مردم را به دست کسی بدهم که عقل او برای من محرز نیست.» (2)
نطق تاریخی امامخمینی(ره) در باره کاپیتولاسیون، حیثیتی برای شاه و دستگاه استبداد باقی نگذاشت. آمریکا و رژیمصهیونیستی هیچ راهی برای مهار امام(ره) و سرسختی انقلابی او در مبارزه با استبداد جهانی و رژیم منحط پهلوی پیدا نکردند.
نطق امام(ره) در افشای ماهیت کاپیتولاسیون و عمق وابستگی رژیم به دشمنان اسلام، راهی را برای آشتی با رژیم و مبارزات سیاسی مسالمتآمیز باقی نگذاشت.
رژیم شاه در پاسخ به روشنگری امام(ره) در مورد خطرهایی که استقلال کشور را تهدید میکرد، قائد اعظم اسلام و رهبر انقلاب اسلامی را به ترکیه و از آنجا به عراق تبعید کرد.
تبعید امام(ره) به مثابه پایان دوره مبارزه سیاسی و مسالمتآمیز بود. رژیم جای تنفس سیاسی برای هیچ گروهی نگذاشته بود. در فضای سیاه اختناق، زندان و شکنجه، سکه رایج بود.
در چنین فضایی برق شلیک گلولهای درخشید و گلوی حسنعلی منصور نخست وزیر شاه را هدف گرفت. گلویی که صدای اهانت به مرجعیت از آن شنیده میشد. هلاکت منصور مثل توپ در کشور صدا کرد. برق امیدی در دل جوانان کشور پدید آورد. از آن روز نام هیئتهای مؤتلفه اسلامی بر سر زبانها افتاد.
اصحاب مؤتلفه در پدیداری قیام 15 خرداد نیز نقش کلیدی داشتند. آنها به امام(ره) نزدیک بودند و بلاواسطه از وی رهنمود میگرفتند، آنها نمیتوانستند تحمل کنند که رهبر نهضت اسلامی به اتهام یک سخنرانی روشنگرانه به تبعید فرستاده شود. اقدام انقلابی آنها آن زمان برای همه کسانی که دستی در مبارزه داشتند تحسین برانگیز بود. جرقه فعالیتهای مسلحانه علیه رژیم از همین تاریخ کلید خورد.
فردا، 26 خرداد است، روزی که قهرمانان اعدام انقلابی منصور، شجاعانه به پای چوبه دار میروند تا هزینه این اقدام انقلابی را بدهند. آنان در چنین روزی نام خود و مؤتلفه اسلامی را در تاریخ معاصر ثبت کردند.
برخی که آن روزگاران جرأت این را نداشتند که یک اعلامیه امام را در جیب خود بگذارند، این سئوال را مطرح میکردند که آیا جوانان انقلابی مؤتلفه اسلامی برای اعدام منصور از امام حکم داشتند؟ نوه و نتیجههای آنها هم امروز همین سؤال را تکرار میکنند که این اقدام شرعی، عقلانی و انقلابی بوده است؟ پاسخ، روشن است. نیازی به این حکم نبوده. چون وجود فقهایی مانند شهید مطهری و شهید باهنر در سازمان مؤتلفه، از چنین حکمی یاران موتلفه را بی نیاز میکرد.
وجود آیتالله انواری در پرونده قتله منصور اصلاً این سئوال را منتفی میکند. اگر او هم در این پرونده نبود، اعدام حسنعلی منصور یک اقدام شرعی، انقلابی بود و با عرف مبارزات ملت به ویژه در جریان نهضت ملی همخوانی داشت. مؤتلفه اسلامی ادامه جریان فدائیان اسلام بود. فدائیان اسلام در جریان مبارزات ملت در نهضت ملی شدن نفت، نخست وزیر کشی را یک عرف سیاسی کردند. کار انقلابی و جهادی، مختصات خود را دارد.
ما در جریان حوادث اول انقلاب و شرارت منافقین و لیبرالها و نیز جنگ تحمیلی و پس از آن در نبرد نرم دشمن در غائله 18 تیر 78 و نیز فتنه سال 88 انقلابی عمل نکردیم، حتی در جاهایی که امام(ره) نظر صریح داشتند مصلحت جویانه و نرم خویانه با دشمن روبرو شدیم. آسیبهای آن را هم دیدیم.
در اوج جنگ تحمیلی، امام(ره) چند بار صریح فرمود: «این ناوهای آمریکا را بزنید.» نیازی به این نظر هم نبود، باید میزدیم. پشت این زدن، عقلانیت انقلابی از نوع اقدام و عمل بود. از جنس کار شهدای مؤتلفه اسلامی در زدن منصور بود. اما نکردیم و هزینه های آن را هم پرداختیم.
امروز بیش از هر زمانی نیاز به اقدام و عمل در همه عرصههای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داریم. این اقدام و عمل حتماً باید مبتنی بر عقلانیت انقلابی باشد.
اینکه مقام معظم رهبری این روزها در هر سخنرانی و نامه و بیانیه ای روی کلمه انقلاب و انقلابی عمل کردن و انقلابی اندیشیدن و از همه مهم تر حفظ روحیه انقلابی تأکید دارند، همین است.
ما در نبرد بی امان با استبداد جهانی، راه مسالمت آمیز نداریم. از هر فعل و قول آمریکایی ها بوی خصومت و دشمنی پایان ناپذیر علیه ملت ما استشمام می شود.
سیاست لبخند جواب نمی دهد، هر جا ما اخم کردیم و انگشت را روی ماشه مقاومت چکاندیم، بردیم و هر جا دستمان سست شد و زبان نرم به کار بردیم، دشمن دچار توهم شد و فکر کرد می تواند ضربه را وارد کند.
هدف گفتگوهای هستهای انهدام زیرساخت های تحریم و برداشتن تحریم های ظالمانه بود، ما در برجام به این نتیجه نرسیدیم. رئیس دیپلماسی کشور در مجلس صریح می گوید؛ «برجام به معنای پایان خصومت آمریکا علیه ملت ایران نیست.» مفهوم این سخن این است که آمریکایی ها که از طریق تحریم ها خصومت خود را اعمال می کنند، حاضر نیستند آن را حتی با یک قرارداد حقوقی در کنار پنج کشور بزرگ که با ما بسته اند، رها کنند.
مفهوم دیگر این سخن آن است که برجام فقط بهانه است که فقط یک طرف مؤدبانه، آن هم با آداب دیپلماتیک به تعهدات خود عمل کند و طرف دیگر همچنان بر طبل خصومت بکوبد.
مردم و رهبری از دولت و دستگاه دیپلماسی کشور مطالبه قول و فعل انقلابی را دارند. این نیازی به حکم و اذن ندارد، هر چند احکام چنین رویکردی در متن نامه رهبری معظم انقلاب در پذیرش برجام آمده و مطالبات مجلس و شورای عالی امنیت ملی در آن به طور شفاف بیان شده است.
وزیر خارجه و رئیس دولت یازدهم لحن برخورد خود با آمریکا را تغییر دهند. مسیر احسن عمل در این وادی از احسن عقل میگذرد. احسن عقل هم حتماً باید مبتنی بر رویکردی انقلابی باشد.
آنان که عمل انقلابی و عقلانی را تندروی میدانند، دستاوردهای انقلاب را به باد میدهند و دشمن را در ضربه زدن به ملت و استقلال اسلامی و ملی، تشویق میکنند.
به بهانه یاد طلایهداران انقلاب
محمدكاظم انبارلویی
۱۳۹۵/۳/۲۶