از فروع و از حواشی، بجد پرهیز کنید؛ من میبینم متأسّفانه -مال امروز و دیروز هم نیست- در غالب دورانها ما زیاد دچار حواشی و فروع بودهایم ... امّا حالا با پدید آمدن فضای مجازی و این حواشیای که در فضای مجازی و مانند اینها هست، بیشتر هم این فروع و این حواشی و امثال اینها زیاد میشود؛ از آنها هرچه ممکن است پرهیز کنید مقام معظم رهبری .20/5/98
معیارها و ملاکهای تشخیص مسائل اصلی از فرعی چیست؟
1. مبانی حکومت اسلامی
کسی که نسبت به حکومت اسلامی، اهداف آن، ویژگیها و وظایف آن، درک درستی ندارد نمیتواند مصادیق را تشخیص بدهد. برای مثال، ما در ابتدای انقلاب اسلامی شعار میدادیم «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی». هم حضرت امام و هم رهبر انقلاب بارها فرمودهاند که ما همهی اینها را میخواهیم، اما در پرتوی اسلام. لذا چنانچه بین اسلام و مقولهای نظیر آزادی و مواردی از این دست تعارضی به وجود آمد، ترجیح با اسلام است، نه آزادی.
۲. تاریخ انقلاب اسلامی
در چهار دههی گذشته، بارها مسائل ولو با صورتهای متفاوت تکرار شده است. کسی که دارای حافظهی تاریخی فعال نباشد نمیتواند در موارد مشابه، مصادیق را تشخیص دهد.
۳. اقشار مختلف جامعه اعم از نخبگان سیاسی و مردم باید دائماً سه چیز را رصد کنند:
الف) بیانات حاکم اسلامی در مقاطع حساس، مثلاً قبل، حین و بعد از انتخابات، تحریم و...
ب) میزان قرابت مواضع کسانی که موضعگیری کردند با اصول نگاه رهبری.
ج) موضعگیری دشمن نسبت به اتفاقاتی که رخ میدهد.
در واقع ما تا خروجی این موارد را کنار هم نگذاریم نمیتوانیم به مصداق مسائل اصلی برسیم.
۴. اولویتسنجی نیازهای کشور
مردم، خود باید وارد گود شوند و نیاز کشور را تشخیص دهند و منتظر تشخیص دیگران نایستند. خرد جمعی میتواند تشخیص بدهد امروز مشکل اصلی ما اقتصاد است، نیاز دیگر ما آرامش است. وقتی خرد جمعی به این نتیجه میرسد که آرامش و امنیت مهمتر از اقتصاد است، باید اقتصاد را در پناه آرامش حل کند. این موضوع را بنده زمانی میتوانم استنباط کنم که در خلأ زندگی نکنم.
چرا حضرت علی (علیهالسلام) بیش از چهار سال و اندی نتوانستند حکومت کنند؟ به خاطر عدم فعالیت جدی مردم کوفه در تحلیل مسائل سیاسی جامعه. با توجه به این موارد، میتوان مصادیق را دریافت.
در نمونهای دیگر، برای مثال، رهبر انقلاب در خلال یک سخنرانی جدی خود، یک هشدار یا توصیهی حاشیهای هم ذکر میکنند. فردا میبینیم که برخی از رسانهها قسمتهای حاشیهای بیانات ایشان را برجسته و پیرامون آن قلمفرسایی کردهاند. بر این مبنا، مشخص میشود که خط این رسانهها خطی نیست که مطلوب رهبر انقلاب باشد.
خیلی از روزنامههای ما متأسفانه در انعکاس حقائق ضعیفند و در اصلی فرعی کردن مسائل، غیرمنصفانه عمل میکنند. در همینمسائل اخیر، مسائل را باید اصلی فرعی کرد؛ مسئلهی اصلی چیست؛ یک سلسله مسائل فرعی هم پیرامون اوست؛ نه اینکه آن مسائل فرعی کماهمیت است، اما مسئلهی اصلی اهمیتش بیشتر از آنهاست. مسئلهی اصلی در این قضایای اخیر، اصل انتخابات بود؛ زیر سؤال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرمی بود که انجام گرفت. چرا شما نسبت به این جرم چشمتان را میبندید!؟ این همه زحمت کشیده بشود، مردم بیایند، یک شرکتِ به این عظمت، یک نصابشکنی، یک رکوردشکنی در دنیا در مردمسالاری، در دمکراسیای که اینقدر ادعایش را میکنند، انجام بگیرد، بعد یک عده مفت و مسلّم بیایند بدون استدلال، بدون دلیل، همان فردای انتخابات بگویند: انتخابات دروغ است! این کار کوچکی است!؟ این جرم کمی است!؟ یک قدری باید منصف بود توی این قضایا. دشمن هم حداکثر استفاده را از این کرد. یک عده هم هستند در داخل کشور، از اول با نظام جمهوری اسلامی موافق نبودند -مال امروز و دیروز نیست، سی سال است که موافق نیستند- از این فرصت استفاده کردند، دیدند عناصری وابستهی به خودِ نظام، از خودِ نظام، دارند این جور میدانداری میکنند، اینها هم وقت را مغتنم شمردند، آمدند داخل میدان؛ و دیدید.6/8/88
اصلی و فرعی نکردن باعث میشود که جامعه مسیر را گم کند. این مسئله به جو اضطراب و التهاب در جامعه دامن میزند. در این میان راه نفوذ برای دشمن هموار میشود. همچنین یکی از هزینههای احتمالی این مسئله آن است که طی فرآیند یاد شده کسانی به مسند قدرت برسند که در مسیر انقلاب نیستند.
مرز مسائل اصلی و فرعی چیست؟
تا کجا یک مسئله فرعی تلقی میشود و فراتر از آن حد مشخص، میتوان عنوان اصلی به مسئلهی مورد نظر داد؟
این سؤال واقعاً سؤال سختی است؛ چرا که بحث کیفی است. برای پاسخ به این سؤال مهم، باید کارشناسانی بر آن متمرکز شوند و در خصوص آن، مدل و شاخص ارائه کنند. در این خصوص، ابتدا باید مسائل اصلی و فرعی را تشخیص بدهیم. بعد باید دید طرح آن مسئلهی فرعی تا چه حد مسئلهی اصلی را تحتالشعاع قرار میدهد و به آن ضربه میزند. رهبر انقلاب فرمودند در تحلیل انقلاب اسلامی یک نگاه کلان و یک نگاه خُرد وجود دارد.
اگر ما نگاه کلان را از دست بدهیم، دائماً بحثهای خُرد به دغدغهی جامعه تبدیل میشود و مباحث اصلی و فرعی تفکیک خود را از دست میدهند. پس اول باید نگاه کلان داشت تا به تعبیر رهبر انقلاب، راه را گم نکنیم. ابعاد نگاه کلان هم میتواند مواردی چون امنیت، استکبارستیزی، اقتصاد اسلامی، اسلامیسازی جامعه و دولت سازی اسلامی باشد. در کنار آن، نگاه خُرد نیز لازم است؛ نگاهی که سبب میشود ضمن تشخیص مشکلات، ما اولویتها را نیز بفهمیم.
1. تا جایی که به مسئلهی اصلی ضربه نخورد.
۲. تا زمانی که موجب سلب آرامش روحی جامعه نشود. ممکن است گاه یک مسئلهی فرعی حتی به شکلگیری اغتشاش در جامعه منجر شود. برای مثال، در خصوص انتخابات، اینکه کدام کاندیدا یا چه جناحی باشد یا نباشد بحثی فرعی است. بحث اصلی نفس مشارکت سیاسی مردم در انتخابات است؛ لکن آن قدر به این مباحث دامن میزنند و التهاب به جامعه تزریق میکنند که هواداران جناحها به جان یکدیگر میافتند و اسباب درگیریهای کف خیابانی فراهم میگردد.
۳. مسئلهی فرعی تا جایی میتواند مطرح شود که آن اصلی فراموش نشود.
علامت اختلال در دستگاههای مرکزی کشور
‘گاهی اوقات انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالند، دچار تعطیلند؛ واقعاً آدم گاهی اوقات احساس میکند. حالا مثلاً فرض بفرمایید اینهمه ما مسئلهی فرهنگی در کشور داریم، مسائل مهم که شاید من بتوانم ده مسئلهی اصلیِ فرهنگی را بشمارم که اینها دچار مشکل است؛ فرض کنید مسئلهی سینما، یک مسئلهی مهم است، [یعنی] مسئلهی فرهنگی مهمّی است که سینمای کشور چه جوری اداره میشود، از کجا پشتیبانی میشود -حالا پشتیبانی خارجی هم پیدا میکنند برای فیلمها- ادارهی هنر کشور و سینما که چیز کوچکی نیست؛ مثلاً فرض کنید ده مسئلهی اینجوری میشود پیدا کرد، [امّا] ناگهان میبینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئلهی اصلی؛ نامهنگاری میکنند! پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئلهی اصلی را از مسئلهی فرعی تشخیص نمیدهد و یک مسئلهی اصلاً بیاعتبارِ بیاهمّیّت فرعی را بهعنوان یک مسئلهی اصلی، درشت میکنند. وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آنوقت اینجا جای همان آتشبهاختیاری است که عرض کردم.()17/3/96
دولت به عنوان قوه ای که اختیارات بسیاری دارد و بیشترین مسئولیت در کشور بر عهده این قوه است بایستی بدون کمترین حاشیهسازی و حاشیه پردازی به فعالیت خود ادامه دهد. برنامه ریزی و اجرای بسیاری از امور بایستی با دقت و صبر و تامل کامل صورت گیرد اما اینکه دولت خود را وارد حاشیه می کند به نظر می رسد یک جای کار می لنگد.
در گذشته حاشیه سازیها در برخی از دولتها به طور کل باعث فراموشی اهداف عالی کشور می شد. جمله هر 9 روز یک بحران در دولت اصلاحات دیگر برای بسیاری یک ضرب المثل سیاسی شده است که درباره دولتهای حاشیه ساز استفاده می شود. غوغاسالاری بخشی از سیاست های همیشگی اصلاح طلبان بوده و هست و در واقع خمیر نان این جریان سیاسی از درون دعواهای سیاسی ورز می آید.
در دولت نهم و دهم هم حاشیه سازیهای زیادی را شاهد بودیم. حواشی که بعضا مجلس و دولت را هم با یکدیگر درگیر می کرد و پس از مدتی این جنجالها به جامعه سرایت می یافت. در واقع یکی از تاکتیکهای دولت دهم این بود که برخی از سیاستمدار حاشیه ساز با صحبت های جنجالی و مبهم برای مدتی جامعه و فضای سیاسی را درگیر خود می کردند و پس از مدتی که فضا آشفته می شد، یا حرف خود را پس می گرفتند یا بیان می کردند که منظورشان چیز دیگری بوده است.
در دولت یازدهم و دوازهم هم کم حاشیه نداشتهایم. استعفای اعضای کابینه دولت، بحثهای درون قوه میان رئیس جمهور و معاون اول، برخی از مفاسدی که این روزها از برخی مسئولان دولتی فاش می شود و ... جزو حاشیه هایی است که در دولت دوازدهم دیده می شود. برخورد تند رئیس جمهور با منتقدان در حالی که وی بیان می کرد که دولتش با آغوش باز از انتقادات استقبال می کند، از جمله دیگر موارد حاشیه ساز دولت های روحانی است.
اما همانطور که گفته شد دولتی که بیشتر رو به سوی کار اجرایی دارد کمتر خود را درگیر حاشیه می کند. درواقع بسیاری از کارشناسان سیاسی نیز مطرح می کنند که دولتی که کم حاشیه تر است بیشتر درگیر کار عملیاتی و اجرایی است و قوه مجریهای که برخی از اعضای کلیدی آن به حاشیه سازی و جنجال آفرینی می پردازند کمتر عملکرد مثبتی از خود به جای می گذارد.
رهبر انقلاب اسلامی نیز در دیدار اخیر با اعضای هئیت دولت یکی دیگر از آفات دولتها در طول سالهای مختلف را «گرفتار شدن به فروع و حواشی» دانستند و گفتند: «دولت در این دو سال باقیمانده، از حواشی و مسائل فرعی که متأسفانه با ظهور فضای مجازی، امکان آن بیشتر هم شده است، فاصله بگیرد و مسائل اصلی را در اولویت کاری خود قرار دهد.»
ایشان با اشاره به گذشت شش سال از عمر دولت، تأکید کردند: دو سال باقیمانده از دوران دولت، مدت زمان کمی نیست و باید به دور از گرفتار شدن در برخی آفات، مسائل مهم کشور را «اولویت بندی»، و اولویتها را یک به یک پیگیری کرد.
وظیفه علما در اصلی و فرعی کردن مسا ئل
نقش علمای دین در هدایت مردم، منحصر نمیشود به هدایت در امور فرعی و مسائل شخصی و اینها. مهمتر از همهی اینها، هدایت مردم است در مسئلهی عظیم اجتماعی و مسئلهی حکومت و مسئلهی نظام اسلامی و وظائفی که مترتب بر این هست در مقابلهی با حوادث جهانی. یقیناً اگر نقش علمای دین و راهنمایان روحانی حذف میشد و وجود نمیداشت، این انقلاب تحقق پیدا نمیکرد؛ این نظام به وجود نمیآمد و باقی نمیماند،
مسائل جزئی داخل جامعه را میشود اصلاح کرد. جزئی که عرض میکنیم، نه اینکه بی اهمیت است - دارای اهمیت است – لیکن مسائل فردی و شخصی و جزئی و مربوط به اشخاص است؛ اینها را میشود اصلاح کرد. اساس این است که انسان بتواند نظام را حفظ کند. چالش اصلی نظام اسلامی از روز اول تا امروز این بوده است؛ یعنی حفظ نظام اسلامی و حفظ این اساس و حفظ آن مرزها و شاخصهائی که این نظام را از بقیهی نظامهای دنیا جدا میکند.6/5/92
وظیفه مردم و مطبوعات در اصلی و فرعی کردن مسا ئل
اگر چنانچه مسائل سال ۸۸ را مطرح میکنید،مسئلهی اصلی و عمده را در این قضایا مورد نظر و در مدّ نگاهتان قرار دهید؛ آن مسئلهی اصلی این است که یک جماعتی در مقابل جریان قانونی کشور، به شکل غیر قانونی و به شکل غیر نجیبانه ایستادگی کردند و به کشور لطمه و ضربه وارد کردند؛ این را چرا فراموش میکنید؟ البته ممکن است در گوشه و کنار یک حادثهی بزرگ زد و خوردهائی انجام بگیرد که انسان نتواند ظالم را از مظلوم تشخیص دهد؛ یا یک نفر در موردی ظالم، در موردی مظلوم باشد؛ این کاملاً امکانپذیر است؛ اما در این قضایا، مسئلهی اصلی گم نشود. خب، در انتخابات سال ۸۸، آن کسانی که فکر میکردند در انتخابات تقلب شده، چرا برای مواجههی با تقلب، اردوکشی خیابانی کردند؟ چرا این را جواب نمیدهند؟ صد بار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومی، نخیر، به شکلی که قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهی نمیکنند؟ در جلسات خصوصی میگویند ما اعتراف میکنیم که تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید؟ چرا برای کشور هزینه درست کردید؟ اگر خدای متعال به این ملت کمک نمیکرد، گروههای مردم به جان هم میافتادند، میدانید چه اتفاقی میافتاد؟ میبینید امروز در کشورهای منطقه، آنجاهائی که گروههای مردم مقابل هم قرار میگیرند، چه اتفاقی دارد میافتد؟ کشور را لب یک چنین پرتگاهی بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصیرت بهخرج دادند. در قضایای سال ۸۸، این مسئلهی اصلی است؛ این را چرا فراموش میکنید؟ دربارهی حادثهی سال ۷۸ هم ما حرف زیاد داریم؛ آن هم داستان دیگری است.6/5/92
خیلی از روزنامههای ما متأسفانه در انعکاس حقائق ضعیفند و در اصلی فرعی کردن مسائل، غیرمنصفانه عمل میکنند. در همینمسائل اخیر، مسائل را باید اصلی فرعی کرد؛ مسئلهی اصلی چیست؛ یک سلسله مسائل فرعی هم پیرامون اوست؛ نه اینکه آن مسائل فرعی کماهمیت است، اما مسئلهی اصلی اهمیتش بیشتر از آنهاست. مسئلهی اصلی در این قضایای اخیر، اصل انتخابات بود؛ زیر سؤال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرمی بود که انجام گرفت. چرا شما نسبت به این جرم چشمتان را میبندید!؟ این همه زحمت کشیده بشود، مردم بیایند، یک شرکتِ به این عظمت، یک نصابشکنی، یک رکوردشکنی در دنیا در مردمسالاری، در دمکراسیای که اینقدر ادعایش را میکنند، انجام بگیرد، بعد یک عده مفت و مسلّم بیایند بدون استدلال، بدون دلیل، همان فردای انتخابات بگویند: انتخابات دروغ است! این کار کوچکی است!؟ این جرم کمی است!؟ یک قدری باید منصف بود توی این قضایا. دشمن هم حداکثر استفاده را از این کرد. یک عده هم هستند در داخل کشور، از اول با نظام جمهوری اسلامی موافق نبودند -مال امروز و دیروز نیست، سی سال است که موافق نیستند- از این فرصت استفاده کردند، دیدند عناصری وابستهی به خودِ نظام، از خودِ نظام، دارند این جور میدانداری میکنند، اینها هم وقت را مغتنم شمردند، آمدند داخل میدان؛ و دیدید.6/8/88
شرحی برحدیث ولایت
پرهیز از حواشی
حمیدرضا ترقی
۱۳۹۸/۶/۱۰