اخیراً مسئول قرارگاه فرهنگی و اجتماعی خاتم الانبیاء و فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بخشی از گفتگوی تلویزیونی خود از شورای نگهبان خواستند در تأیید صلاحیت و شایستگی مقامات کلیدی نظام دقت بیشتری نموده و از وفاداری آنها به مبانی فکری نظام اطمینان پیدا کنند، تا کسانی که فاقد ویژگی های لازم برای چنین مسئولیت هایی هستند با ناکارآمدی و خصوصاً با عدم وفاداری به اصول و مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران، کشور را با مشکلات بزرگ اقتصادی، امنیتی و سیاسی بعضاً خود ساخته مواجه نکنند.
تبیین این مواضع و ترسیم راه برون رفت از نا کامی های مدیریتی این جریان لیبرال و ناتوان در اداره کشور و توصیه اقبال به جوانان و رویکرد انقلابی و جهادی موجب شد عده ای احساس خطر کرده و با برآشفتگی و سراسیمه و با تمام توان و ایجاد عملیات روانی و پروپاگاندا تلاش نمودند به مقابله با این مطالبه به حق رفته و هر آنچه شایسته خود و دوستانشان بود به وی و جوانان انقلابی نسبت دهند.
تمرکز عمده این جریان به بخشی از گفتگوی برادر جعفری ناظر بود که بر «ضرورت پایبندی مقامات کلیدی حکومت به اصول و مبانی انقلاب اسلامی» تأکید داشته و مدعی بود «در هیچ کشوری حتی به تعبیر آقایان، مهد دموکراسی نیز اجازه نمی دهند کسانی که اصول و مبانی آن حکومت را قبول ندارند به مقامات مهم و راهبردی راه یابند». ما برای تبیین و راستی آزمایی مطالبه بهحق سردار جعفری و اظهارات برآشفته منتقدین چند نکته را یاد آور می شویم:
نکته اول:
برخی تردید کرده اند که در کدام کشور دارای دموکراسی در واگذاری مسئولیت های کلیدی به مبانی فکری افراد توجه می شود؟ و مدعی شدند در تمام این کشورها تنور انتخابات با همین اختلافات فکری گرم می شود.
برای اینکه درک درستی از نظامات حاکم بر این کشورهای به ظاهر دموکرات داشته باشیم چندان نیازی به بررسی نیست و صرفاً کافی است نشان دهیم که چنان خط قرمزی بر این کشورها حاکم است که نه تنها مقامات سیاسی بلکه حتی در مراکز علمی نیز احدی قادر نیست از این اصول و مبانی پیچیده حاکم بر این مرزها عبور کند. یکی از فیلسوفان به نام علم، تأکید می کند برای ابطال یک نظریه، یک گزاره و پدیده معارض آن کافی است. لذا ما برای نمونه به برخوردی که دولت فرانسه با فیلسوف نامدار فرانسوی روژه گارودی داشت اشاره می کنیم. گارودی را یک دادگاه فرانسوی به جرم انکار یا حتی بهتر بگوییم تردید در هولوکاست محاکمه و مجرم شناخت، و به 91 روز زندان محکوم و به خاطر انتشار کتاب «اسطوره های بنیان گذار سیاست اسرائیل» 120هزار فرانک جریمه نمود تا در تمام جهان غرب و خصوصاً کشورهایی که خود را خاستگاه جریان روشنفکری و لیبرالیسم و حقوق انسانی می دانند، مایه عبرتی برای همگان شده و کسی جرأت و جسارت عبور از این خط قرمزهای آهنین و به تعبیر فوکو به ظاهر ناپیدا را پیدا نکند.
این فقط در کشورما امکان پذیر است که مخالفان مبانی فکری نظام و نیز کسانی که مدام در تنور آشوب ها و اغتشاشات می دمند به مناصب کلیدی حکومت برسند.
نکته دوم:
فردی نامه سرگشاده نوشته و می نویسد که سیاست های حکومت و رهبری نظام جذب حداکثری است و رویکرد سردار جعفری در تعارض با این سیاست های کلی نظام و عامل دفع وفاداران به انقلاب و نظام و آرمان های آن می باشد. اما آیا این فرد واقعاً به چنین مطالبی باور دارد و آیا افراد مورد نظر نویسنده، وفاداران به نهضت امام عزیز (قدس سره) بوده و جریان انقلابی مانع حضور چنین وفادارانی به انقلاب اسلامی در مناصب حکومتی هستند؟ یا اینکه بخشی از این جریان سیاسی، خودخواسته از قطار انقلاب پیاده شده و امروزه طیفی از آنان همراه دشمنان تابلودار نظام و در کنار سلطنتطلبان و منافقین جنایتکار علیه نظام مظلوم جمهوری اسلامی توطئه می کنند. باید پرسید فاطمه حقیقتجوها، پیرموذنها، مزروعیها ،رمضانپورها، موسوی خوئینیها، افشاریها و... که روزگاری به مناصب کلیدی نظام رسیدند کجا هستند و چه می کنند؟
یادمان نرفته است که از دو دهه قبل طیفی از جریان تندرو و افراطی داخل کشور، خرج خود را از نظام جدا و فریاد خروج از حاکمیت دادند. مگر شما و ما نوشته ها و مواضع این ها را فراموش کرده ایم که با خروج خودخواسته از نظام، وعده فروپاشی فوری آن را دادند و حتی پا فراتر نهاده و گفتند نظام دچار فروپاشی شده است.
نکته سوم:
نمونه دیگری نیز می آورم مبنی بر اینکه قطعاً سیاست نظام و وفاداران به انقلاب اسلامی حذب حداکثری و وحدت و همدلی است ولی چه بگوییم از آن کسانی که در مجلسی که به تعبیر امام(ره) عزیزمان، حاصل الله اکبرهای مردم است، در حسرت و تمنای آشوب و اغتشاشات سوخته و فریاد برمیآورند که چرا در کشور، یک بوزیدی (جوانی که در تونس به خاطر اعتراض به حکومت خودسوزی کرد) پیدا نمی شود و چرا مردم علیه حکومت قیام نمی کنند و در سخنرانی 18آذرماه خود چنان علیه نظام اتهام افکنی می کنند که تمام شبکه های ضدانقلاب از آن استفاده نموده و از آن به عنوان صدای خرد شدن استخوان های نظام یاد می کنند.
آری، فقط در ایران می توان چنین وضعیتی سراغ گرفت که نماینده مجلس رسماً علیه ساختار حکومت قیام کند.
نکته چهارم:
مهاجمان به سردار جعفری حتماً بر بیانیه 77 نفر از اصلاح طلبان که در پی اغتشاشات اخیر انتشار یافت وقوف دارند. آیا مفاد این بیانیه غیر از مواضع منافقین جنایتکار است؟ آیا اگر پمپئوها ، منافقین و سلطنت طلبان بیانیه می نوشتند چه چیزی غیر از این اتهام «شلیک بی محابای تفنگ به سوی شهروندان» می نوشتند. و کسانی را که با بذل جان از جان و مال مردم محافظت می کنند متهم به کشتار مردم می نمودند.
نویسنده نامه سرگشاده یا آن نماینده اشرافی و هتاک که در جیب خود قرص ضدبارداری دارد به اسامی امضاء کنندگان این بیانیه توجه کنند. ضدانقلاب خارجی و اپوزیسیون برانداز در کنار کسانی نشسته اند که روزگاری مهمترین مناصب حکومتی (معاون سابق سیاسی وزارت کشور،معاون سابق رئیس جمهور و...) را داشته و امروزه بی محابا در حال آشوبگری و تدوین سناریوهای براندازی هستند.
آری! این فقط در جمهوری اسلامی ایران امکان پذیر است که مخالفان مبانی حکومت و برخی براندازان می توانند در مناصب راهبردی حکومت جا خوش کنند و برای زمین گیر کردن نظام، توطئه نموده و به نارضایتی مردم انقلابی دامن بزنند. این بیانیه نه خروج از حاکمیت بلکه خروج بر حاکمیت است؛ چنانچه برخی از اصلاح طلبان با انصاف می گویند: «این بیانیه با یک عقده گشایی اصل نظام را هدف قرار داده است».
نکته آخر:
حمله کنندگان به سردار جعفری، از جمله نویسنده نامه سرگشاده، به درستی اظهار نموده اند که بی توجهی و بی اعتنایی به مردم و روی برگرداندن از رأی و نظر مردم است که موجب ناکارآمدی بخشی از نظام و نارضایتی مردم شده است، ولی باید دید چه جریانی و چه کسانی از مردم روی گردان هستند؟! آیا این ها همان کسانی نیستند که از پشت شیشه های دودی اتومبیل پی به نظرات مردم می برند، همان کسانی نیستند که در راهبردی ترین تصمیم ملی (قیمت گذاری بنزین) با بی تدبیری زمینه اغتشاش ،آشوب و نارضایتی را در کشور فراهم ساخته و در فردای آن روز خود را بی خبر از آن دانستند و به ریش مردم این کشورمی خندند و نمک به زخم خانواده شهدا و کشته شدگان می پاشند. یا همان مدیران اشرافی نیستند که با بند و بست، نظام پولی و مالی کشور را فلج ساخته و میلیاردها دلار از اموال مردم را حیف و میل کرده و با ساده اندیشی یا جهالت و... به لطف بیگانگان چشم دوخته و با ناکارآمدی خواسته یا ناخواسته خود موجبات نارضایتی طبقات پایین و وفادار به انقلاب اسلامی می شوند. آیا نماینده ای که خود وامدار جریان ثروت و آلوده به پول کثیف است حق دارد فرزندان سرافراز این کشور را متهم کند؟ اینان می دانند نه سردار جعفری و نه هیچ یک از وفاداران انقلاب اسلامی، مخالف تنوع و تکثر آراء و اندیشه ها نیستند بلکه نگرانی ما از کسانی است که در دل آرزوی براندازی و فروپاشی حکومت را داشته و خودخواسته از حکومت خارج می شوند و در سربزنگاه با تصدی گری و غصب مناصب حکومت به تخریب بنیان های آن می پردازند و طبیعی است باید از شورای نگهبان خواست که با بصیرت و پایبندی به اصول و مبانی نظام اسلامی، و طبق وظیفه سنگین خود زمینه شکل گیری یک مجلس آزاد، شجاع و مردمی را فراهم نمایند.
پیش به سوی مجلس مردمی، شجاع و مومن
علی عبدی
۱۳۹۸/۱۰/۱۱