۱۷ دی هر سال یادآور سالروز درگذشت جهانپهلوان غلامرضا تختی است، روزی که به رسم هر ساله دوستدارانش و اهالی کشتی در ابنبابویه شهرری بر سر مزارش جمع میشوند و یادش را گرامی میدارند. سخنرانان از لزوم گسترش مرام پهلوانی میگویند و خاطراتی از جوانمردیهای تختی نقل میکنند، اما ۱۷ دی که تمام میشود، تختی هم فراموش میشود و میرود تا ۱۷ دی سال بعد. این حکایت هر سالهای است که در ورزش کشورمان تکرار میشود تا یاد و نام تختی که با جوانمردی و پهلوانی گره خورده است، تنها محدود به سالروز درگذشت یا تولدش شود و در روزهای دیگر کمتر در ورزش از پهلوانیهای ورزشکار بزرگی مانند تختی یاد و نامش برجسته شود. این در شرایطی است که ورزش ایران سالهاست تشنه مرام جهانپهلوانانی مانند غلامرضا تختی است و هر سال که میگذرد، مرام پهلوانی در کشورمان کمرنگتر از قبل میشود.
بیتوجهی به چنین مسائلی سبب میشود تا بیاخلاقی و حاشیهها جای آن را بگیرد و هر ورزشکاری بداخلاقتر و جنجالیتر و با پرونده قطورتر باشد بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و چنین میشود که ورزشکاران اخلاق مدار در حاشیه قرار میگیرند و کمتر دیده میشوند. این روند را در سالهای اخیر پررنگتر از همیشه میتوان در ورزش مشاهده کرد، روندی که سبب شده از مرام پهلوانی که در تاریخ ورزش ایران ریشه دارد، فاصله بگیریم و جای آن را بیاخلاقیهای رایج بگیرند.
این در شرایطی است که تاریخ ایران مملو از فتوت است، اما با این حال در سیستم مدیریتی ورزش تنها چیزی که کمتر به آن توجه میشود همین فرهنگ غنی پهلوانی ورزش کشورمان است. هرچند دستاندرکاران ورزش از مدیران وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک گرفته تا فدراسیونها، همواره از ترویج فرهنگ پهلوانی صحبت میکنند، اما برنامهای برای گسترش آن در میدان عمل دیده نمیشود و هر ورزشکار و مربیای که صدایش بلندتر و جنجالیتر باشد در صدر قرار میگیرد تا جا برای ورزشکاران بااخلاق تنگتر شود.
در پیش گرفتن چنین رویکردی، ورزش ایران را هر سال تهیتر از مرام پهلوانی میکند، مسئلهای که سبب شده در چهار دههای که از درگذشت تختی میگذرد، ورزشکار دیگری مانند او نامش سر زبانها نیفتد و تختیها تکثیر نشوند. البته در این بین برخی ورزشکاران بودهاند که به صورت مقطعی با توجه به حرکتی که انجام دادهاند، توانستهاند یاد تختی را زنده کنند، اما این حرکت در مسیر تختی شدن تداوم نداشته تا همچنان وقتی صحبت از مرام پهلوانی میشود باز هم به چهار دهه قبل برگردیم و نام و مرام تختی را از صندوقچهها بیرون بکشیم.
چرا سیستم مدیریتی حاکم بر ورزش نمیتواند تختی تربیت کند؟ جواب این سؤال را باید در اولویتهای تصمیمگیرندگان جستوجو کرد. مدیرانی که بیشتر از آنکه برای تربیت یک ورزشکار بااخلاق و قهرمان برنامهریزی کنند، تمام تمرکزشان را گذاشتهاند روی مباحث ورزش قهرمانی و بیشتر از آنکه از یک ورزشکار مرام جوانمردی و پهلوانی در میدان مسابقه بخواهند، از او مدال و سکو میخواهند. این انتظارها سبب شده تمام برنامهها هم در این چارچوب تدوین شود و مباحث اخلاقی که زیرمجموعه فعالیتهای فرهنگی است به حاشیه رانده شود، طوری که بنا بر گفته خیلی از مدیرانی که در حوزههای فرهنگی ورزش فعالیت میکنند، برای این بخش کمترین بودجه در نظر گرفته میشود و کار فرهنگی و ترویج اخلاقمداری و مرام پهلوانی با این بودجه محدود به نصب چند بنر و پارچهنوشته و دستهگل محدود میشود.
در این شرایط نمیتوان انتظار داشت که از دل چنین سیستم مدیریتی تختی بیرون بیاید. برای تربیت و رو آمدن تختیها، ورزش ایران بیشتر از هر زمانی به آشنایی با مرام پهلوانانی مانند تختی و در گذشته دورتر پوریای ولی احتیاج دارد. در این راستا باید کار فرهنگی در ورزش از حالت ویترینی و لب طاقچهای خارج شود و همردیف با فعالیتهایی که برای ورزش قهرمانی صورت میگیرد، برای ترویج اخلاقگرایی و پهلوانی در ورزش بیشتر تلاش شود. باید این دو اولویت را در کنار و همراستا با هم حرکت داد تا قهرمانی که پله به پله بالا میآید، روزی که روی سکوی قهرمانی میرود، نماد پهلوانی نیز باشد. آن روز است که علاوه بر ۱۷ دی هر سال، در تمام روزهای دیگر سال نیز نام تختی در ورزش کشورمان تکرار میشود و تختیها تکثیر میشوند.
چرا دیگر «تختی» نداریم؟
سعید احمدیان
۱۳۹۸/۱۰/۱۷