در ايامي كه به مرور چهره حقيقي اصحاب فتنه رو مي شد و از شعار "يا حسين ميرحسين" به روزهاي كف و هلهله در عاشورا مي رسيد؛ روز قدس 88 يك نقطه عطف بود. روزي كه يكي از اولين مظاهر ضد اسلامي در شعارهاي آنها بروز يافت؛ شعار "نه غزه نه لبنان" كه شعاري در تناقض با آيات قران و روايات معصومين و حتي در تضاد با نگاه راهبردي به واقعيت هاي عرصه بين المللي بود.
اين شعار بازتابي بين المللي داشت تا آنجا كه راشد الغنوشي رهبر حزب اسلامي النهضه تونس ( كه بعدها نقش محوري در انقلاب تونس يافت) در مقاله اي با اشاره به توطئه هاي مختلف آمريكا و غرب عليه جمهوري اسلامي نوشت؛ جريان اپوزيسيون در ايران با سر دادن شعار نه غزه نه لبنان به اسرائيل خدمت كرد و زمينه محاصره غزه را براي آنها فراهم آورد.
انتظار این بود موسوی و دیگر مدعیان خط امام(ره) در مقابل این شعارها موضع روشن و صریحی داشته باشند اما این اتفاق نیفتاد و حتی
سران معترض در صدد توجیه این شعارها برآمدند؛ البته شروع کنندهی حرکت عبور از لبنان و فلسطین خود موسوی بود که در مناظرهاش با احمدینژاد با تمسخر گفت: «چهار سال است از فروپاشی اسراییل سخن میگویید و ما هنوز چیزی ندیدیم» یا میگفت: «اول باید کشور را تقویت کرد آنگاه به دیگران توجه نمود» و یا «هولوکاست مسألهی ما نیست.» در حالی که هولوکاست ریشهی مسألهی فلسطین است و به فرمودهی امام(ره)، فلسطین اولویت جهان اسلام است.
مرور دیدگاههای امام(ره) دربارهی فلسطین، نفاق موسوی را بیشتر فاش میکند. ایشان مىفرمایند: «براى من یک مطلب به شکل معماست و آن این است که همهی دول اسلامیه و ملتهاى اسلام مىدانند که درد چیست، مىدانند که دستهاى اجانب در بین است که اینها را متفرق از هم بکند، مىبینند که با این تفرقهها ضعف و نابودى نصیب آنها مىشود، ... که اگر مسلمین مجتمع بودند هر کدام یک سطل آب به اسراییل مىریختند او را سیل مىبرد، مع ذلک در مقابل او زبون هستند، معما این است که با این که اینها را مىدانند، چرا به علاج قطعى که آن اتحاد و اتفاق است روى نمىآورند؟ چرا توطئههایى که استعمارگرها براى تضعیف آنها به کار مىبرند، آنها توطئهها را خنثى نمىکنند؟ این معما چه وقت باید حل شود؟ و پیش چهکسى باید حل بشود؟ این توطئهها را چه کسى باید خنثى کند غیر از دولتهاى اسلام و ملتهاى مسلمین؟»
شعار "نه غزه نه لبنان" اگرچه به ظاهر تنها يك شعار بود، اما سبب آشكار شدن يكي از محورهاي اصلي تفكر سبزها شد و همين امر سبب افزايش فاصله مردم با آنها شد. تا آنجا كه بسياري از لايه محافظه كار اين گروه ترجيح دادند سكوت كنند تا نه مردم در برابر آنها موضع بگيرند و نه متحدانشان را از دست دهند.
اينك اما در ميانه تهاجم مجدد ناجوانمردانه اشغالگران قدس به غزه و ايستادگي مثال زدني ساكنان اصلي سرزمين فلسطين؛ سكوت براي يك روزنامه امري غير ممكن است. پافشاري بر شعار اصحاب فتنه نيز قطعا موجب برخورد با روزنامه است و حمايت از مردم غزه نيز خروج از ادبيات متحدان فتنه! در چنين شرايطي روزنامه اعتماد بسيار رندانه عمل كرده است.
در سرمقاله روزنامه اعتماد كه به قلم سردبير آن "بهروز بهزادي" ( سردبير روزنامه ايران در دوره فريدون وردي نژاد) منتشر شده است؛ همواره از "اسرائيل" به عنوان يك سوي مناقشه به نوعي سخن رانده شده كه ماهيت آن به رسميت شناخته به نظر مي رسد و جالب تر آنكه در پايان سرمقاله سخن از شرايط سخت اسرائيل براي حفظ جان شهروندانش رفته است.
در كنار اين سرمقاله كه بسيار محطاطانه بر لبه خط قرمزها نگاشته شده است، عكس يك روزنامه نيز قابل تأمل است. عكسي كه ترس دو كودك در كنار سه زن حاضر در يك پناهگاه صهيونيستي را نشان مي دهد و به طور غير مستقيم از عدم امنيت جان زنان و كودكان اشغالگران دفاع مي كند، بي آنكه اشاره اي به آن داشته باشد كه زنان و كودكان كشته و مجروح شده در جنگ اخير غزه از طرف فلسطيني بوده است و فلسطينيان تنها در برابر تجاوز مجدد اشغالگران دست به دفاع زده اند.
تداوم نه اصحاب فتنه به غزه
محمد مهدی اسلامی
۱۳۹۱/۸/۲۹