سام قریبیان، پسر فرامرز قریبیان در سریال «کلبه ای در مه» به کارگردانی حسن لفافیان، نقش اربابی به نام «برزو خان» را بازی می کند که برای نزدیکی به دربار و رسیدن به مقاصد خود از هیچ کاری دریغ نمی کند. به همین بهانه در جام جم با سام قریبیان گفت و گویی انجام دادیم که در ادامه می خوانید.
آقای قریبیان شما در سریال کلبهای در مه نقش برزوخان را ایفا کردید که رفتارهای بدی با همه دارد. حتی یک جاهایی حرص مخاطب را در میآورد، اما با اینکه شخصیت منفی است، اما شما طوری بازی کردید که بیننده با تماشای شما از برزوخان متنفر نمیشود. چطور به این تحلیل رسیدید؟
اولین جلسهای که خدمت آقای لفافیان، کارگردان بودیم درباره شخصیت برزوخان کلی با هم گپ زدیم، زیرا از این جنس کارها از ابتدای انقلاب تا به امروز تولید و پخش شده است، حتی در این جنس کارها پدر خودم هم خیلی بازی کرده است، اما ما نمیخواستیم به مسیری برویم که تکرار کلیشهها باشد. به یاد داریم در یکی از آثاری که پدرم بازی کرده بودم، زندهیاد ولی ا... شیراندامی وقتی گاوش میمیرد یک سیلی به صورت پدرم میزند که چرا گاو من مرده است. اما ما به این سمت حرکت نکردیم که مردم به خان قصه به چشم یک شخصیت بدجنس نگاه کنند. شما اگر نگاهی هم به سریالهای روز دنیا داشته باشید، متوجه میشوید آدمهای خاکستری قصه، جذاب هستند. برزو خان هم با وجود اینکه کارهای بد میکند، اما مخاطب از او متنفر نیست. حال با خودتان میگویید چرا؟ به این خاطر است که برزو، کارهای خودش را بد نمیبیند. اتفاقا از دیدگاه برزو همه کارها و اقداماتش کاملا منطق دارد. او میبیند زنش حامله است، یک برادرزن لاابالی دارد و یک پدر پیر. همه در خانه او زن هستند، پس باید همه را مدیریت کند. علاوه بر آن وقتی مهمان خانم دارد به هیچ وجه با چشم بد به او نگاه نمیکند. دلیل اینکه او به دنبال ازدواج مجدد است به این دلیل است که او این فلسفه را دارد که باید فرزند پسری داشته تا نسل او ادامه پیدا کند. در حال حاضر او دو دختر دارد و ممکن است فرزند سوم هم دختر شود. بنابراین او میخواهد با میجان ازدواج کند اما سرکشیهای میجان هم برایش جذاب است، چون او هر چه میخواست به دست آورده و حالا با فردی رو به رو شده که در مقابلش مخالفت میکند. فلسفه پسر داشتن و ادامه نسل هم از گذشته بوده و هنوز هم این سنت وجود دارد. بنابراین ما سعی کردهایم به گونهای روایتگر یک قصه باشیم که هم برای مخاطب جذاب باشد و هم اینکه دنبال کلیشهها نرویم. شما در صحنههایی میبینید که برزو خطاب به پدرش میگوید که وارد روستا نشود، چون ممکن است غش کند و کاریزمای خان بودن زیر سوال برود. بنابراین از دید برزو باید به همه چیز نگاه کنید. آن وقت است که متوجه میشوید او برای همه کارهایش منطق دارد. من با این تحلیل نقش را بازی کردم و به این خاطر است که شما از برزو متنفر نمیشوید. در واقع ما باید طوری نقش را بازی کنیم که خاکستری باشد، نه صرفا مثبت یا منفی. اگر این طور عمل نکنیم، واقعا در جا خواهیم زد و به سمت کلیشه ها می رویم.
شما هرازگاهی در تلویزیون بازی میکنید و مثل برخی بازیگران نیستید که هر کانال را میزنیم شاهد بازیتان باشیم. مسلما پیشنهادهایی هم دارید اما رد میکنید. برایتان سخت نیست انتظار میکشید تا نقشی دلخواه به شما پیشنهاد شود؟
این موضوع دست خودمان نیست. من اینطور نیست که بگویم سالی 20 تا پیشنهاد دارم و رد میکنم. بلکه از میان سه چهار پیشنهاد، آن را که بهتر است انتخاب میکنم. باید بدانم از پس آن برمیآیم و میتوانم انجام بدهم. یکی از معضلاتی که ما در تلویزیون با آن روبهرو هستیم، این است که فیلمنامه آماده نیست و کار کلید میخورد. وقتی قرار بود من در سریال کلبهای در مه بازی کنم، فیلمنامه آماده بود و نقطه «الف» و «ی» نقش برزو خان مشخص بود، به همین دلیل پذیرفتم. اگر فیلمنامه نباشد، مسلما قبول نمیکنم، چون نمیدانم شخصیت قرار است چه سرانجامی داشته باشد. به یاد دارم یک بار برای نقشی تماس گرفته بودند، گفتم فیلمنامه دارید؟ گفتند نه. گفتم سیناپس دارید؟ گفتند نه! بعد جالب بود که میگفتند بیایید دفتر، نویسنده ذهنیت خودش را از نقش تعریف میکند. وقتی نمیدانم سر و ته نقش کجاست، چرا باید بازی کنم؟ یکی از دلایلی که باعث میشود با فاصله بازی کنم، به فیلمنامه برمیگردد. وقتی اولین جلسه را با آقایان لفافیان و پروینی داشتم، از مصاحبت با آنها لذت بردم، به همین دلیل پذیرفتم.
یعنی سر مسائل مالی توافق میکنید و فیلمنامه برایتان مهم است؟
تا به حال پیش نیامده درباره مسائل مالی به توافق نرسم. گاهی پیش آمده قرارداد بستهایم و درباره لهجه در کار به من نگفته بودند و من منتفی کردم. من هر کاری که انجام دادهام چه خوب، چه بد از آن پشیمان نیستم و خوشبختانه فضایی که در سریال کلبهای در مه حاکم بود، مملو از صمیمیت بود و من از کار کردن کنار همه عزیزان لذت بردم. ترجیح میدهم هر سه سال کار کنم اما از کار لذت ببرم.
شما سابقه فیلمنامهنویسی و کارگردانی دارید. این موضوع باعث نمیشود در آثاری که بازیگر هستید بخواهید فیلمنامه سکانسهای خود را رتوش کنید یا درباره کارگردانی نظردهید؟
همه چیز به خود متن برمیگردد. چون وقتی یک کار را میپذیری دیگر باید بر اساس آن جلو بروی. من خیلی از کارها را نمیپذیرم. در این سریال با آقای لفافیان جلسه گذاشتم. در همه کارهایی که هستم نظراتم را میگویم؛ این کار به سعه صدر و دانش تهیهکننده و کارگردان برمیگردد. او میتواند موافقت یا مخالفت کند و در این گفت و گوها به نتیجه میرسیم که همکاری کنیم و از آن به بعد حرف، حرف کارگردان است چون اشراف بیشتری دارد. یک جاهایی هم هست که به دلیل شناخت بازیگر از شخصیتی که آن را بازی میکند، خودش مواردی را اضافه میکند. یک نکته دیگر که میخواستم اضافه کنم این است که اصولا کارگردانی از بازیگری کار خیلی سختتری است. بازیگر کار خود را میکند و نهایتا هوای بازیگر مقابل را دارد. کارگردان و تهیه کننده باید حدود صد نفر حاضر در پروژه را مدیریت کنند. کارگردان باید برای همه بازیگران گوش شنوا داشته باشد. در عین حال باید حواسش باشد تحتتاثیر من نوعی قرار نگیرد و به کل کارش لطمه بزند. در این کار جاهایی که فکر میکردم میتوانم کمکی کنم پیشنهاد میدادم، گاهی قبول میکردند و گاهی نه.
منبع:روزنامه جام جم