به گزارش نما، با اشتیاق از استاد خودش سخن میگوید و قبل از شروع مصاحبه، حرفهایمان به شعری کشیده میشود که سروده و چاپ شده است اما هنوز هیچجا اعلام نکرده که درباره استادش آقامجتبی بوده است. گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین دکتر علیاکبر رشاد رئیس پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی بدان سبب جالب توجه است که در آن به جلوههای گوناگونی از زندگی حضرت آیتالله تهرانی پرداخته شد.
این گفتگو در هفته نامه پنجره در اوایل دیماه منتشر شده است:
در گفتوگوهایی که درباره حضرت آیتالله آقامجتبی تهرانی داشتهایم، بسیاری از عزیزان به پدر ایشان اشاره میکردند. اگر موافق باشید گفتوگو را با این پرسش آغاز کنیم که ایشان در چه بستر خانوادگی رشد کردهاند؟
آیتالله تهرانی از خانوادهای اصیل و عریق تهرانی برخاستند، جد ایشان شهید کلهر از شهدای مشروطیت است؛ مرحوم حاجمیرزا عبدالعلی تهرانی پدر بزرگوار ایشان از شخصیتهای علمی و معرفتی و تربیتی تهران بودند و برادر بزرگتر ایشان حاجآقا مرتضی تهرانی در تهران سالیان سال به تربیت نفوس و تدریس و تعلیم در حوزه و در بین مردم اشتغال داشتند و از منزلت و مکانت ویژهای، هم بین توده مردم و هم بین نخبگان و علما و شخصیتهای اجتماعی برخوردار بودند و مورد توجه و علاقه اقشار گوناگون در تهران بودند و سرانجام بعد از ارتحال، بنا بر وصیت خود ایشان، استاد تهرانی وی را به وادیالسلام در نجف منتقل کردند. مرحوم آیتالله حاج حسن آقای سعید تهرانی نیز شوهر همشیره آیتالله تهرانی بودند که از علمای اهل معرفت و معنا و تعلیم و تربیت نفوس بودند و سالهای طولانی در همه مساجد و به ویژه مسجد بازار تهران مشغول خدمات علمی و تبلیغی بودند.
در واقع در خاندانی علمی بودهاند.
بله؛ از یک خانواده اصیل و ریشهدار و درعینحال عالم و عالمخیز هستند.
شما از چه زمانی با حاجآقا آشنا شدید؟
ما ابتدا دورادور با ایشان آشنا شده بودیم تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب که من برای سخنرانی و حضور در فعالیتهای مبارزاتی دوباره به تهران برگشتم، ارتباط خاصی با حضرت آیتالله تهرانی برقرار شد. ایشان دروس خارج فقه و اصول را شروع کردند.
کجا؟
در مدرسه مروی؛ یک دوره و نیم اصول ایشان را بههمراه فقه در کلاس ایشان شاگردی کردیم و بهرهمند شدیم.
درس ایشان شلوغ بود؟
درس ایشان شلوغترین درس تهران بود، ولی تهران کمتر از قم طلبه درس خارجخوان دارد با این همه در بین دروسی که آن زمان در مقطع خارج فقه و اصول دائر بود، طبیعتا درس ایشان شلوغ بود. درس ایشان علاوهبر شلوغی با کیفیتتر هم بود. بعدا ساعت درس خودم را به صبح منتقل کردم و موفق نشدم به درس ایشان بروم ولی یک مباحثه فقهی را ایشان در منزل خود، در جمع محدودی، شروع کردند که هماکنون هم ادامه دارد و در آن حضور دارم.
آیا ارتباط و مراودات شما محدود به مباحث علمی بوده است؟
ایشان، شخصیت پرمراودهای نیستند ولی به هر حال در کنار این ارتباط، ارتباطات دیگر هم بود؛ ایشان مجموعه دروس عرفانی و سلوکی و همچنین مجموعه دروس اخلاقی را در حدود سی سال تدریس کرده بودند و همه آنها ضبط شده و همچنان هم ادامه دارد؛ ایشان این دروس را از من خواستند و به من گفتند که شما این دروس را تدوین کنید. شاید هم پیشنهاد اولیه از جانب بنده بود ولی ایشان گفتند که افراد زیادی به من پیشنهاد میکنند که مجموعه دروس را در اختیار آنها قرار دهم که تدوین و عرضه شود که من این کار را نکردهام. این مجموعه را تدوین کنید. ما هم جمعی را برای این کار در نظر گرفتیم که همچنان مشغول هستند و ده جلد از این دروس را که در قالب حدود سی جلد درس اخلاق میشود منتشر کرده و زیر چاپ بردهاند؛ و مجموعه بیست جلدی هم دروس عرفانی و سلوکی است که باز هم جمعی را در نظر گرفتهایم و مشغول تدوین و ترمیم و تکمیل هستند و بنده هم در هر دو مجموعه نظارت میکنم.
ایشان در مباحث درسی به نکات اخلاقی و سلوکی و... وارد شدهاند یا نه؟
به تعبیری میتوان گفت که ایشان شخصیتا اهل سلوک است؛ یعنی تمام حرکات و سکنات و سخن و سکوت ایشان اخلاقی است. در خلال دروس گاهی نکاتی را میگویند، ولی روش ایشان اینطور است که گاهی پیش از بحث، در جلسات محدود یا در جلساتی که پیش میآید و در حد نشستهایی گفتوگو میشود، مسائل اخلاقی را مطرح میکنند و از نکات اجتماعی میگویند و از خاطراتی که از بزرگان و علما و حضرت امام (رحمتاللهعلیه) در ذهن دارند مطالبی را نقل میکنند و گاهی نصایحی را بیان میکنند، ولی بیش از آن که ایشان به زبان، معلم اخلاق باشند، به زندگی، معلم اخلاق هستند. مجلس انس ایشان مجلس معنویت و اخلاق است. اگر کسی مستعد باشد، انس با ایشان مایه تربیت است، که البته ما مستعد نبودیم و نیستیم.
به حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) اشاره کردید. با توجه به اینکه از شاگردان حضرت امام بودهاند، بهنظر شما تا چه اندازه از نظر فقهی و اخلاقی و فکری متأثر از حضرت امام هستند؟
استاد ما حاج آقای تهرانی از خواص شاگردان حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) است؛ عمده فقه و اصول حضرت امام (رحمتاللهعلیه) را درک کردهاند و از اولین کسانی بودند که مباحث حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) را در جوانی تدوین کردند.
ایشان در نجف خدمت حضرت امام (رحمتاللهعلیه) بودند یا در قم؟
عمدتا در قم در محضر ایشان بودند؛ ولی وقتی حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) به عراق تبعید شدند، ایشان مدتی هم به نجف مشرف شده و در آنجا هم در جلسه درس حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) حضور پیدا کردند و در سایر مراودات و فعالیتها نیز در بیت آن بزرگوار حضور یافتند. به هر حال ایشان به لحاظ فقهی و اصولی بهشدت متأثر از حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) است، یعنی میتوان گفت که دروس فقهی و دروس اصولی ایشان همان دروس فقهی و اصولی حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) است و جاهایی هم ممکن است خود ایشان اجتهاد کرده باشند. در واقع ایشان شاگرد مکتب و محضر علمی و معرفتی حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) قلمداد میشوند. از لحاظ اخلاقی و سلوکی هم بهشدت از حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) متأثر بودند و طرز تفکر معنوی و سلوکی ایشان در مقام نظر و عمل کاملا با هم مشابهت دارد. از حیث مبانی اجتماعی و مواضع سیاسی، تماما در استادشان ذوب هستند و عمیقا از استادشان حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) متأثر هستند. برای مثال در ولایت فقیه، همان تقریری را دارند که حضرت امام (رحمتاللهعلیه) از ولایت فقیه دارند.
شنیدهام که چندبار مبحث ولایت فقیه را در جلسات عمومی و دروس خارج مطرح کردهاند.
بله یکبار اوایل پیروزی انقلاب، در جلسات خود در خیابان ایران، سلسله جلساتی را درباره ولایت فقیه مطرح کرده بودند که آن زمان خیلی تأثیرگذار بود و نیازی را برطرف میکرد زیرا هنوز مسأله ولایت فقیه آنچنانکه باید و شاید، تبیین نشده و تفصیل نیافته بود؛ عمدتا کتاب ولایت فقیه امام بود و احیانا جسته و گریخته بعضی از بزرگان مثل مرحوم شهید صدر و بعضی شاگردان حضرت امام (رحمتاللهعلیه) جزوات یا سخنرانیها یا گفتههای کوتاهی داشتند. ایشان این بحث را با عموم مردم مطرح کرده بودند که ناظر به شرایط روز و نیاز اقشار مختلف بود و در آن زمان بازتاب فراوانی داشت. الآن هم گاهی در خیابانها برخی تعابیر ایشان درباره ولایت فقیه را میبینم.
مثلا کدام تعبیر؟
ولایت فقیه استمرار ولایت انبیا است. البته در جلسات درس خارج، بحث فقهی فنی را مطرح کردند که من این دروس را پیاده کردم و تایپ شد و در اختیار ایشان قرار دادم اما ایشان سازماندهی من از بحث را نپسندیده بود. چون من ترتیب درس را تغییر داده و آن را به متنی تبدیل کرده بودم که مقتضیات اثری مکتوب در آن اعمال شده بود. ایشان گفتند: اگر با همان شیوهای که تدریس کردهام و تنظیم میکنم عرضه شود، بهتر است و من گفتم سعی میکنم وقت بگذارم و به همان صورت دوباره تنظیم کنم.
که این کار انجام نشد.
من به ایشان عرض کردم که این کار وقت میبرد و ممکن است که شما فرصت نکنید. ایشان گفتند که من امسال تابستان وقت میگذارم و این کار را انجام میدهم. وقت هم گذاشتند اما به واسطه مراجعاتی که ایشان دارند و مطالعات روزانهشان همچنین ترددهای روزانه – به ویژه ظهرها مقید هستند که حتما به مسجد جامع بروند و نماز را اقامه کنند- در این مدت مجال نداشتند که کار را تکمیل کنند و این اتفاق نیفتاد و متن تدوینی ما نیز مانده است و به تعبیر امروز، فیشها و یادداشتهای ایشان که برای بحث آماده کرده بودند مانده است و متأسفانه این متن عرضه نشده است.
با توجه به اینکه سه دهه از محضر ایشان استفاده کردهاید و از طرفی خود شما نیز کرسی درس خارج دارید، روش ایشان در ورود و خروج به مباحث علمی را چگونه ارزیابی میکنید؟
شیوه ایشان گزیدهگویی و فشرده ارائه کردن مطلب، منقح و کوتاه طرح کردن مباحث و بسندگی به مباحث ضروری و احیانا پرکاربرد است؛ هر دوره اصول ایشان پنج سال طول میکشد و الآن ایشان ششمین دوره اصول را میفرمایند و تقریبا با محوریت آرای حضرت امام (رحمتاللهعلیه) در اصول و کفایه است. البته ایشان به آرای عمده میپردازند.
ارتباط ایشان با علما و بزرگان به چه شکلی است؟ البته شما گفتید ایشان کممراوده هستند؛ همان مراوده کم چگونه است؟
ایشان مورد توجه بسیاری از علما و بزرگان در نجف، قم، تهران و مشهد هستند. وقتی بنده به محضر مراجع و علما چه در قم و چه در نجف و سایر شهرها مشرف میشوم، از ایشان به بزرگی یاد میکنند. ایشان هم با عمده بزرگان ارتباط و آشنایی داشتهاند ولی مراوده ایشان کم است. با تعداد معدودی از آقایان که از دوستان قدیم ایشان قلمداد میشوند و از شاگردان حضرت امام (رحمتاللهعلیه) هستند معاشرت محدودی دارند و گاهی اگر آنها به ملاقات ایشان بیایند، به ندرت ایشان به بازدید آنها میروند.
از نقطه آغاز شروع میکنیم: زمانی که با حضرت استاد آشنا شدید.
15 دیماه سال 1361 بود که برای نخستینبار توفیق دیدار و حضور در مجلس نورانی درس اخلاق این استاد بزرگوار را پیدا کردم و الحق که «چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی». در آن روزها نوجوانی بودم که مشتاقانه اینجا و آنجا بهدنبال استادی میگشتم تا مرا از چشمه زلال معارف قرآن و اهلبیت(علیهمالسّلام) سیراب کند. هر کس نشانهای میداد، بیدرنگ میرفتم و میدیدم. بهرههای فراوانی هم از عزیزان متعددی بردم که وامدار و سپاسگزار همه آنها بوده و هستم، اما هنگامی که در آن چهارشنبه سرنوشتساز توفیق، رفیق راه شد و به محضر ایشان راه یافتم، گمشده خود را پیدا کردم و به لطف خدا از آن روز تاکنون از این نعمت بیبدیل بهرهمند بودهام؛ از جلسات درس اخلاق و تفسیر گرفته تا سال 1372 که افتخار درک درس خارج فقه و اصول معظمله نصیب من شد و تا سالها بعد که با حسنظن و محبت پدرانه ایشان نعمت تمام شد و به درسهای خصوصی هم راه پیدا کردم... حالا هم سخت چشمبهراه هستم که این پیر میداندار علم و اخلاق از بستر بیماری برخیزد و همچنان به نورافشانی بپردازد. همین چند ماه وقفهای هم که پیدا شده، خیلی خسارتبار و دردآور بوده است و مدام این غزل حافظ را زمزمه میکنم که:
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیـدهام که مپرس
آنچنان در هوای خاک درش
میرود آب دیدهام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
بیتو در کلــبه گــدایی خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
باتوجه به اینکه به بهانههای مختلف از محضر ایشان بهره بردهاید، مهمترین خصوصیات ایشان را چه میدانید؟
اجمالا عرض میکنم که اولا نظم و تقید حضرت ایشان مثالزدنی است. در همه این سالها که نمیدانم چند هزار جلسه در خدمت ایشان بودهام و خوشبختانه غالب آنها را هم نوشتهام، حتی یکبار تأخیر و غیبت را بهیاد ندارم. احترام زیادی برای درس و شاگردان قائل هستند. بسیار اتفاق افتاده که با تزریق آمپول و در نهایت دردورنج، خود را به درس رساندهاند یا با چه مشکلاتی خود را مثلاً از مشهد، شبانه به تهران رساندهاند تا سر وقت بر سر درس حاضر شوند. مجموعه اینها خاطرات درسآموزی میشود.
ثانیا دقتنظر معظمله مثالزدنی است. هیچگاه بدون مطالعات عمیق و وسیع قبلی و بدون آمادگی در درس حاضر نمیشوند. مطلب تکراری ندارند و از تتبع آرای بزرگان کم نمیگذارند. نقدهای علمی فراوان دارند، اما هیچگاه جانب حرمت دیگران را فروگذار نکردهاند. ثالثاً اهتمام والایی به «رجال» و «فقهالحدیث» دارند و من کمترنظیری برای ایشان در این زمینه سراغ دارم. نکته دیگری که تأکید بر آن دارند، همت بالا برای زندهنگهداشتن مکتب فقهی و اصولی استاد بزرگوارشان، حضرت امام خمینی (رضواناللهتعالیعلیه) است؛ سخت به ایشان عشق میورزند و احیاگر مکتب ایشان در حوزه تهران هستند. در این سالهای اخیر حتی متواضعانه و کریمانه پیشنهاد مرا پذیرفتند و محور بحث خود را به تحریرالوسیله امام (رحمتاللهعلیه) تغییر دادند تا شرح ناتمام آیهالله فاضل لنکرانی (قدسسره) بر این کتاب به اتمام برسد.
ایشان در ضمن مباحث علمی، چه نوع تأثیرگذاری اخلاقی روی شاگردان و مخاطبان دارند؟
همین مختصر هم که از اخلاق و منش و روش تدریس ایشان عرض کردم، برای اهل فن آشکار میکند که چه تأثیری بر شاگردان خود داشته و دارند. مخاطب ایشان، اگر صخره صماء هم باشد، در برابر قطرهقطره آب حیاتی که از فیوضات ایشان میبارد، تأثیر میپذیرد. شاگردها هم غالبا دقیق، کوشا، منظم و متخلق هستند. «غالب» هم که میگویم چون برخی از آنها را نمیشناسم و ضمناً کار امثال من نباید به حساب ایشان نوشته شود. رأفت و توجه فراوانی به طلاب دارند. همین چندشب پیش و در اوج بیماری و ناراحتی، چندبار با نگرانی از پرداخت شهریه طلاب سؤال میکردند و سفارش میفرمودند. به ارتقای سطح علمی شاگردان بسیار تقید دارند؛ بهگونهای که معروف است کسانی باید به درس خارج ایشان بروند که یکبار درس خارج رفته باشند! حتی برخی از بزرگان میفرمودند که ایشان در اخلاق هم درس خارج اخلاق میدهند و حق هم همین است. چندینبار به ایشان عرض کردهام که کسانی خواهش میکنند سطح مباحث را پایین بیاورید. ایشان با لبخند و مهربانی میفرمودند: بگویید آنها سطح خود را بالا بیاورند.
اندیشه و منش ایشان در زمینه اجتماعی و سیاسی چگونه است؟ چون بهنظر میرسد که این بعد کمتر شناخته شده است.
همه ابعاد وجودی استاد عظیمالشأن ما ناشناخته است، اما ابعاد اجتماعی و سیاسی ایشان، جز برای اخص خواص، ناشناختهتر است. این خودش باب وسیعی است که انشاالله جداگانه باید راجعبه آن صحبت کنیم. ایشان اصرار داشته و دارند که گمنام و ناشناخته باقی بمانند و برخی اقدامات منحصربهفرد و سرنوشتساز در قبل و بعد از انقلاب دارند که کمتر کسی مطلع است. اما همه اینها را بهعنوان وظیفه شرعی انجام داده و مایل نبودند اطلاعرسانی شود. آیندهنگری و شناخت عمیق افراد و روابط آنها از خصوصیاتی است که به این اندازه در کسی ندیدهام و از کرامات و خصایص حضرت ایشان است. گاهی حوادثی را از ده سال قبل پیشبینی میکردند و هشدار میدادند. تحولات جهانی را با دقت دنبال میکردند و حتی گاهی به برخی اخبار ورزشی مربوط به خارج از کشور واکنشهایی نشان میدادند که حیرتانگیز است. فتوا و مهمتر از آن، رفتار صریح ایشان در وجوب حفظ نظام و تقویت آن، مشهود همگان است؛ در حالیکه از کمترین خیرخواهی و راهنمایی هم فروگذار نمیکنند و این درس بزرگی برای همه است که امیدوارم اجازه دهند موقعی مورد گفتوگو قرار گیرد.
اجازه بدهید این گفتوگو را با خاطرهای از استاد به پایان برسانیم.
میتوانید حدس بزنید که انتخاب یک خاطره از ایشان چقدر برای من دشوار است. دنیایی گفتنی و ناگفتنی از این دریای فضیلت و دانش هست که بهدلیل همان روحیه خاصی که گفتم اجازه ندادهاند کمتر کسی از آن اطلاع پیدا کند. بالاتر اینکه، بارها شده که اگر مثلا و بهصورت اتفاقی از چیزی اطلاع پیدا کردهام، مرا صدا زده و صریحاً فرمودهاند: حرام است این مطلب را به کسی بگویید.
فعلا به مخاطبان این مجله عرض میکنم که ایشان حقیقتا «جهانی است بنشسته در گوشهای» و «دعای گوشهنشینان بلا بگرداند». چندشب پیش در بیمارستان به ایشان عرض کردم که همه ما و مریدان شما محتاج دعا هستیم. پزشکان هم خواستهاند که من این را به شما عرض کنم. فرمودند من همیشه همه آنها و شما را دعا میکنم و البته من هم به دعای مردم نیازمندم. مرا همین دعاهای مردم نگهداشته است. در همان حال باز به فکر مشکلات اقتصادی مردم و گرانیها بودند و دستور دادند که بگویید از طرف من به نیازمندان صدقه بدهند
چرا آیت الله آقامجتبی تهرانی(ره)پیشنهاد شهید باهنر را رد كردند؟نگرانی و توصیه آقامجتبی برای گرانی و مشكلات اقتصادی مردم در اواخر عمر پربركتشان
در همان حال باز به فكر مشكلات اقتصادی مردم و گرانیها بودند و دستور دادند كه بگویید از طرف من به نیازمندان صدقه بدهند .
۱۳۹۱/۱۰/۱۳