یکی از مبانی این اختلاف نظرهای سیاسی اجتماعی نوع نگرش به شیوه حکومت است که باید به وحدت نظر برسیم تا عیوب را درست تشخیص داده و راهکار مناسب ارائه شود. در این خصوص؛
۱-بعضی هیچ مدل و الگویی ندارند و شناور بوده و فقط مشکلات را برمیشمارند.
۲-بعضی معتقد به مدل نظامی یا دیکتاتوری و... هستند
۳-بعضی معتقد به مدل دموکراسی هستند
۴-بعضی نیز مدل اسلامی یا جمهوری اسلامی را ترجیح میدهند ذیلاً تفاوت سه مدل را میبینم؛
الف – در مدل دیکتاتوری یا نظامی حاکمان با امر و نهی و تسلط بر قدرت و ابزار آن، حکومت میکنند و مردم مجبور شده یا عادت به اطاعت کردهاند مثل (رژیم شاه، صدام، لیبی، سعودی، بحرین، بلوک شرق شوروی و کشورهای وابسته به آن)
در این نظامها به محض اینکه شاه یا رئیس جمهور کنار برود مردم به هم میریزند و اگر فاقد آگاهی باشند به نسبت برخورداری از امکانات رژیم حاکم، از آن طرفداری یا با آن مخالفت میکنند و تا یک حرف جدید آید به آن گرایش یافته و رژیم قبلی را رها میکنند، پس این نوع نظامها چه شرقی و چه غربی و چه سلطنتی یا جمهوری پایدار نیست.
ب – در مدل دموکراسی اکثریت مردم گرایشات سیاسی دارند و در احزاب دستهبندی میشوند و اطلاعات و آگاهیهایی نسبی از کشور دارند و با انتخاب احزاب و نمایندگان خویش مدیران را انتخاب میکنند. در این نظامها تغییر مدیران رژیم منجر به تغییر ساختارهای اساسی نظام و کشور و حکومت نمیگردد، مانند اکثرکشورهای بلوک غرب و لیبرالی و اروپا ولی اگر مردم احساس کردند منافعشان در خطر است با تظاهرات و... مجالس و دولتها را ساقط و مجلس و دولت جدید تشکیل میدهند. مثل بحرانهای کنونی اروپا ، آمریکا و غرب در این مدل خواستههای احزاب و رهبران با شیوههای نرم اعمال میگردند تا موجب واکنشهای حاد یا انقلاب مردمی نشوند.
ج- در شیوه اسلامی یا دینسالاری مردمی (مردم سالاری دینی) بنای نظام و حکومت بر پایه ایمان به خدا، نبوت، معاد، عدل و امامت است و هر چه خدا مشخص کرده است باید جاری و ساری شود و مردم یله و رها نیستند و البته باید خود آگاهانه انتخاب کنند آیات قرآن در این باره جالب است.
۱- «لااکراه فی الدین» – در پذیرش دین اکراه و اجباری نیست
۲-قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی – بگو اگر میخواهید خدا شما را دوست داشته باشد از من (رهبری) اطاعت کنید. بعضی افراد آگاهانه و عاشقانه این راه را انتخاب میکنند و بالطبع در این راه حاضرند جان دهند.
۳-قل هل یستوی الاعمی والبصیر – و مایستوی الاعمی و البصیر – کوری و کوردلی با بینش و آگاهی برابر نیستند
۴-قل هذه سبیلی ادعو علی بصیره انا و من اتبعنی – بگو (ای پیامبر) راه من و هر کس از من تبعیت کند بر اساس علم و آگاهی و بصیرت و انتخاب آگاهانه است. لذا اطاعتهای کورکورانه را برنمیتابد که در دیکتاتوری است در این صورت است که اگر رهبری هم آسیب دید و شهید شد امت از پای نمینشیند و راه را ادامه میدهد. چنین نظام و حکومتی استمرار خواهد یافت و با رفتن اشخاص و دولتها از هم فرو نمیپاشد.
نمونه بارز آن مدل شیعی حکومت است و یاران با وفای پیامبر و امیرالمومنین و اباعبدالله الحسین (علیهم السلام) تا در عصر کنونی امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری که مردم تا سر حد شهادت ایستادهاند و این راه را آگاهانه و عاشقانه انتخاب نمودهاند و در طی ۳۰ سال علیرغم همه تهدیدات، توطئهها، فشارها، تحریمهای ۳۰ ساله، جنگ تحمیلی هشت ساله، جنگ نرم استکبار جهانی و طرفدارانش نظام جمهوری اسلامی برپا و بالنده علیرغم فراز و نشیبها در مسیر اهداف خویش در حرکت است.
لذا پیامبر اسلام (ص) کودتا نفرمود و بلکه ۱۳ سال تبلیغ دین فرمود وقتی که عدهای آماده شدند حکومت اسلامی را در مدینه بنیان نهادند. در هر جنگ افراد به طور داوطلب شرکت نموده و هیچ اجباری در کار نبود. پنج وعده در هر روز و روزهای جمعه و اعیاد سالانه، مردم در مسجد جمع شده و ضمن انجام ادای فرایض و نماز و... توجیه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شده و بر آگاهی و دانش آنان افزوده میگشت. اگر عدهای در هنگام رحلت پیامبر (ص) از حضور در لشگر اسامه تمرد کردند، تهدید و زوری در کار نبود.
اگر به یاری جانشین پیامبر امیرالمومنین علی (علیه السلام) نیامدند هیچ اجباری و فشاری در کار نبود.
اگر در دوران چهار ساله خلافت امیرالمومنین (ع) نیز از حضور در جبهه تمرد ورزیده! اجباری در کار نبود، فقط موعظه و عتاب و خطاب شدند ودر دوران امام حسن (علیه السلام) نیز چنین بوده.
اصولاً رهبرانی که امت به دنبالش نباشند چه ضرورتی به حکومت دارند؟ بر چه کسی حکومت کند؟ کسی که حرفش را نمیشنود و اطاعت نمیکند؟ پس صلح و کنار کشیدن از رهبری امت در این حالت بهتر است تا به زور و اجبار بر مردم حکومت نمودن.
و اگر غالب امت اسلام مگر اندکی مانند (۷۲ نفر یاران اباعبدالله الحسین (ع) ) راه دیگری پیش گرفته و دنبال حکام جائر و فاسدی هستند، پس فدا شدن در راه خدا برای حفظ دین خدا و نشان دادن چهره و عملکرد حکام جور و آگاه کردن مردم بهتر است از زندگی معمولی چه رسد حکومت بر مردم ناآگاه ولو امام صالح و معصوم باشد (و بذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه)
این مدل را در انقلاب اسلامی میبینیم که امام خمینی (ره) از سال ۱۳۴۲ با سخنرانیها و یارانش و اعلامیههای خویش مردم را آگاهی بخشید و این آگاهی را تعمیق بخشید تا مردم خود در سال ۱۳۵۷ قیام نمودند و خواهان رهبری امام و بازگشتش به کشور و نابودی رژیم سلطنتی پهلوی وتاسیس نظام اسلامی شدندو ۳۰ سال در این راه پرخطر چه تلاشها و مجاهدتها و ایثارگریها که نکردند.
به عنوان مثال اگر بدانند انرژی هستهای چیست و چه آثار و تبعاتی دارد، علیرغم همه تهدیدات و فشارها و تحریمها خواستار آن میشوند و مسئولین به اتکاء این مردم میتوانند دانش هستهای حتی از نوع بومیاش را ایجاد و به نتیجه برسانند ولی اگر مردم در صحنه نبودند و توجیه نبوده و خواستار انرژی هستهای نبودند؛ محال بود مسئولین بتوانند در مقابل دشمن مقاومت کنند چه رسد تا بدان دست یابند! چه بسا خود مردم مسئولین کشور را به خاطر چنین اقداماتی برکنار میکردند و انقلاب دیگری رخ میداد!
شکست توطئههای مختلف استکبار جهانی، منافقین، بنی صدر، جنگ تحمیلی هشت ساله و تحریمهای ۳۰ ساله، جریان کوی دانشگاه ۷۸، فتنه ۸۸ و... و پیروزی در موضوعات مختلف مثل انرژی هستهای به برکت آگاهی مردم و حضورشان در صحنه است. بهویژه مکتب تشیع که برای هر موضوع و فکر و اقدام، استدلال و منطق دارد.
بر این اساس نگران سئوال و جوابها، نقدها، محاکمات، مخالفین و موافقین و... نباشیم و تا وقتی در چهارچوب نظام و موجب ارتقاء دانش و بینش است به آن میدان دهیم و فقط هرگاه موجب مخاطرات امنیتی گردید یا دشمن در پی سوء استفاده از آن بود، محدود گردد.
آزمون مناظره
دكتر علیرضا اسلامی
۱۳۹۲/۹/۲۵