به گزارش نما ،یک روحانی که سالهای عمرش را به تبلیغ دین اسلام و مذهب تشیع گذرانده است. کتاب تمام «نهج البلاغه» حاصل ۲۸ سال تلاش بیوقفه او در راستای معرفی امیر المؤمنین(علیه السلام) به جهان است. کتابی که نواقص نهج البلاغه را پوشانده و آن را مستند به اسناد معتبر کرده است. گفتگوی «شما» با سید صادق موسوی مؤلف کتاب تمام نهجالبلاغه را میخوانید.
ابتدا بفرمایید «تمام نهج البلاغه» چیست و چه تفاوتی با اصل نهج البلاغه دارد؟
کتاب «تمام و نهجالبلاغه» همانطور که از نامش معلوم است، منتخبات و گزیدههای سید رضی را بهطور کامل و بدون افتادگی در اختیار طیفهای مختلف جامعه قرار میدهد، چون افراد مختلف بر اساس موقعیت، گنجایش و زاویه نگاهشان نسبت به مسائل چیزهای مختلفی را از این مطالب استنباط میکنند. فقیه میخواهد احکام را استنباط کند، عارف مضامین عرفانی را استخراج میکند، همینطور افراد سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و حتی مدیران برای مدیریت موفق میخواهند بدانند امیرالمؤمنین (ع) چه نوع مدیریتی داشتهاند و وقتی متن کامل در اختیارشان قرار بگیرد، هر کسی میتواند بهراحتی از این متن توشهای برای خود برگیرد و طبیعی است نهجالبلاغهای که بیش از هزار سال پیش توسط سید رضی تنظیم شده در شرایطی بوده که با شرایط امروز تفاوت داشته است. آن زمان فضای بغداد فضای علما، شعرا و ادبیات بوده و خود شریف رضی هم یکی از شخصیتهای مهم علمی، ادبی و اجتماعی بود و تألیف کتاب «نهجالبلاغه» را هم بر اساس در خواست نزدیکان و شاگردان خود انجام داده و بر این اساس او میخواست گزیدهای را در پاسخ به درخواست شاگردان خودش تحویل بدهد و جامعه آن زمان هم جامعهای بود که این دید و نگاه را داشت. موقعیت خود شریف رضی هم در بغداد به عنوان امیرالحاج، نقیبالاشراف، نائبالوالی و یکی از چهرههای مهم ادبی و بلاغی زمینه را فراهم کرد کتاب «نهجالبلاغه» در سطح گستردهای استفاده شود، اما همین ذهنیت و زمینه بعد از مدتی مورد اشکال قرار گرفت و بهرغم احترامی که همه برای شریف رضی قائل هستند، اهل تحقیق، اجتهاد و استنباط هیچوقت به مطالبی که در این «نهجالبلاغه» آمده است استناد نمیکنند. علت این است که تلاش فقها برای استنباط این است که روایات را از راه منابع اصلی و سلسله اسناد و روات نقد و بررسی کنند و اگر کتابی باشد که متنی در آن باشد که یکی از دو أَسَاس را نداشته باشد برای اهل استنباط و بهخصوص فقها قابل استناد نیست. یعنی حتی اگر در کتاب کافی هم روایتی باشد که سلسله سند آن ذکر نشده باشد و به اصطلاح فقها مرسل باشد، هیچکس به آن استناد نمیکند. کافی است عنوان مرسل به حدیث یا روایتی زده شود که از نظر اهل استنباط کنار گذاشته شود. «نهجالبلاغه» این دو مشکل را داشت، چون سید رضی جز در موارد نادری آن هم به صورت اتفاقی احساس نکرد ضرورت دارد سند را ذکر کند. دیگر اینکه نگاه اهل علمی که جزء شاگردان و نزدیکانش بودند یک نگاه اعتماد به شریف رضی بوده و این نگاه اعتماد زمینهای را فراهم آورد که شریف رضی احساس ضرورت نکند که حین نوشتن کتاب منابع و اسامی روایت را هم ذکر کند. این وضع تا مدت حیات خودش و زمان کوتاهی بعد از فوتش خوب بود، اما با مرور زمان در نزد اهل اختصاص، استنباط و تحقیق این موضوع به یک معضل تبدیل شد.
بنابراین،کتاب شما از ابعاد مختلف، باید مورد بررسی قرار گیرد.
کاری که ما کردیم در چند بعد مشکل را حل کرد. اول اینکه در میان خود نسخههای خطی شریف رضی اختلافاتی وجود دارد، بهطوری که حتی در تسلسل کلمات نسخهها هم با یکدیگر فرق دارند. یعنی ترقیم و شمارهگذاری خطبهها هم در نسخههای «نهجالبلاغه» با هم اختلاف دارند. دیگر خود نوشتار؛ بعضی از اوقات کلمات به شکل دیگری نوشته شدهاند و در نتیجه معنی دیگری میدهند. ما هم تسلسل را تنظیم کردیم و هم اختلاف نسخهها را از بین بردیم، به این ترتیب ١٧ نسخه خطی و چاپی بسیار قدیم شبه خطی را با هم مقابله کرده و اختلافات را درآورده و ذکر کردهایم. دیگر اینکه ما تسلسل را طوری در آوردیم که ابواب از یکدیگر تفکیک شدهاند. باب خطبهها از باب کلمات امیرالمؤمنین (ع)، باب کلمات را از باب وصایای شفاهی آن حضرت، در باب نامهها عهدنامهها جدا هستند. نامهها به ولات و افراد جدا هستند. بعد وصایای مکتوب امیرالمؤمنین (ع) به امام حسن مجتبی (ع) و محمد حنفیه را جدا کردیم. عهدها و نیز در هر بابی ابتدا به صورت موضوعی شروع و سپس به ارتباط تاریخی ختم میشود، یعنی آخرین سخن با نوشتار امیرالمؤمنین (ع) در بابهای مختلف آخرین موردی است که از سوى حضرت قبل از شهادتشان صادر شده است.
در باره کتاب شریف رضی بفرمایید که علت این افتادگیها و تفکیکها چیست؟ آیا بر اساس سلیقه بوده است؟
خیر! شریف رضی در «نهجالبلاغه» تصریح کرده است: بنا گذاشته بودم مجموعهای را به نام «خصائصالائمه» تألیف کنم و اولین جلد هم «خصائصالامیرالمؤمنین (ع)» است که آن را در شرح حالات تألیف کردم، ولی به علت مشغلههای زیاد نتوانستم این کار را ادامه دهم و همین جا توقف کردم.
سپس میگوید: بنا داشتم در هر بابی شمهای از کلمات گهربار هر امامی را ذکر کنم. یعنی اولاً میخواست برای هر امامی کتابی بنویسد و شرح حال و زندگینامه آن امام را بیاورد و در انتهای کتاب هم بابی را باز کند و کلمات گهربار آن امام را ذکر کند، ولی به علت مشغلههای زیاد نتوانست بقیه را ادامه بدهد و در همین جا متوقف شد. سپس میگوید: دوستانم از من خواستند از میان این کتاب، کلمات گهربار علی (ع) را انتخاب کنم. و من این کار را کردم و اسمش را «نهجالبلاغه» گذاشتم. این متن به طور صریح در مقدمه «نهجالبلاغه» آمده است.
این کار چند سال طول کشید؟
۲۸ سال.
توسط چند نفر؟
خودم به تنهایی و با هزینه شخصی. هیچ پشتوانهای نداشتهام، ولی در طول این مسیر علیرغم سختیهای فراوان مشمول عنایات غیبی زیادی شدهام.
فرمودهاید مباحث غدیر را که در نهجالبلاغه مطرح شده است تکمیل و مفصلاً راجع به آن صحبت کردهاید. در مورد غدیر در کتاب چه آوردهاید؟
موضوع غدیر موضوعی است که به نص قرآن مساوی است با کل رسالت پیغمبر (ص) که: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» (۲) اگر این حرکت خاص را در ۱۸ ذیالحجه در غدیر انجام ندهی، کل عمل رسالتت یا رسول الله تبدیل به صفر میشود. نص قرآن است و بعد از انجام به نص قرآن «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» (۳) مطرح میشود و باز برای اهمیت این کار و نقش آن در اساس اسلام «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْمِن دِینِکُمْ» (۴) مطرح میشود. به این موضوعی که اینقدر اساسی و محور بحث و مناقشه همه علمای اسلام و اصحاب رسولالله (ص) و همه گذشتگان بحث غدیر بوده، به هر دلیلی در نسخه نهجالبلاغه سید رضی اشارهای نشده است.
هیچ اشارهای نشده است؟
اصلاً! ولی با کار تحقیقی که ما انجام دادیم بسیاری از متونی که مربوط به غدیر هست و افتادههای شریف رضی بوده، چون شریف رضی با دو نوع منبع مواجه بوده است.
یکی منابعی که آنها هم انداخته داشتهاند، یعنی آنها هم متن کامل را ذکر نکردهاند و یا به تناسب موضوع کتاب یا موضوع فصل یا موضوع باب جزئی از کلمات امیرالمؤمنین (ع) را ذکر کردهاند که شریف رضی به آنها دسترسی و خود از میان آنها گلچین کرده است. بنابراین ممکن است سید رضی از منابعی استفاده کرده که آنها آنچه را که مربوط به غدیر بوده است انداختهاند و سید رضی در این زمینه به مطلبی دسترسی پیدا نکرده است. به هر حال در این کار تحقیقی این موضوع را هم حل کردهایم. در نسخه سید رضی فقط به این موضوع اشاره شده که انس بن مالک در مجلس بوده است و حضرت از صحابهای که در مجلس بودهاند، شهادت و گواهی خواستهاند و تعدادی از آنها بلند میشوند و شهادت و گواهی میدهند. انس بن مالک بلند نمیشود وحضرت او را مورد خطاب قرار میدهند و میپرسند: «تو که بودهای. چرا بلند نمیشوی و گواهی نمیدهی؟» موضوع بهقدری مهم بود که حضرت از صحابه پیامبر شهادت و گواهی خواستهاند. وقتی انس میگوید سنم زیاد شده است و فراموشکار شدهام، حضرت نفرین میکنند و میفرمایند اگر دروغ گفته باشی، خداوند تو را به مرضی مبتلا کند که قابل پوشش نباشد که از همان جا در صورتش مبتلا به پیسی میشود و این یکی از دلایل مستجابالدعوه بودن امیرالمؤمنین (ع) میشود. اگر غدیر یک موضوع حیاتی برای جامعه اسلامی نبود، نه امیرالمؤمنین (ع) در برابر جمع از اصحاب پیامبر (ص) گواهی میخواستند و نه وقتی انس بن مالک همراه با دیگر اصحاب پیامبر (ص) گواهی نداد، مورد نفرین حضرت قرار میگرفت و خداوند هم دعای ایشان را مستجاب میکرد. آن موضوع غدیر بوده است. علت هم این است که پس از آنکه در جنگهای جمل، صفین و نهروان تعداد زیادی از اصحاب پیامبر (ص) و کسانی که نسبت به امیرالمؤمنین (ع) شناخت داشتند در این جنگها شهید میشوند، تعداد دیگری میمانند که شناخت خاصی نسبت به امیرالمؤمنین (ع) نداشتند و ایشان را به عنوان یک حاکم میشناختند و از موقعیت اسلامی ویژه ایشان اطلاع نداشتند، لذا حضرت در موردی در «رحبه کوفه» مردم را جمع میکنند و از اصحاب پیامبر (ص) میخواهند که بلند شود و گواهی بدهند و گواهی هم برای غدیر بوده است. تعدادی بلند میشوند و انس بن مالک بلند نمیشود و بعد ایشان او را نفرین میکنند. شریف رضی اشاره به پایان این قضیه میکند که نفرین حضرت به انس بن مالک باشد، اما به آغاز اینکه اشاره به غدیر بوده است نمیکند. منابع مختلفی را که بررسی کردیم، حتی منابع اهل سنت، متوجه شدیم همه آنها معتقدند این قضیه گواهیخواهی برای غدیر بوده است.
یک سؤال مهم پیش میآید. آنکه چگونه میتوان از علی (ع) سخن گفت و در عین حال مراقب حفظ وحدت مسلمانان هم بود؟
اتفاقاً شخصیت امیرالمؤمنین (ع) یک شخصیت وحدتآفرین است، چون امیرالمؤمنین (ع) برای ما امام اول هستند و برای اهل سنت خلیفه راشد چهارم که بعد از ایشان هم طبق روایاتی که ذکر میکنند: «الخلافه بعد ثلاثون» و بعد از آن تبدیل به پادشاهی میشود و لذا میگویند خلافت راشدین با امیرالمؤمنین (ع) پایان مییابد و آنها مقام و منزلتی را که برای خلفای راشدین قائل هستند، برای هیچیک از خلفای دیگر قائل نیستند و بر این اساس خود امیرالمؤمنین (ع) یک شخصیت وحدتآفرین هستند و هر کدام از یک زاویه ایشان را قبول دارند و ما با محوریت امیرالمؤمنین (ع) میتوانیم فضای وحدت بین مسلمانان را بهراحتی تقویت کنیم، بهخصوص که خود امیرالمؤمنین (ع) در طول زندگی مبارکشان تا لحظه شهادت همواره تلاش کردند جامعه مسلمین را متحد کنند و جنگهای صفین، نهروان و... برای این به راه انداخته شد که فضای فراگیری اسلامی امیرالمؤمنین (ع) را محدود کنند، وگرنه کسی در جامعه اسلامی نبود که مقام امیرالمؤمنین (ع) را نداند و به آن اقرار و اعتراف نکند و تمام آن جنگهایی که شد برای این بود که تعدادی از افراد نادان را تبدیل به افراد متعصب کنند که به علت نادانی و در راستای تعصب نتوانند شخصیت امیرالمؤمنین (ع) را بشناسند، چون اگر فرد دانش داشته باشد مجذوب دانش امیرالمؤمنین (ع) میشود و اگر متعصب نباشد، تحت تأثیر اخلاق و منش امیرالمؤمنین (ع) قرار میگیرد، لذا آنها تعدادی نادان را انتخاب کردند. معاویه در یکی از سخنانش میگوید در شام صدهزار نفر هستند که از بیتالمال ارتزاق میکنند و اینها نمیدانند علی (ع) کیست و انتساب او به پیامبر (ص) چیست. متن این است: «ان فی الشام معه الف یأخذون العطاء لا یعرفون علیاْ و قرابته». متنی که در تاریخ هست، این است. پس آنها هم از نادانی افراد استفاده میکردند و هم این نادانی را تبدیل به تعصب کردند که در نتیجه اینها نتوانند مجذوب شخصیت امیرالمؤمنین (ع) بشوند و از دانش ایشان هم استفاده کنند، با وجود این مواردی هستند که وقتی افرادی با این فضای کینه، نادانی و عناد با حضرت روبرو شدند، در زمان بسیار کوتاهی تغییر ماهیتی پیدا میکردند و از دشمنان کینهتوز امیرالمؤمنین (ع) به فداییان جان نثار ایشان تبدیل میشدند و در جنگهای جمل، صفین و نهروان بسیاری مسیر خود را عوض کردند.
منبع:شما