در غم استادی محبوب و عفیف

محمد سرشار

خبر درگذشت آيت‌ الله سيد حسين مصطفوي ، کامم را تلخ کرد. از حضرت استاد، چندين خاطره شيرين دارم که اميدوارم در ازاي خواندنشان، روح حضرت استاد را به فاتحه‌اي مهمان کنيد.
1
بين استادان دانشگاه، چند نفرشان را خيلي دوست داشتم. محبوب‌ترين استاد معممان، حضرت استاد بود! شيوه درس دادن ايشان، باورها، نقدها و طنز شيرين کلامشان، ترکيبي دلبرانه از حضرت استاد ساخته بود.
براي من، اخلاق آيت‌الله مصطفوي، شباهت قريبي به رفتار حضرت پدر داشت و همين، دلبستگي عاطفي‌ام به ايشان را شديد کرده بود.
2
يکي از بخشهاي فقهي تلمذمان نزد حضرت استاد، بحث نکاح بود. استاد بسيار عفيف بودند و هيچگاه، رکاکت متن عربي را در شرح فارسي تدريس خود به کار نمي‌برند. همين بود که با شنيدن حرفهاي استاد، هيچ‌وقت نمي‌فهميديم ماجرا از چه قرار است! بايد متن عربي را مي‌خوانديم تا جزئيات را متوجه شويم.
3
حضرت استاد به نام خانوادگي یامین پور(وحید یامین پور)ايراد داشتند. مي‌فرمودند پور بعد يامين، نادرست است و هر دفعه ما، نامهاي خانوادگي مشابه مثل «علي‌پور» و «علي‌زاده» را براي اثبات صحت نام وحيد، مثال مي‌زديم. اما حضرت استاد، هميشه وحيد را به نام خانوادگي «بن يامين» صدا مي‌کردند!
4
عصرهاي دوشنبه و ماههاي آخر بارداري همسر و مراجعه به پزشک، با کلاسهاي فقه حضرت استاد همزمان شده بود. به همين دليل سقف غيبتهايم پر شده و تاخيرهاي از حد گذشته بود.
از طرف ديگر، اگر استاد به کلاس راهم نمي‌داد، درسم حذف مي‌شد و چندين واحد فقه تخصصي را بدبخت مي‌شدم!
در آخرين تاخير، به سرم زد و از فروشگاه دانشگاه، به تعداد بچه‌هاي کلاس بستني قيفي خريدم. حضرت استاد تا فهميدند به دليل پدر شدگي معذورم، پذيرفتند. صحنه بستني قيفي خوردن حضرت استاد، برايم بسيار شيرين بود. مخصوصاً حياي استاد و اينکه تلاش مي‌کردند هنگامي که رويشان به سمت ما نيست، بستني را ليس بزنند!

خداوند آيت‌الله سيد حسين مصطفوي را رحمت کند

منبع:صفحه پلاس محمد سرشار

۱۳۹۳/۷/۲۲

اخبار مرتبط