رهبر معظم انقلاب در بيانات مهم خود در مراسم بيست و سومين سالگرد رحلت بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي يكي از خطوط اصلي در سيره و منش امام خميني(ره) را دميدن روح عزت ملي در كالبد كشور دانستند و فرمودند: امام خميني(ره) علاوه بر اينكه خود، مظهر عزت نفس و اقتدار معنوي بود، روح عزت را در ملت هم زنده كرد. اين، كار بزرگ امام بزرگوار بود.
عزّت در لغت يعني شکستناپذيري و حالتي که مانع مغلوب شدن انسان ميشود. در اصل از «ارض عزاز»؛ يعني زمين محکم و نفوذناپذير گرفته شده است. در ادبيات ديني و احاديث ائمه معصومين (عليهم السلام) عزت دو جهان در گرو اطاعت از خداوند متعال بيان شده است.از آنجا که سرچشمه عزت ذات اقدس باري تعالي است از منظر امام خميني(ره) تسليم و توحيد عزت آفرين و گرايش به غير خداوند ذلت بار و نکبت آفرين است. وللَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين.(منافقون:8) به نظر امام خميني(ره) انسان و جامعه همواره بر سر دو راهي عزت و ذلت قرار داشته و در اين امتحان و ابتلا بايد انتخاب کند و تصميم بگيرد که يا عزت را در بستري از شدائد و مصيبتها خواستار باشد و يا ذلت را بر گزيند که فارغ از سختيها است.
امام(ره) ميدانست که اگر ما به اسلام متمسک شويم هم عزت دنيا و هم رفاه مادي، هم قدرت سياسي،هم آسايش و هم امنيت عمومي براي مردم پديد خواهد آمد؛ لذا امام اسلاميت را به معناي حقيقيکلمه در بافت نظام اسلامي و اين بناي مستحکم و شاخص گذاشت.
امام خميني(ره) نماد عزت ملي بود و بدون کوچکترين احساس حقارت، در برابر هجوم گردنکشان سياسي جهان استوار ايستاد. "اتکا، افتخار و اعتزاز امام به اسلام ناب " رمز پايداري و استقامت ايشان بود. امام خميني(ره)، بي اعتنا به اصطلاحات و مفاهيم روشنفکري شرق و غرب، اسلام ناب را به صراحت بيان و به آن اعتزاز و ابتناء مينمود و همين مهم باعث شده بود که ايشان به عنوان سمبل عزت ملي در داخل ايران و در بين مسلمانان جهان مطرح شود.
به تعبير رهبر معظم انقلاب "وقتي ادبيات انقلابي امام را ملاحظه
مي كنيد، ميبينيد تكيه اصلي بر روي ساخت دروني ملت است؛ احياي روح عزت، نه با تفاخر، نه با غرور، نه با بهخودبستن، بلكه با استحكام ساخت دروني."
پس از پيروزي انقلاب اسلامي امام خميني (ره) با تمرکز بر احياي روح عزت ملي، فرهنگ "ما مي توانيم" را در عمق جان اين ملت مؤمن جايگزين کرد.
امام خميني(ره) شعار «اگر بخواهيم، ميتوانيم» را مشروط به چند عامل ميدانست: 1- اتکال به خداوند تعالي 2- اتکاء به نفس و قطع وابستگي به ديگران 3- تحمل سختيها براي رسيدن به زندگي شرافتمندانه و 4- خارج شدن از تحت سلطه اجانب(وصيت نامه ، ص 40)
خودباوري يا همان ايده ما ميتوانيم، شناخت و پذيرش تمام ابعاد وجودي يک ملت است که در اتصال تاريخي با اعتماد به نفس ملي ميتواند زمينه پيشرفت و جبران تمام عقب ماندگيهاي گذشته را فراهم کند. محصول خودباوري، اميد يک ملت به آينده است.
به وجود آمدن باور اينکه "ما ميتوانيم" به نظر امام خميني(ره) گام اول است. اين باور ارادهاي را به وجود ميآورد که خودش موجد حرکت و کار خواهد شد.( صحيفه نور، ج14: 113) به نظر بنيانگذار انقلاب اسلامي مردم اگر چيزي را واقعا بخواهند آن خواسته شدني وقابل تحقق است.
جهان بيني توحيدي و نوع تکامل يافته آن يعني دين اسلام منهجي براي هدايت و تربيت است و براي ايجاد زمينه رشد و کمال در انسان و جامعه , طرح و برنامه دارد. تمام دستورها و احکامي که در اين شريعت کامل تبيين شده، براي آن است که موانع مسير تعالي و تربيت انساني را برطرف سازد.
از ديدگاه امام خميني(ره) ضرر انسان تربيتنشده براي جوامع مختلف بيشتر از تمام موجودات و شياطين است. انسان عصاره همه موجودات فشرده تمام عوالم است و انبيا(عليهم السلام) آمدهاند براي اينكه اين عصاره بالقوه را بالفعل كنند.( همان، جلد 14، صفحه 103)
نظام تربيتي در رژيم پهلوي طوري سامان يافته بود که اصل را بر عدم تربيت الهي افراد ميگذاشت. در نظام تربيتي وابسته پهلوي از همان ابتدا فرد را به جاي يک مسلمان ايراني يک موجود وابسته بار ميآورد. اين نوع آموزش از کودکستان، دبستان و دبيرستان و تا مقطع دانشگاه ادامه داشت. به نظر
امام خميني(ره) اين نظام تربيتي فاسد به مرور اين بيماري فرهنگي را در بين ايرانيان به وجود آورد که ما نميتوانيم کار بکنيم. ما همه چيز را بايد از خارج بياوريم. حتي اگر مشابه آن کالا و يا تخصص را در داخل داشته باشيم. امام بر اين باور بودند که اين مسئله اتفاقي نبود بلکه يک فرايند کاملا برنامه ريزي شده براي گرفتن هويت و شخصيت از جامعه ايراني بود. رژيم پهلوي ميخواست خوف اينکه "ما نميتوانيم" را در دلها و قلبها نهادينه کند.(همان)
الگوبندي سهم ما ميتوانيم در استقلال اقتضاي “ طبيعت جريان زندگي بشر” است. اگر کشوري خواهان عزت، اقتدار ، استقلال، هويت، امنيت و رفاه است بايد به ما ميتوانيم باور داشته باشد.
پرواضح است که دانش از ديرباز يکي از منابع اصلي توليد قدرت بوده و قدرتهاي بزرگ درپرتو دانش اتباع خود پابرجا ماندند و بردشمنانشان فائق آمدند، اما تجربيات جديد نشان ميدهد که قدرت محصول دانش است و البته اراده قدرت ميتواند درحرکت، شتاب وسمت وسوي دانش موثر باشد. به همان ميزان يک قدرت ميتواند نظام دانايي و سرمايههاي فکري و انساني را سرکوب نمايد. همان کاري که به اعتقاد امام خميني(ره) رژيم پهلوي به عنوان قدرت مستقر در دوران تسلط بر ايران صورت ميداد. در واقع درک رابطه بين قدرت و "ما ميتوانيم" مسبوق به پذيرش تاثيرات متقابل اين دوفاکتور طبيعي بر يکديگر است.
امروزه کاملا پذيرفته شده است که نخبگان جامعه بخش مهم و ارجمندي از سرمايههاي انساني کشور هستند که ساليان متمادي براي ورود آنها به حوزه نخبگي سرمايه گذاري و هزينههاي مادي و معنوي بسياري صرف شده است. امروزه سرمايههاي انساني در پيوند مستمر با سرمايههاي فکري جزء
مهم ترين داراييهاي يک کشور محسوب ميشوند و ابزار اصلي توسعه و پيشرفت قلمداد ميگردند. (IC) يا سرمايههاي فکري داراييهاي نرم و غير ملموسي در حوزه نظام واره دانشي و تکنولوژيک است که در کنار داراييهاي مشهود و قابل لمس يک کشور (فيزيکي، مالي و ...) مطرح ميشود.
سرمايههاي انساني و فکري اما تنها در بستري از سرمايههاي ساختاري در درون يک جامعه امکان شکوفايي و بازدهي دارند. سرمايه ساختاري عبارت است از زيرساختهاي حمايتي ، اولويت بنديهاي سياستگذاري و به عبارتي کليه فراگردهايي که منجر به فعال کردن سرمايههاي فکري و انساني ميگردد. سرمايه ساختاري مجموعه استعداد و خلاقيتي است که يک جامعه براي بهره وري، استفاده بهينه و حمايت سخت افزاري و نرم افزاري از نخبگان خود به کار ميگيرد. انسجام هارمونيک سرمايههاي فکري، انساني و ساختاري در درون يک جامعه مقدمه توسعه و کاميابي جوامع در هزاره سوم محسوب ميشود.
رژيم پهلوي در صدد بود ضمن سرکوب کردن سرمايههاي فکري و انساني در کشور ارتباط منطقي که بايد بين سرمايههاي ساختاري و نخبگان برقرار شود را نيز قطع کند. به بيان امام خميني(ره) رژيم پهلوي حتي اگر يک آپانديس ساده را ميخواستند عمل کنند و طبيب حاذق داخلي هم وجود داشت اما براي سرکوب سرمايههاي فکري و انساني کشور و همچنين به منظور در تقابل قرار دادن بسترهاي ساختاري با نخبگان پزشک از خارج ميآوردند.(همان، ج14:ص 113)
امام خميني(ره) از ابتداي نهضت اسلامي ملت ايران و حتي کمي قبل تر از آن در آثار سياسي، مذهبي و اجتماعي بارها بر ضرورت قطع وابستگي تاکيد کردند. ايشان در کتاب کشف الاسرار استقلال و مستقل شدن را مسبوق به قطع وابستگي از اجانب عنوان مينمايند. به نظر ايشان اگر ملتي بخواهد رشد حقيقي پيدا کند و مستقل شود در گام اول بايد وابستگي فکري و قلبي به اجانب را کنار بگذارد. امام خميني(ره) خودباختگي و بيگانه نمودن کشورهاي استعمار زده از خويش را از جمله نقشههاي کشورهاي استعماري قلمداد ميکند. (وصيت نامه امام، ص 36) و غمانگيزتر اينكه آنان ملتهاي ستمديده زير سلطهرا در همهچيز عقبنگهداشتهو كشورهاييمصرفيبار آوردند و بهقدريما را از پيشرفتهايخود و قدرتهايشيطانيشانترساندهاند كه جرأت دستزدن به هيچ ابتكاري نداريم و همهچيز خود را تسليمآنانكردهو سرنوشتخود و كشورهايخود را بهدستآنانسپرده و چشم و گوش بسته مطيع فرمان هستيم. و اينپوچيو تهيمغزيمصنوعيموجبشدهكهدر هيچامريبهفكر و دانشخود اتكا نكنيمو كوركورانهاز شرقو غربتقليد نماييمبلكهاگر فرهنگو ادبو صنعتو ابتكار داشتيم، نويسندگانو گويندگانغربو شرقزدهبيفرهنگ، آنها را بهباد انتقاد و مسخرهگرفتهو فكر و قدرتبوميما را سركوبو مأيوسنمودهو مينمايند و رسومو آداباجنبيرا هر چند مبتذلو مفتضحباشد با عملو گفتار و نوشتار ترويجكردهو با مداحيو ثناجوييآنها را بهخورد ملتها دادهو ميدهند. (وصيت نامه امام، ص 36) به نظر امام خميني (ره) براي رفع و قطع وابستگيها بايد يک قيام با اراده مصمم، فعاليت و پشتکار صورت پذيرد.(همان، 38) چرا که بسيارياز كارخانهها و تکنولوژيهاي پيشرفتهمثلهواپيماها، ادوات نظامي و ديگر امکانات كهگماننميرفتمتخصصينِ ايرانقادر بهراهانداختنآنها باشند در اثر تحريمهاي اقتصاديو جنگتحميلي، با قيمتهايارزانتر وکيفيت بهتر توسط نخبگان و دانشمندان جوان ايراني ساخته شد و متخصصان کشورمان ثابتكردند كهاگر بخواهيمميتوانيم.
رسالت