پنج دسته مقابل امام حسین(ع) ایستادند که یک دسته آنها باقیمانده خوارج و دسته دیگر کسانی بودند که در اثر کثرت گناه از آدمیان خارج شده بودند.
دسته دیگر کسانی بودند که از ترس یزید به کربلا آمده بودند. دسته دیگری نیز به سبب وعدههای مالی و دسته آخر هم کسانی بودند که از دین منحرف شده بودند. زیرا از کارهای بنی امیه غارت دین بود.
یکی از فعالیتهای اهل نفاق بیدین کردن مردم است و در طول تاریخ اسلام میبینیم که منافقین در این عرصه تلاش کردهاند و در برخی مواقع موفق بودهاند. جایگاه و اهمیت دینداری به حدی است که اگر دچار خدشه و آسیب شود لطمات جبرانناپذیری را به اسلام و جامعه اسلامی میزند.
حکومت بنی امیه دینستیزی، عدالتزدایی و تقدسزدایی می کرد. فعالیتهایی که امروز هم وهابیت انجام میدهد و منشاء آن در همان کارهایی است که بنی امیه انجام داد و ولایتستیزی و اسلام جعلی را به جای اسلام ناب محمدی جا زدند.
کسانی که راه را گم میکنند و از ولایت فاصله میگیرند به خاطر سستی در دین آنهاست. لذا امام حسين (ع) در طول قيام خود حتي براي هدايت يک نفر هم شده بود وقت مي گذاشتند و تا لحظات آخر عمر مبارکشان از هدايت منصرف نشدند.
يکي از پيامهاي عاشورا هدايت و ارشاد بود. امام حسين(ع) در نامهاي به مردم بصره هدف از قيام خود را هدايت عنوان ميکنند و اين هدف همان هدف انبياي الهي در طول تاريخ بشريت بوده است.
اگرچه حادثه عاشورا و واقعه کربلا در مقطع زماني خاصي رخ داد، اما منحصر به زمان و مکان نشد و در طول تاريخ آثار آن استمرار داشته است. از این رو بايد روش ما در زندگي روش سيد الشهدا (ع) باشد. آيا حاضريم براي هدايت کسي که در جناح ما نيست يک گام برداريم؟ يا مي کوشيم افراد را بيشتر به دام استکبار و انحراف بياندازيم؟