عیاری برای سنجش صداقت وزیر ارشاد

عکس خبري -عياري براي سنجش صداقت وزير ارشاد

بسیار بعید الذهن است كه فردی همچون [حجت الاسلام!] علی جنتی وزیر محترم ارشاد غلامحسین ساعدی، این نویسنده ضداخلاقی و همكار تروریستها را نشناسد؛ اینك رفتار او نشان خواهد داد كه كدام قضاوت درست است.

هنوز از زمانی که صدای منتقدان بلند شد که چرا دولت اجازه انتشار آثار غلامحسین ساعدی را داده است! یکسال نگذشته است که خبرگزاری رسمی دولت به پیشواز سالگرد مرگ وی می رود. نویسنده ای که از یکسو اخلاقیات را چنان کنار نهاده بود که حتی دوستدارانش نیز آن را ناشی از ذهن الکلی وی می دانند و از سوی دیگر حامی رسمی تروریستهای ضد مردمی بود و مقالات او در نشریه منافقین درج می گردید؛ تا آنجا که مسعود رجوی در مرگ وی پیام صادر کرده و آن را "ضایعه پردریغ" نامید.
بهمن ماه سال گذشته در پی اعلام مجوز به آثار او حسین شمسیان در یادداشتی با عنوان "وقتی عرصه برای حامیان تروریست‌ها باز می‌شود!" ضمن یادآوری اینکه «روزنامه ایران» و برخی دیگر از رسانه‌های زنجیره‌ای خبری به نقل از معاونت فرهنگی وزارت ارشاد را بر تارک صفحه اول خود منتشر کردند حاکی از اجازه انتشار آثار «غلامحسین ساعدی» بود یادآوری کرده بود که دور نخست انتشار آثار ساعدی به عملکرد ارشاد در سال‌های دهه 70 و صدارت خاتمی برمی‌گردد؛ پرسیده بود " تکلیف «کتب ضاله» که سالهاست در رساله‌ها و کتب فقهی درباره آن بحث و گفت‌وگو شده چه می‌شود؟"
این یادداشت اگرچه در رسانه های متعدد بازتاب داشت، اما از سوی وزارت ارشاد بازخوردی دریافت نکرد.
برای قضاوت درباره میزان غیراخلاقی بودن کتاب های او قضاوت دیگران لازم نیست، او در مقاله "زندگی من" درباره آثار خود چنین می نویسد "اولین و دومین کتاب من مزخرف‌نویسی مطلق بود همه‌اش یک جور گردنکشی... خنده‌دار است که آدم در سنین بالا به بی‌مایگی و عوضی بودن خود پی ببرد... احساس می کنم تمام این انبوه نوشته‌هایم چرت و پرت و عوضی بوده‌، شتاب زده نوشته شده، شتاب زده چاپ شده و هر وقت من این حرف را می‌زنم خیال می‌کنند که دارم تواضع به خرج می‌دهم‌. نه‌، من آدم خجول و درویشی هستم ولی هیچ‌گاه ادای تواضع درنمی‌آورم‌..."
سابقه همکاری با ساواک، همکاری با سازمان منافقین و هتاکی های تند او به مردم، انقلاب مردم و رهبر انقلاب شان کار را بدانجا کشاند که از کشور خارج شده و به پاریس رود و به تعبیری که در داستان "واگن سیاه" به کار می برد، الکل را با الکل بخورد.
فشار انزوای اجتماعی ناشی از زبان ندانستن، فقدان همفکرانی که با او تا این حد همراه باشند و آثار افسردگی ناشی از الکلیسم در کنار پی بردن به ابتلا به سرطان و در چند قدمی خط پایان بودن؛ سبب شده بود او در برابر انقلاب و ارزشهایش پرخاشگرانه بنویسد و تلاش کند با استخدام لغاتی شرم آور برای امام خمینی، حس بزرگی نماید. نفرت او از محبوب ترین چهره تاریخ ایران بدانجا رسید که اعلام کرد " من مخلص كسی هستم كه با خمینی می‌جنگد. "
ترویج تفکرات مارکسیستی، میزان ارادت او به صادق هدایت و تقدیس خودکشی، دفن با کت و شلوار و ... همه حاشیه هایی است بر متن رویکرد پوچگرایانه وی که موجب ضداخلاقی بودن کتابهایش گردیده بود.
عدم شناخت "غلامحسین ساعدی" برای نسل امروز چندان جای تعجب ندارد؛ اما بسیار بعید الذهن است که فردی همچون [حجت الاسلام!] علی جنتی وزیر محترم ارشاد که سالها لباس رزم بر تن در کنار مبارزه با شاه مقابل تفکر منافقین سنگر به سنگر از لبنان و سوریه و کویت در تردد بود، وی را نشناسد. سخنان بهمن ماه سال گذشته و انتشار پاسداشتی برای چنین عنصر معلوم الحالی در خبرگزاری تحت امر وی با تیتر جراح دردهای جامعه! را یا باید آثار اعتماد وزیر ارشاد به متسامحین دانست و سخن وی درباره نزدیکی دیدگاه هایش به پدر را حمل بر صحت نمود که در چنین فرضی انتظار برخورد ریشه ای وی با مروجین این نوع تفکر در رسانه های رسمی دولت است ـ که این بار به دلیل غلظت آن مشهود تر است – و در صورت عدم برخورد وی با چنین خط ترویج خزنده ولنگاری عقیدتی باید میان سابقه و حال فعلی او تمایز قائل شد. آنگاه تکلیف در شیوه مواجهه با وزارت ارشاد هم برای مجلس روشن تر خواهد بود و هم برای کسانی که وصیت نامه امام را با نمره قبول پاس کرده اند!

۱۳۹۳/۹/۱

اخبار مرتبط