مقام معظم رهبري در ديدار مسئولان نظام و ميهمانان خارجي در سالروز ميلاد پيامبر اسلام(ص) و امام جعفر صادق(ع) فرمودند: "اسلام پلوراليسم را قبول ندارد."
عدهاي در اين كشور در دهه 70 تخت گاز راه افتادند براي ترويج پلوراليسم و هيچ حريمي را هم رعايت نكردند. پلوراليسم از سمومات ليبراليسم براي پنهان كردن حقيقت و حق جلوه دادن باطل است.
مروج، مفسر و مبلغ اين تفكر عبدالكريم سروش بود كه همه حيثيت علمي و مهارت قلمي و زباني خود را روي آن گذاشت. او ليبراليسم و پلوراليسم را حتي افراطيتر از طراحان اين تئوري در بستهبنديهاي جديد فكري مطرح ميكرد. همان كاري كه احسان طبري در دهه 30 و 40 براي تبليغ ماركسيسم انجام داد و حتي بهتر از اساتيد و واضعان تئوري ماترياليسم ديالكتيك، ماركسيسم را تبليغ و ترويج كرد. اما علامه طباطبايي و شهيد مطهري تير خلاص را به لحاظ فلسفي به اين تفكر منحط زدند كه نه تنها ماركسيستها در آن سالها كمر راست نكردند بلكه حتي امروز يادي از آنها در موزه تفكر بشر نميشود. سروش هم با خيزي كه از سال 70 برداشته بود آنچنان سريع اين وادي را طي كرد كه يك شبه ره صد ساله را طي نمود و در فتنه 88 اوج اعتقاد خود را به پلوراليسم با قرارگرفتن در يك صف با "گوگوش"، عليه اسلام و نظام و مردم خود به نمايش گذاشت.
كسي كه روزگاري در صف فيلسوفان و حكيمان اين مملكت ميدرخشيد بيماري پلوراليسم، او را در كنار رقاصههاي كابارهها و ارتش فرهنگي شاه قرار داد. سمومات پلوراليسم در جسم و جان او آنچنان ريشه دوانده است كه حاضر نيست در كنار يك فقيه و حكيم و فيلسوف حوزه علميه بنشيند اما حاضر است در كنار كساني عكس يادگاري بگيرد كه سر در آخور صهيونيستها دارند و تنها افتخارشان دفاع از بهائيت و همجنسبازي است. او اكنون در اتاق فكر لندن در كنار كساني كمر به هدم انقلاب و اسلام بسته است كه اگر جيره روزانهشان از جرج سوروس قطع شود بايد در خيابانهاي لندن به گدايي و دريوزگي بيفتند.
سروش در باب پلوراليسم چه ميگفت؟
او ميگفت:
- حقيقت خالص در دست كسي نيست.(1)
ـ هيچ تفسير رسمي و واحد از دين وجود ندارد، لذا هيچ مرجع و مفسر رسمي از دين وجود ندارد.
ـ قول هيچ كس حجت نيست، هيچ فهمي مقدس نيست.
ـ نه تشيع حق محض است نه تسنن.(2)
سروش ميگفت:
ـ تنوع قرائتهاي گوناگون از يك دين را بايد به رسميت شناخت.
ـ بهشت و جهنم مردم دست خودشان است.(3)
او معلوم بود با اين حرفها ريشه مرجعيت و رهبري در جامعه اسلامي را ميزند. كسي كه ميگويد؛ حقيقت خالص در دست كسي نيست، دنبال مرجعيت فكري خود است چون دارد آدرس ميدهد حقيقت در دست اوست. كسي كه ميگويد هيچ تفسير رسمي و واحد از دين وجود ندارد در حقيقت تفسير خود از دين را دارد تبليغ ميكند. كسي كه قول هيچكس را حجت نميداند بر قول خود به عنوان يك حجت اصرار ميورزد. چون در اين مكانت توقف نخواهد كرد، براي اثبات خود پاي در فتنه ميگذارد و حاضر است در كنار سرويسهاي امنيتي آمريكا و اروپا تيغ خشونت و نفرت بر مردم خود بكشد و تا مرز محاربه و بغي پيش رود.
همان روزها كه اين حرفها در تهران زده شد گري سيك مشاور امنيت ملي جيمي كارتر، رئيس جمهور اسبق آمريكا گفته بود: " من چگونه خوشحال نباشم از اينكه در ايران موج تازهاي بر پا شده كه مصمم است طومار حكومت اسلامي را به هم پيچد و حكومتي نظير ايران در دوران شاه و عربستان سعودي را روي كار آورد. خواست ما اين است كه دين در سياست دخالت نكند. من روشنفكراني را ديدهام كه اشاره هاي ما را دنبال ميكنند. آنها ششلولي را بالا برده اند تا هر كس و هر چه را با ما ناسازگار باشد، هدف قرار دهد مثلاً حتي ولايت فقيه را كه من فكر ميكنم در صحراي طبس تكنولوژي برتر ما نتوانست او را دفع كند."(4)
آمريكاييها نميتوانستند خوشحالي خود را از كساني كه ريشه دين را با تمسك به پلوراليسم ميزدند، پنهان كنند. آنها توانسته بودند به تن يك فيلسوف لباس كابوي بپوشانند و يك ششلول به دست او بدهند كه هر كس را اراده كردند، بزند. شما آثار سروش در دهه 80 را ببينيد، جز فحش و ناسزا و هتاكي به فقها و مراجع و بزرگان اسلام و تئوريپردازي عليه حكومت ديني هيچ چيز ديگري نيست.
ما در دهه 70 و 80 فقط شاهد هفت تيركشي همين جماعت بوديم. فتنه سال 78 و 88 محصول همين هفت تيركشيها بود.
اصرار سروش بر اينكه تنوع قرائتهاي گوناگون از دين را به رسميت بشناسيم براي اين بود كه رسميترين قرائت از دين را منزوي و رسواترين آن را رسميت ببخشد. آنها ميخواستند بگويند به رسميت شناختن همجنسبازي و قبول اينكه بهائيت يك قرائت ديني است، محصول اسلام رحماني است. اما تكيه بر فقه آل محمد(ص) در احكام مربوط به مرتد، محارب و مفسد في الارض، يك قرائت طالباني است، تا مقدمه كودتا عليه اسلام و نظام و مردم را تدارك ببينند.
آنها ميگفتند بهشت و جهنم مردم دست خودشان است تا بعد بتوانند توسط صدها كانال ماهوارهاي مستهجن و هزاران سايت آلوده به مسائل جنسي، فروپاشي خانوادهها را تدارك ببينند و مردم را به سمت جهنم طلاق و منازعات خانوادگي ببرند. آنها مامور بودند بگويند نه تشيع حق محض است نه تسنن، براي اينكه بتوانند ريشه اسلام را به نفع ليبراليسم، سكولاريسم و پلوراليسم بزنند بدون دادن هيچ تلفات فكري!
آنها اصرار داشتند بگويند هيچ فهمي مقدس نيست الا همين عناوين كه ذكرش رفت.
آنها بتي ساختند از تقدسزدايي كه خود اين بت مقدس بود؛ بت "هيچ چيز مقدس نيست" را مقدس اعلام كردند!
آنها حقيقت خالص را در دست خود ميدانستند و به كسي اجازه نميدادند از حقيقت سخن بگويد. اگر غير از اين راه كسي اراده راه ديگري داشت با جنگ سخت و نرم، هزاران تن را به خاك و خون ميكشيدند. آنها در اوج استبداد از دموكراسي و در اوج ظلم و شقاوت و شكنجه از آزادي سخن ميگفتند و فكر ميكردند هيچ كس قادر نيست دست آنها را رو كند يا بخواند.
20 سال پيش از طرح انديشههاي منحط مبتني بر پلوراليسم، شهيد مرتضي مطهري پنبه اين تفكر را زده بود و اثبات كرده بود در قرآن؛ "دين از اول تا آخر جهان يكي بيش نيست و همه پيامبران، بشر را به يك دين دعوت كردهاند."(5)
وي اثبات كرده بود "پيامبران از آدم تا خاتم، مردم را به اسلام دعوت كردهاند." ان الدين عندالله الاسلام و تكثرگرايي در اسلام جايي ندارد، صراطهاي مستقيم بيمعناست، ما يك راه بيشتر نداريم، آن هم "صراط مستقيم" الهي است.
بصيرت مردم و هوشمندي نخبگان بويژه مراجع عاليقدر اسلام و دانشمندان ژرفنگر ديني سد راه چنين تبهكاريهايي شد و انقلاب را از گردنه هاي سختي به سلامت عبور داد.
همه اين تلاشها براي اين صورت ميگرفت كه دوگانه "انقلاب و ضدانقلاب"، "اسلام و كفر" و "استضعاف و استكبار" كه ملت را رو در روي دشمن قرار ميداد به دوگانههاي سركاري سوق پيدا كند و ملت را در برابر ملت قرار دهد.
فتنه 78 و 88 نمونهاي از اين تردستي سياسي، فكري و... بود. آنها كه مبلغ پلوراليسم در دهه 70 و 80 بودند مستند خود را پايههاي فكري ليبراليسم قرار داده بودند و اصراري نداشتند تا به قرآن و متون ديني تكيه كنند.
اما امروز شاهد پديدهاي هستيم كه ميخواهد فهم پلوراليستي و ليبراليستي خود را به دين تحميل كند و اين كار فوق العاده خطرناكي است. اين خطر در دهه چهل و پنجاه در قالب تحميل فهم ماركسيستي از اسلام و قرآن ظهور كرد و خسارات زيادي به انقلاب اسلامي وارد آورد. از دل اين تفكر، منافقين پديد آمدند كه جنايات آنها عليه ملت را تاريخ فراموش نميكند.
اين يك كژراهه است و بايد هشدار مقام معظم رهبري را در سالروز ميلاد پيامبر اكرم(ص) كه "اسلام، پلوراليسم را قبول ندارد"، جدي گرفت.
پينوشتها:
1ـ سروش ـ كيان شماره 33 - مقاله دين و آزادي ـ آبان و آذر 75
2ـ سروش ـ مقاله صراطهاي مستقيم ـ كيان شماره 365
3- سروش- مقاله رهايي از دين و يقين به رهايي- كيان شماره 48- مرداد و شهريور 78
4- روزنامه كيهان 27/7/79
5- مطهري، مرتضي - مجموعه آثار- ج 3 ص 57