به گزارش نما به نقل از امت اسلامی، پس از پایان کار کنفرانس، نواب صفوی به همراه هفتاد نفر از شرکت کنندگان برای دیدار از آثار به جای مانده از تهاجم اسرائیل به مرز ماوراء اردن رفت. هنگامی که نواب ابعاد جنایات صهیونیستها را با چشم خود دید، گریه کرد و دست به آسمان برداشت و این آیه را قرائت کرد:
«و اعدوالهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم آخرین من دونهم» (انفال/ ۶۰)
نواب در کنار سیم خارداری که بین اردن و اسرائیل کشیده شده بود به قدری متأثر و عصبانی شد که ناگهان به آن سوی سیم خاردار پرید و با صدای بلند گفت:
این ننگآور نیست که جز با اجازه اسرائیل ما مسلمانان نتوانیم قدم به خاک فلسطین بگذاریم.
مفتی اعظم سوریه (از شرکت کنندگان در اجلاس) در این مورد میگوید:
پس از کنفرانس، نواب با هفتاد نفر برای بازدید بخش اشغالی قدس رفته بود. یکباره عبایش را کناری انداخت و به حاضران گفت که باید برویم و در آن مسجدی که در منطقه اشغالی واقع است نماز بخوانیم و هر کس آماده شهادت است با ما بیاید. در حالی که همه ترسیده بودند، او حرکت کرد و دیگران نیز با وجود آنکه سربازان اسرائیل دستها را بر روی ماشه گذاشته بودند به دنبال وی براه افتادند و نماز را به امامت وی خواندند.
البته همه این هفتاد نفر به نواب اقتدا نکردند و فقط حدود ده نفر با اصرار از او خواستند که به عنوان امام جلو بایستد اما نواب به ایشان گفته بود که: من شیعه هستم و به روش امام جعفر صادق علیه السلام نماز میخوانم.
پس از اتمام نماز و بازگشت به اردن، نواب در جواب «احمد سوکارنو» رئیس جمهور وقت اندونزی که از نواب پرسیده بود که چرا چنین کاری کردی و نزدیک بود ما را به کشتن دهی؟ گفته بود: بردمتان تا شهیدتان کنم بلکه ملتهای مسلمان با کشته شدن نمایندگانشان، بیدار شوند و کاری برای زدودن این لکه ننگ بکنند.