به گزارش نما ، کیهان در ستون ویژه های خود نوشت :
با قهرمان كردن دلقك ها و قرتي بازي كه نمي شود مبارزه كرد!
تحليلگر يك شبكه ماهواره اي ضد انقلاب، «دلقك بازي، رفتارهاي كمدي و توقف در برهنگي» را علت اصلي شكست اپوزيسيون توصيف كرد.
انديشه تي وي از قول مانوك خدابخشيان گفت: ما شكست خورديم چون جنبش و مبارزه تبديل به كارناوال شد. اين اواخر فقط آهنگ و ترانه خوانديم و به اسم مبارزه روي شبكه يوتيوب گذاشتيم.
نامبرده كه با شبكه هاي گوناگون اپوزيسيون همكاري دارد و از برنامه سازان ان آي تي وي است، مي گويد: مشكل ما اين است كه از دلقك ها قهرمان ملي مي سازيم؛ دلقك ها و كمدين هاي سياسي كه براي حمايت از مجيد توكلي چادر و روسري سر مي كنند و يا دلقكي مثل شاهين نجفي را كه به زنان و مردان ايراني توهين كرده و يا گ-ف را كه برهنه شده، قهرمان خود مي كنيم. معلوم است كه با اين دلقك بازي ها نمي توان مبارزه كرد.
در همين حال آرش بهمني از روزنامه نگاران فراري با بيان اينكه جنبش سبز شكست خورده است، در وبلاگ خود (ريشه هاي خاك) نوشت: مخالفان از طبقاتي هستند كه كمتر حاضر به دادن هزينه هستند. براي آنها همين سگ بازي و مشروبات الكلي مهم است. هرگز فراموش نمي كنم يكي از دوستان من كه اهل فعاليت سياسي بود و اتفاقا به كمتر از براندازي هم راضي نمي شد، زماني به من گفت كه اگر جمهوري اسلامي امكان «عرق خوري و پياده روي همراه با دوست دختر در كنار دريا» را براي او فراهم كند، نه تنها دست از هر نوع مبارزه سياسي برخواهد داشت، بلكه شايد در مواردي حامي حكومت هم شود(!)
نيوزويك: بحران چند لايه آماده بلعيدن اوباماست
كارشناسان در آمريكا، ريخت و پاش هاي دولت اوباما و بحران اقتصادي اروپا را دو تهديد بزرگ پيش روي وي در رقابت هاي انتخاباتي مي دانند.
مجله نيوزويك در تحليلي بحران اقتصادي اروپا را پاشنه آشيل اوباما توصيف كرد و نوشت: شرايط وخيم اقتصادي اروپا مي تواند به سرنوشت اوباما در انتخابات ماه نوامبر تاثير چشمگيري بگذارد. به سبب وابستگي اقتصادي اروپا و آمريكا، بحران شديد اقتصادي موجود در اروپا مي تواند اميد به يك بهبود اقتصادي پايدار را در آمريكا از بين ببرد. ما در حقيقت در دنيايي زندگي مي كنيم كه شبيه يك بركه است و تكان آب در يك نقطه خواه و ناخواه ديگر قسمت هاي آن را هم دستخوش لرزش هاي شديد خواهد كرد.
نايل فرگوسن تحليلگر نيوزويك ادامه مي دهد: كند شدن آهنگ رشد و بالا رفتن شمار بيكاران در آمريكا مي تواند به شانس اوباما در پيروزي در رقابت تنگاتنگ موجود با ميت رامني ضربه بزند. خيلي از آمريكايي ها از دست اروپا و تصميمات نادرستش خسته و گيج شده اند. آخرين اخبار را درباره اوضاع سياسي يونان يا شرايط بانك ها را در اسپانيا براي خودتان تشريح كنيد، آنگاه خواهيد ديد كه پلك هايتان سست مي شود. در حالي كه ايالات متحده، با سيستم فدرالش، بدون هيچ شكي بار مسئوليت بحران اقتصادي را بين ايالت هايش تقسيم كرده است. اروپا هنوز تقريبا هيچ كدام از نهاد هايي را كه اين كار را ممكن مي كند ندارد.
نيوزويك تاكيد كرد: درآمدهاي نهادهاي مركزي اروپا آشكارا ناچيز است؛ كمتر از يك درصد از توليد ناخالص اتحاديه اروپا. در آنجا خزانه مركزي اروپايي وجود ندارد و هيچ پس انداز فدرالي موجود نيست. تمام آنچه اروپا دارد يك بانك مركزي اروپاست و امروزه آنها راه سختي را كه آمريكايي ها 13سال پيش به آن اشاره كردند كشف كرده اند كه يكسان كردن پول اروپايي به تنهايي كافي نيست. حقيقت اين است كه صرف داشتن يك اتحاديه پولي بدون هيچ نهاد و يا سازماني از دولت فدرال، به يك تركيب ناپايدار فاجعه آميز منجر مي شود. نرخ بيكاري در «اسپانيا» 24، در «يونان» 22، و در «پرتغال» 14درصد است. نرخ بهره طويل المدت در اين كشورها چهار برابر بيش از «آلمان» است. شايد تكان دهنده ترين نشانه از بيكاري جوانان آن چيزي است كه بحران حاشيه ها ناميده مي شود. به هر صورت اگر تا ماه هاي آينده شرايط در اروپا بهتر نشود ممكن است تاثير منفي خود را بر اقتصاد آمريكا گذاشته و سبب شكست «اوباما» شود.
از سوي ديگر نشريه «فوربس» دولت اوباما را ولخرج ترين و پرهزينه ترين دولت تاريخ ايالات متحده توصيف كرد و نوشت: اوباما عمدا افكار عمومي را فريب مي دهد. در دهه 90 كه كلينتون روي كار بود، بودجه دولت هر سال چيزي حدود 3 درصد اضافه مي شد اما از سال 2009 پيشنهاد افزايش 17درصدي توسط دولت اوباما مطرح و در كنگره تصويب شد. بدين ترتيب با افزايش لجام گسيخته بودجه ساليانه، بدهي دولت از زمان جنگ جهاني دوم ركورد شكست.
اين نشريه آمريكايي مي افزايد: در حالي كه دولت هاي پيشين آمريكا به دنبال كم كردن هزينه ها و يا حداقل بالا نبردن آنها و به اصطلاح كوچك كردن دولت بوده اند اما يكي از اولين مصوبه هاي دولت اوباما موسوم به بسته محرك اقتصادي، هزينه دولت آمريكا را چيزي نزديك به يك تريليون دلار افزايش داده است. اين مصوبه كه به عنوان محرك اقتصادي معرفي شده در عمل محرك افزايش هزينه ها، كسري بودجه و بدهي ها شده است. از سوي ديگر در حالي كه بالاترين رقم كسري بودجه تا سال 2008 چيزي نزديك به نيم تريليون دلار بوده است اين رقم در دولت اوباما به 4/1تريليون دلار رسيده است.
يادآور مي شود نگراني از عواقب شوم بحران اقتصادي اروپا بر سرنوشت سياسي و اقتصادي آمريكا در حالي است كه روز گذشته رابرت زوليك رئيس بانك جهاني هشدار داد: اگر حوزه يورو از عهده بحران اقتصادي فعلي برنيايد، خطر ورشكستگي و فروپاشي اقتصادي آن را تهديد مي كند.
دي سايت: سوريه به عنوان متحد ايران خار چشم غرب شده است
«مسئله غرب در سوريه آن است كه با نفوذ ايران مقابله كند. غرب و كشورهاي مرتجع حاشيه خليج فارس به رهبري عربستان، نفوذ گسترده ايران از عراق تا لبنان را خطري راهبردي محسوب مي كنند».
اين تحليل را نشريه آلماني دي سايت عنوان كرد و نوشت: دخالتي كه كار نظام سوريه را تمام كند، تنها آغاز است و جنگ قدرت تمام منطقه را در همسايگي اسرائيل به بحران خواهد كشيد.
دي سايت نوشت: مسئله مهم تر غرب در سوريه اين است كه با نفوذ ايران مقابله كنند، و يا به ديگر سخن پل زميني شيعي را خراب كنند كه از ايران تا عراق و سوريه و جنوب لبنان كشيده شده است. اين پل هم در غرب و هم در كشورهاي مرتجع خليج فارس به رهبري عربستان سعودي به عنوان خطري راهبردي ديده مي شود.
دي سايت با غيرقابل مقايسه خواندن سوريه و ليبي مي نويسد: حكومت اسد از حمايت كشورهاي پرنفوذ برخوردار است، مانند ايران و روسيه و نيز جمهوري خلق چين. دخالت نظامي غرب، به هر شكل كه باشد، با خسارات هاي بسيار بيشتري همراه است تا دخالت در ليبي. حالا از اين بگذريم كه تشنجات داخلي ليبي بعد از سرنگوني قذافي به هيچ رو از بين نرفته است. شائول موفاز معاون نخست وزير اسرائيل به تازگي خواستار دخالت نظامي در سوريه شد و گفت بايد همچون مورد ليبي عمل كرد اما آنچه وي نگفت گرچه علي الاصول بايد خود بهتر بداند، اين است كه قياس با ليبي مع الفارق است، فقط كافي است به وضعيت بسيار متفاوت ژئوپوليتيكي و نظامي اشاره كنيم. ليبي تنها 6 ميليون جمعيت دارد و سوريه حدود 22 ميليون. و اين كشور در مركز كانون بحران و آماده انفجار خاورميانه قرار دارد، هم مرز با اسرائيل و اردن و لبنان و عراق و تركيه. ارتش قذافي حدود 120 هزار نفر داشت. ارتش سوريه متشكل از بيش از 400 هزار سرباز است، تا بن دندان مسلح و داراي امروزي ترين سلاح ها. نظام ليبي كاملا منزوي بود اما سوريه اين گونه نيست.
نشريه آلماني همچنين تصريح كرد: هرگونه مداخله نظامي باعث هرچه بدتر شدن بيشتر مناسبات غرب با چين و روسيه خواهد بود. غرب به رهبري آمريكا به صورتي يكجانبه در مقابل حكومت ايران و متحدانش موضع گرفته است. دخالت نظامي عربستان در بحرين و سركوب قيام مردم آن سامان عليه خانواده سلطنتي دست بالا در حاشيه مطرح مي شود. در غرب كسي در اين خصوص از تحريم صحبت نمي كند. بلكه كاملا بر عكس عربستان سعودي در دريايي از سلاح هاي امروزي از كشورهاي غربي شناور است، از آلمان هم تانك مي آيد.
اين نشريه در تحليل هراس اسرائيل مي نويسد: اسرائيل، حزب الله را در جنوب لبنان مهمترين خطر راهبردي مي داند، به ويژه بعد از جنگ سال 2006، كه اين سازمان شيعي و متحد با سوريه و ايران به عنوان پيروز از نبرد خارج شد. در اين بستر است كه مي توان حرف هاي موفاز را بهتر فهميد.
افشاگري گنجي پيرامون شيادي هاي غرب در سوريه
يك نويسنده راديكال جبهه اصلاحات و فتنه سبز تصريح كرد اسرائيل، آمريكا و عربستان ناقضان حقوق بشر هستند و درباره ادعاي حمايت از مردم سوريه دروغ مي گويند.
تحليل اكبر گنجي (مقيم آمريكا) از آن جهت قابل تامل است كه هم جريان شبه اصلاحات و هم فتنه سبز مورد حمايت علني مثلث آمريكا، اسرائيل و رژيم سعودي قرار داشته و بنابراين اين پرسش به ميان مي آيد كه ناقضان حقوق بشر به چه دليل در ايران از اصلاح طلبان و فتنه سبز حمايت مي كردند؟
گنجي در وب سايت راديو زمانه نوشت: بديهي است خيزش مردمي در كشورهاي خاورميانه و آفريقا با منافع رژيم هاي عقب مانده اي چون عربستان سعودي و قطر و امارات تعارض بنيادين داشت و دارد. بن علي از تونس به عربستان گريخت در حالي كه فرمان قتل و غارت مردم را صادر كرده بود. كار حاكم جنايتكار يمن سخت شد، او هم به عربستان سعودي گريخت. عربستان سعودي تمام كوشش خود را كرد تا مانع سقوط حسني مبارك شود، اما نتوانست. عربستان سعودي ارتش خود را به بحرين گسيل داشت تا با سركوب مردم آن كشور، بهار عرب را در آن سرزمين نابود سازد. زمامداران جنايتكار كشورهاي عرب به سرعت دست به كار شدند تا بهار عرب را به انحراف بكشانند و تحت كنترل خود درآورند.
وي مي افزايد: اين چنين بود كه منافع آنها با منافع دولت آمريكا و دولت اسرائيل تلاقي كرد. اسرائيل به عنوان دولتي كه نه تنها سرزمين هاي فلسطينيان را اشغال كرده، بلكه ميليون ها تن از آنها را از حقوق اساسي شان محروم كرده، نمي خواهد به هيچ وجه نگاه ها معطوف به مساله فلسطين و ظلمي كه بر آنها مي رود باشد.
وي با اشاره به تلاش اسرائيل و غرب براي برجسته كردن مسئله هسته اي ايران نوشت: تبديل مسئله هسته اي ايران به مهم ترين مساله منطقه- شايد هم جهان- يكي از ترفندهاست. دولت اسرائيل داراي 300-200 بمب اتمي است و عضو «ان پي تي» نيست و اجازه هيچ گونه بازرسي از تاسيسات اتمي خود را به آژانس و هيچ نهاد بين المللي نمي دهد. ايران عضو آژانس بين المللي انرژي هسته اي است، تحت نظارت شديد آژانس قرار دارد، به گفته دولت آمريكا و اسرائيل، ايران فاقد بمب اتمي است و سال ها با ساختن بمب اتمي فاصله دارد، اما دولت اسرائيل مي گويد كه ايران نبايد دست به غني سازي اورانيوم در هيچ سطحي- حتي پنج درصد- بزند.
گنجي خاطرنشان كرد: همين نكات به خوبي نشان مي دهد كه چگونه منافع اسرائيل و عربستان سعودي تلاقي كرده است. دولت سعودي براي آن كه گرفتار بهار عرب نشود، در گام اول كوشيد كه به نزاع شيعه و سني دامن زده و آن را به مساله اصلي بهار عرب مبدل سازد. اين چنين بود كه صدها ميليون دلار هزينه كرد تا حكومت اكثريت شيعي عراق را براندازد. پروژه عراق با پروژه سوريه تكميل مي شود كه در آنجا نيز بايد اقليت علوي حاكم را سرنگون كرد. بدين ترتيب به گروه هاي شيعه لبنان نيز- خصوصا گروه حزب الله و عمل- ضربه اي اساسي وارد خواهد شد. اينها كه تضعيف شوند، ايران هم به شدت تضعيف خواهد شد و راه براي زدن ايران آماده خواهد شد. اين اهداف، با منافع دولت هاي آمريكا و اروپا و اسرائيل كاملا تلاقي دارد.
همكار فراري نشريات زنجيره اي با بيان اينكه «رژيم عربستان غيردموكرات ترين نظام سياسي منطقه است» مي نويسد: چگونه رژيمي به شدت استبدادي و ناقض حقوق بشر مي تواند صدها ميليون دلار-300 ميليون دلار رقم رسمي اهدايي به اپوزيسيون سوريه- را صرف گذار كشورهاي منطقه به دموكراسي كند؟
گنجي با استناد به اظهارات ژنرال جيمز ماتيس (فرمانده نيروهاي آمريكا در خاورميانه) كه گفته بود سقوط رژيم سوريه بزرگترين شكست براي ايران است، تصريح كرد هدف غرب نه دموكراسي در سوريه بلكه زدن جمهوري اسلامي و حزب الله لبنان و حماس است.
وي ادامه مي دهد: اين دولت ها مي خواهند سوريه را به سوي جنگ داخلي بكشانند و نمي خواهند طرح عنان موفق از كار درآيد.
گنجي درباره مصر نيز يادآور شد: در يك سو نيروهاي اخوان المسلمين و سلفي ها قرار گرفته و در سوي ديگر ارتش و حاميان رژيم حسني مبارك. كدام طرف به دنبال دموكراسي و حقوق بشر است؟ آمريكا و اسرائيل از كدام طرف حمايت به عمل مي آورند؟ عربستان سعودي و كشورهاي خليج فارس از كدام طرف حمايت مي كنند؟
وي سپس به موضوع ايران بازگشته و نوشت: پروژه آمريكا و اسرائيل و عربستان معطوف به ايران نيز بوده و به آن سمت خواهد رفت. آنها ساختن يك اپوزيسيون شبيه اپوزيسيون سوريه و ليبي را در دستور كار قرار داده و در حال ساختن افراد مقبول خويش هستند. اين يعني وداع با دموكراسي و حقوق بشر و آزادي.
اذعان گنجي به اينكه غرب و دست نشاندگان آنها در منطقه دنبال دموكراسي در سوريه نيستند بلكه مي خواهند خط مقاومت را بزنند، اذعان منطبق با واقع است اما امثال وي بايد به اين پرسش مهم پاسخ دهند- يا لااقل در خلوت خود بيانديشند- كه مثلث آمريكا و اسرائيل و سعودي چه وجوه مشتركي ميان فتنه گران و منافقين در ايران با تروريست هاي سوريه يا نظاميان حاكم بر قاهره يافته اند كه از همه آنها حمايت مي كنند؟ و چرا به طور مشخص اين مثلث از جريان هاي ساختارشكن و برانداز در ايران به ويژه از سال 76 به بعد حمايت كرد؟ به خاطر دموكراسي يا براي سركوب آن؟!