به گزارش نما به نقل از شريان نيوز، شهید «علی اکبر» یکی از شهدای قرآنی کشور است که جامعه قرآنی چندی پیش به دیدار خانوادهاش رفتند.
در ابتدا خواهر شهید به بیان اوصاف برادرش پرداخت و گفت: پدرم اهل یک روستا در شهرری است که از آنجا به تهران مهاجرت و با مادرم ازدواج کرد. همان زمان تحصیلاتش را ادامه داد و در شرکت مخابرات مشغول به کار شد.
سه بار بازداشت در زمان انقلاب به دلیل مبارزه بر علیه رژیم
خداوند 6 فرزند به پدرم هدیه کرد که یکی از آنها علی بود. علی از همان دوران کودکی به دنبال قرآن و شناخت توحید بود و بیشتر در جلساتی شرکت میکرد که استاد آن جلسه تفسیر آیات را هم شرح دهد. پیش از انقلاب در مبارزات علیه رژیم ستمشاهی بسیار فعال بود و حتی سه بار توسط عوامل ساواک بازداشت شد.
اعزام به تانزانیا برای انجام کارهای عمرانی
انسان بسیار مؤدبی بود و احترام بسیار زیادی برای پدر و مادرمان قائل بود. وی به جلسه میرفت، قرآن را میآموخت و به ما هم یاد میداد، تا اینکه برای تحصیل به انگلستان رفت. چند سال در انگلستان بود تا درسش تمام شد و بازگشت و به دعوت جهاد سازندگی برای انجام کارهای عمرانی راهی کشور تانزانیا شد. او این دعوت را با استقبال پذیرفت و کمک به انسانهای محروم را به زندگی در بهترین نقطه اروپا ترجیح داد.
برپایی جلسات قرآن در تانزانیا
علی در تانزانیا هم فعالیتهای قرآنی را ادامه داد. وی آنجا برای مردم جلسه قرآن برپا میکرد و در کنار جلسه قرآن مراسم دعای کمیل و دعای توسل هم برگزار میکرد. این شهید عزیز در کنار کارهای عمرانی و قرآنی به مردم فقیر تانزانیا رسیدگی میکرد و هر بار که به ایران میآمد لباس، کفش، پارچه و بسیاری اقلام دیگر را خریداری میکرد و با خود میبرد تا به مردم آنجا هدیه دهد.
علی در کنار قرائت، حافظ بخشهایی از قرآن هم بود. وی در مدرسه کمال شاگرد شهید رجایی بود که نهایتاً در کشور تانزانیا به معلم شهیدش پیوست.
شهادت توسط عدهای ناشناس در تانزانیا
این شهید عزیز سال 71 در کشور تانزانیا توسط عدهای ناشناس خودرواش مورد هدف گلوله قرار میگیرد و به شهادت میرسد. آن روز عدهای از جهاد به منزل ما آمدند و خبر شهادت علی را به پدورم دادند، البته ما خبر شهادتش را به مادر نگفتیم تا اینکه شب تلویزیون به صورت رسمی خبر شهادت علی را اعلام کرد.
یکی از اقوام شهید علی اکبر که در جمع خانواده شهید حضور داشت، درباره شهید علی اکبر گفت: شهید علی اکبر از نسل پدری است که قاری قرآن، اهل مطالعه، آشنا به تاریخ بود و مال دنیا برایش چندان اهمیت نداشت، آنچه برایش مهم بود لقمه حلال بود و از چنین پدری، فرزند شهید ظهور میکند.
کمک به مردم محروم تانزانیا
به یاد دارم یک بار علی از تانزانیا به ایران آمده بود و حدود 300 جفت دمپایی خریداری کرده بود تا برای مردم پابرهنه تانزانیا ببرد. یکی از دغدغههایش کمک به مردم فقیر تانزانیا بود و همیشه در سفر به ایران اقلامی را برای مردم محروم این کشور تهیه میکرد و با خود میبرد.
پیش از شهادت پدر علی برایش استخاره گرفت که آیه 25 سوره مبارکه «یونس» آمد؛ «وَاللّهُ یَدْعُو إِلَى دَارِالسَّلاَمِ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ». جالب است که پایتخت تانزانیا دارالسلام است و در این آیه هم این اسم آمد.
علی و پدرش هر دو در ماه مبارک رمضان از دنیا رفتند. علی 13 فروردینماه سال 1371 و پدرش در روز 13 تیرماه سال 93.