به گزارش نما، در ابتدا بر خود لازم ميدانم از تمامي
عزيزانم در حلقه مطالعات فلسفه و انديشه اسلامي كه مرا در تهيه اين مقاله ياري
نمودند مخصوصا آقاي دكتر محمدرضا شادنام، استاد ايراني مقيم در كانادا آقاي مهندس
رضا تافته دانشجوي دوره دكترا در كانادا و آقاي مهندس فاطمه سادات رحمتي صميمانه
سپاسگزارم.
شايد شنيده باشيد كه بعد از انتخابات پرسر و صداي رياست
جمهوري در سال 88، چهار نهاد معتبر آمريكايي در باره نتيجه اين انتخابات نظرسنجيهايي
را در داخل ايران انجام دادند.
اين چهار موسسه عبارت بودند از:
- مركز تحقيقات استراتژيك گلوب اسكن كه در تير ماه 88 june 2009) )بلافاصله بعد از انتخابات دست
به نظرسنجي زد. - دانشگاه مريلند كه در همان زمان نظرسنجي انجام داد.
- سازمان ورلد پابليكا وپينيون كه در شهريور 88 (september2009)
حدود سه ماه پس از انتخابات
نظرسنجي انجام داد. - پژوهشگاه چارني كه حدود يكسال بعد يعني در شهريور 89 september2010)) نظرسنجي جديدي را انجام داد.
علاوه بر اين، نظرسنجيهايي هم پيش از انتخابات انجام شده
بود كه يكي از معتبرترين آناه مربوط بود به سازمان (TFT Ter) ror-Free-tomorrow كه حدود دو هفته قبل ازا نتخابات
نظرسنجي بسيار گسترده اي را در سطح كشور انجام داده بود و پيروزي رئيس جمهوري
منتخب را پيش بيني كرده بود.
براي دانستن ميزان اعتبار اين نهادها در غرب، كافي است به
سايتهاي اين مراكز مراجعه كنيد و ببينيد كه مورد حمايت چه نهادها و سازمانهايي
بوده و تا كنوچه چه فعاليتهاي را انجام دادهاند. همين قدر اشاره كنم كه
خبرگزاريهايي مثل بي بي سي و فاكس نيوز بيشتر نظرسنجيهاي خود را به اين موسسات
واگذار نموده و نهادهايي نظير بنياد فورد، بنياد راكفلر، صندوق برادران راكفلر،
بنياد تايدز، شركت كارنگي و موسسه بنتون از جمله حاميان اين نهادها هستند.
در خصوص سازمان موسوم به «فرداي عاري از ترور» (TFT)
همان موسسهاي كه قبل از انتخابات آراء احمدي نژاد را با نسبت 2 به 1 بيش از آراء
موسوي تخمين زده بود) هم اجازه دهيد به ذكر اين نكته بسنده كنيم كه اين سازمان جزو
سازمانهاي بسيار مورد اعتماد در حاكميت آمريكا به حساب مي آيد كه نتايج كارهايش در
سي ان ان، بي بي سي، فايننشال تايمزو مانند اينها استفاده ميشود. در سايت اين
سازمان اسم پنج نفر آورده شده كه بسيار جالب توجه است. از اين پنج نفر، دو نفر به
نامهاي kean Thomas- lee –
Hamilton رئيس و نايب رئيس كميته بررسي ماجراي يازده سپتامبر بودهاند. نفر
سوم liam-Bill- Frist-Will
از سال 2003 تا 2007 كه جمهوري خواهان در سناي آمريكا اكثريت داشتند رهبر اكثريت
مجلس سنا بود. نفر چهارم john-macain
(رقيب اوباما در انتخابات رياست جمهوري آمريكا) و پنجمين نفر نيز Charles Robb تنها سناتوري بوده كه بطور همزما در
همه كميته هاي سه گانه امنيت ملي آمريكا حضور داشته است.
اكنون اجازه دهيد ببينيم تحقيقات اين موسسات در باره نتايج
انتخابات سال 88 ايران چه مي گويد تمامي اين نهادها در خصوص انتخابات ايران و اين
مساله كه «آيا در اين انتخابات تقلبي كه نتايج انتخابات را تحت تاثير قرار داده
باشد، رخ داده است يا نه؟»پاسخ يكساني ارائه ميدهند.
اين پاسخ را رئيس موسسه پژوهشي چارني كه آخرين نظرسنجي را
بعد از گذشت حدود يكسال از انتخابات انجام داده است چنين بيان مي دارد:
بر اساس چهارنظرسنجي پس از انتخابات شواهد روشني از مشاركت
بالاي مردم در انتخابات رياست جمهوري سال گذشته وجود دارد.
حتي طرفداران اپوزيسيون تاييد كردند كه رأي دادهاند ما اين
را به دليل تطابق بسيار نزديك مشاركت مردمي 86 درصد حاصل از مطالعه ما با رقم 85
درصد كه نتيجه رسمي انتخابات است، ميدانيم اين مطلب در سمت راست نمودار زير قابل
مشاهده است.
سه نظرخواهي مستقل ديگر بعد از انتخابات از گلوب اسكن،
دانشگاه مريلند و wpo
نيز به همين نتيجه رسيدند.
بنابر اين نظرسنجيها نشان ميدهد كه مشاركت به ميزان ميزان
بالايي وجود داشته است كه منطبق بر نتيجه رسمي اعلام شده است.
اما ايرانيها در واقع به چه كسي رأي دادند؟ طرح اين سئوال
كه «به راستي ايرانيان به چه كسي رأي دادهاند» چنين پاسخ ميدهد:
با وجود اتهامات گسترده تقلب، تمامي نظرسنجيهاي پس از
انتخابات نشان ميدهند كه حدود 60 درصد از افرادي كه مورد مصاحبه قرار گرفتند، ميگويند
در انتخابات سال 2009 به احمدي نژاد رأي داده اندكه اين يافته نزديك به آمار رسمي
بحث برانگيز است.
چهارنظرسنجي جداگانه پس از انتخابات (دومورد بلافاصله بعد
از راي گيري در ماه ژوئن گذشته و يكي در سپتامبر سال گذشته و كار ما در ماه
سپتامبر) تماما نتيجه مشابهي داشت.
در تمامي آنها احمدي نژاد بين 55 درصد تا 61 درصد آراء را
داشت كه نزديك به اعلام رسمي 63 درصد است.
مخالفان 35 درصد تا 42 درصد از آراء را به دست آوردند كه
نزديك به نتيجه رسمي 37 درصد است. همين طور مطابق با نسبت موافقان به مخالفان است
كه ديديم.
ظاهرا به خاطر همين نتايج بسيار جالب است كه پژوهشگران
بنياد چارني پا را از اين فراتر نهاده و شركت كنندگان در نظرسنجي خود را در برابر
اين سئوال قرار ميدهند كه: «در خصوص نحوه برخورد حاكميت ايران با كساني كه به
خاطر ادعاي تقلب به خيابانها آمده بودند، چه احساسي داريد؟»
پاسخ ايرانيان به اين سئوال چنين است:
اكنون اجازه دهيد تا به حوادث پس از انتخابات ايران كه توجه
جهان را به خودجلب كرد نگاه كنيم.
در ميان ايرانيان بي رغبتي براي تحول و هرج و مرج ايجاد شد.
آنها طرفدار سركوب پس از انتخابات هستند.
چنان كه نمودار نشان ميدهد سه پنجم از ايرانيان احساس ميكنند
كه پس از انتخابات، دولتشان به درستي با مخالفاني كه به خيابانها آمده بودند،
برخورد كرد.
فقط يك پنجم گفتند: «دولت در اين سركوبها زياده روي به خرج
داده است»
اين نظرسنجي سپس سئوالات ديگري را از مردم ميپرسد كه با
بحث انتخابات و مساله تقلب ارتباط مستقيمي ندارد. با وجود اين سئوالات جالبي هستند
كه ميتوانيد آنها را در ضميمه اين مقاله پيدا كنيد. اگرچه برخي از اين سئوالات تا
حدودي گمراه كننده وبرخي از آنها نشان دهنده شناخت سطحي پژوهشگران آمريكايي از
فرهنگ و اعتقادات ايرانيان است، ولي باز هم گوياين كات بسيار جالبي در خصوص نگرش
مردم ايران به مسائل داخلي و خارجي كشور است.
سئوالهاي غير مرتبط با انتخابات از يك جهت ديگر نيز حائز
اهميت هستند. از اين جهت كه حك يك دروغ سنج (يا بهتر بگويم اعتبارسنج) را دارند و
با كمك آنها ميتوان در باره ميزان اعتبارسئوالاتي كه مستقيما در باره انتخابات
است، قضاوت كرد با توجه به اين كه پرسشهاي غيرمرتبط با انتخابات، كم و بيش در
نظرسنجيهاي گوناگون در سالهاي گذشته نيز تكرار شدهاند، با مقايسه جواب اين
سئوالات مشترك ميتوان قضاوت كرد كه نظرسنجيهاي بعد از انتخابات تا چه اندازه
قابل اطمينان هستند. به عبارت ديگر وقتي شما ميبينيد كه پاسخ مردم به سئوالاتي كه
مستقيما درباره انتخابات نيست – چه در نظرسنجيهاي قبل از انتخابات و چه در
نظرسنجيهاي بعد از انتخابات – همبستگي معقولي دارند، ميتوانيد نتيجه بگيريد كه
سئوالات مربوط به انتخابات هم با اطمينان كافي بيانگر آماري مناسب از ديدگاههاي
مردم است؛ مخصوصا وقتي كه اين سئوالات در چند نظرسنجي گوناگون تكرار شده و نمودار
پاسخها همواره شبيه به هم باشند.
بنده اين نظرسنجيها را حدود يك سال پيش – همان موقعي كه
تازه منتشر شده بود – ملاحظه كردم و حتي با برخي از كساني كه معتقد بودند در اين
انتخابات تقلبي رخ داده است، در ميان گذاشتم برخورد بيشتر آنها با اين موضوع برخوردي
از روي احساسات و حاوي نوع لجبازي بود. مثلا برخي از آنها ميگفتند كه اين نظرسنجيها
به صورت تلفني انجام شده چندان معتبر نيست
و برخي از آنها پس از آن كه ميشنيدند كه از نظر علمي و فني، نظرسنجي تلفني اتفاقا
يكي از معتبرترين انواع نظرسنجيها در سطح
جهان است، آخرين حرفشان اين بود كه در نظرسنجي موسسه پژوهشي چارني حدود نيمي از پرسش شوندگان از شركت در
نظرسنجي خودداري كردهاند.
به كساني كه چنين شبهاتي دارند، توصيه ميكنم ضميمه سوم (odology
Appendix3:Meth) ازگزارش تحليلي موسسه WPO را كه ضميمه همين مقاله كردهام، به دقت مطالعه كنند. پژوهشگران
اين موسسه به خوبي توضيح ميدهند كه متدلوژي آنها در اين نظرسنجي تا چه اندازه از
نظر علمي معتبر است و در واقع به تمامي شبهات در اين زمينه پاسخ ميگويند. در
نهايت نيز اعلام ميكنند كه با توجه به همه عوامل، ميزان خطاي اين نظرسنجي
«1/3درصد-/+» است؛ يعني تا جايي كه به مباحث فني نظرسنجي مربوط ميشود پس از درنظر
گرفتن همه مسائل مانند خودداري عدهاي از جواب دادن به سئوالات نظرسنجي، ميتوان
گفت كه اين نظرسنجي حداكثر با خطايي در حدود سه درصد، نظرات مردم ايران را در باره
سئوالات بيان ميكند.
براي نمونه اجازه دهيد به ترجمه بخش كوچكي از گزارش
پژوهشگاه چارني اشاره كرده و مطالعه مفصل آن را به مخاطبان محترم واگذار كنيم. در
گزارش تحليلي موسسه WPO
آمده است:
اين گزارش تحليلي بر اساس نظر سنجيهاي انجام شده توسط سه
سازمان مختلف (ورلد پابليك آپينيون، گلوب اسكن و دانشگاه تهران) تنظيم شده است. هر
سه سازمان از روش تقريبا مشابهي در نظرسنجي استفاده كردهاند كه مبتني است بر
مصاحبه تلفني با مردم سراسر كشور. جزئيات اين نظرسنجيها به شرح زير است:
نظرسنجي موسسه WPO
اين مطالعه در گروه نگرشهاي سياسي بينالملل دانشگاه
مريلند (به عنان بخشي از WPO)
طراحي، مديريت و تحليل شده است. اين گروه مطالعاتي در گذشته هم مطالعاتي را در
مورد ايران و به روش مصاحبه چهره به چهره انجام داده است.
در مقام اجرا، اين مطالعه به روش مصاحبه تلفني توسط يك
موسسه تحقيقاتي حرفه اي در خارج از ايران انجام شده است كه در گذشته هم مطالعات
طبقه بندي شدهاي را در مورد جامعه ايراني انجام داده و دريافته است كه مصاحبههاي
چهره به چهره و مصاحبههاي تلفني نتايج تقريبا مشابهي را رقم ميزنند. تمام مصاحبهها
به زبان فارسي و توسط مصاحبه كننده هاي ايراني الاصل انجام شد. نكته قابل توجه اين
است كه بيش از 80 درصد خانهها در ايران تلفن ثابت دارند.
نمونهها بر اساس كد استانها طبقهبندي شده و تماسها به
صورت كاملا تصادفي صورت گرفت. نمونهها از تمام 30 استان كشور و به نسبت جمعيت هر
استان (شهري و روستايي، زن و مرد) انتخاب شدند. در هر مورد و براي كامل كردن
مصاحبه، يك تماس تلفني ابتدايي و سه پاسخ به تماس(back call) انجام شد.
بر اين اساس با 2886 نفر تماس گرفته شد. از اين تعداد در
691 نمونه دسترسي به فرد واجد شرايط امكان نداشته (احتمالا به دلايل سني) و در 106
مورد، محدوديت زباني مانع از انجام مصاحبه شد(احتمالا فردي كه تلفن را برداشته،
فارسي زبان نبوده است) از ميان 2089 تماس باقي مانده، 1086 نفر (52درصد) از انجام
مصاحبه خودداري كرده و 1003 نفر (48 درصد) حاضر به انجام مصاحبه شدند. خطاي اين
مطالعه 1/3 درصد است.
براي مقايسه ميتوانيم به جديدترين نظرسنجي انجام شده توسط TFT در ماه مي اشاره كنيم كه مشاركت 58
درصد و خودداري 42 درصد بوده است.
نظرسنجي موسسه Globescan
بر خلاف نظرسنجي WPO اين نظرسنجي توسط يك مركز تحقيقاتي در ايران اما با طراحي موسسه
گلوب اسكن انجام شده است. نظرسنجي در فاصله زماني 24-19 ژوئن (روز بعد از انتخابات
12 ژوئن -22 خرداد) با روشي مشابه با WPo و
با جامعه آماري 1051 نظر انجام شد.
علاوه بر اين نمونههايي اضافي از شهرهاي تهران (191
نمونه)، تبريز(89 نمونه) و استان لرستان (183 نمونه) گرفته شد. اين نمونههاي اضافي
به اين دليل انجام شد تا تجزيه و تحليل جداگانهاي از رأي مردم اين مناطق به دست
آيد(احتمالا اين نمونهها براي راستي ازمايي ادعاهايي مانند فرزند لرستان بودن
كروبي و داماد لرستان و پسر آذربايجان بودن موسوي بوده است)
درصد تماسهاي موفق در اين مطالعه 83 درصد بوده است كه از
اين افراد 82 درصد حاضر به مصاحبه شدند. خطاب اين مطالعه 3 درصد محاسبه شده است.
نظرسنجي دانشگاه Tehran
بر اساس روشي مشابه با روش WPO، درصد تماسهاي موفق 81 درصد بوده است
كه از اين افراد،85 درصد حاضر به مصاحبه شده و 15 درصد از مصاحبه خودداري كردند.
يعني نرخ خالص معادل 69 درصد بوده است. اين مجموعه نظرسنجي شامل هشت نظرسنجي پيش
از انتخابات و دو نظرسنجي پس از انتخابات است.
مشاهداتي در مورد نرخ پاسخ (Response Rate)
درصد پاسخها در مصاحبههاي تلفني انجام شده از داخل ايران
(دانشگاه تهران و گلوب اسكن) از درصد پاسخها در تماسهاي گرفته شده از خارج از
كشور (TFT- WPO) بيشتر است. اين به آن دليل است كه
تقريباً تمامي ايرانيها آي دي كالر(caller ID) داشته و به راحتي متوجه ميشوند كه
تماس گرفته شده از داخلكشور است يا خارج از كشور. علاوه بر اين، شهرت دانشگاه
تهران كمك شاياني به بالا بردن نرخ پاسخ در مطالعه انجام شده توسط اين دانشگاه
بوده است.
بايد به اين نكته توجه كرد كه نرخ پاسخ در همه نظرسنجيهاي
فوق از نرخ پاسخ در نظرسنجيهايي كه معمولا در آمريكا انجام ميگيرد بالاتر است.
گزارش تحليلي موسسه WPO از جهات ديگري هم خواندني است. شخصا بعد از مقاله ارزشمند جناب
آقاي دكتر اميد نقشينه ارجمند، در هيچ مقاله اي نديدم كه در خصوص شبهات مربوط به
تقلب در انتخابات تا اين اندازه استدلالي و دقيق سخن گفته شود. پژوهشگران اين
موسسه تقريبا تمامي شبهاتي را كه در آن ايام پرآشوب مطرح شده بود گردآوري كرده و
مورد تجزيه و تحليل قرار دادهاند. در نهايت هم به صراحت نتيجه ميگيرند كه حتي
اگر دستكاريهايي در آراء صورت گرفته باشد به هيج وجه به اندازه اي نبوده است كه
در نتايج كلي انتخابات تاثيري بگذارد. بنابر اين با اطمينان ميتوان گفت كه رئيس
جمهوري منتخب – چه خوشمان بيايد و چه خوشمان نيايد – رأي قاطع مردم ايران را در
انتخابات سال 88 به دست آورده بود. پژوهشگران WPO براي اطمينان خاطر اين سئوال را هم
در نظرسنجي خود ميآورند كه «آيا با ابطال انتخابات و تجديد آن موافقيد؟» اكثريت
قاطع افراد (63 درصد كل پرسش شوندگان) و حتي حدود 36 درصد از كساني كه به موسوي
رأي دادهاند با اين پيشنهاد مخالفت ميكنند.
اين همان حقيقتي است كه بعدها از زبان افراد مختلفي شنيده
شد. حتي برخي از اعضاي اصلي ستاد انتخاباتي موسوي هم به صراحت به اين نكته اعتراف
كردندكه مردم حقيقتا به رئيس جمهوري منتخب رأي دادهاند؛ اما به دليل سخناني كه او
در مناظرهها بر زبان آورد، بايد انتخابات را باطل كرد. چنين اعترافي نه فقط توسط
مصطفي تاج زاده و در جمع صميمي دوستانش در زندان، بلكه حتي توسط عباس آخوندي،
نماينده موسوي در جلسه نمايندگان كانديداها با مقام معظم رهبري نيز بر زبان آورده
شد. بعدها سعيد شريعتي – دبير سياسي حزب مشاركت – نيز به صراحت گفت كه در جلسه
درون حزبي به دوستانش گفته است حتي اگر همه اسناد و مداركي كه توسط كميته صيانت از
آراء جمع آوري شده بود، مورد قبول واقع ميشد و بر پايه آن برخي از صندوقها باطل
ميگرديد، باز هم تغيير تعيين كنندهاي كه در نتيجه نهايي انتخابات تأثيري بگذارد،
به وجود نميآمد.
سخن در اين باره فراوان است. ترديد ندارم كه مطالعه ضميمههاي
اين نظرسنجيها، نكات بسيار جالبي را در اختيار شما قرار خواهد داد. مثلاض در همان
گزارش تحليلي موسسه WPO
ميتوانيد ببينيد كه در ميان طرفداران موسوي چه فضاي احساسي و به دور از عقلانيتي
وجود داشته است؛ به طوري كه از نظر پژوهشگران اين موسسه آمريكايي، طرفداران متعصب
موسوي (نه همه آنها) در فضاي پرتنش بعد از انتخابات، اساساً ثبات عقيده نداشتهاند
وبا شنيدن هر حرفي، به سويي راه ميافتادهاند. به اين عبارت دقت كنيد:
«اكثريت ايرانيان اذعان داشتهاند كه به قانوني بودن فرايند
انتخابات اعتماد دارند. عده زيادي گفته اند كه انتخابات عادلانه و آزاد برگزار شده
است و رسانه ملي به شكل بي طرفانهاي رفتار كرده است.
در طول برگزاري انتخابات، اكثريت اعتقاد راسخ داشتند كه
احمدي نژاد برنده خواهد شد و بنابر اين زماني كه او برنده انتخاب شد، متعب نشدند.
پس از انتخابات، آنها او را به عنوان رئيس جمهوري قانوني تاييد كردند و تعداد
اندكي نيز تصوركردند كه انتخابات همان طور كه موسويو كروبي خواستهاند، دوباره
تكرار خواهد شد.
هواداران موسوي نظرات مغشوشي داشتند كه دائما در طول زمان
تغيير ميكرد. يك هفته بعد از انتخابات اكثريت معتدلي گفتند كه انتخابات عادلانه
بوده است. نيمه جولاي (يك ماه بعد از انتخابات) اكثريت گفتند كه انتخابات درست
نبوده است. اما در ماه سپتامبر (تقريبا دو ماه و نيم بعد از انتخابات) به اين
اعتقاد بازگشتند كه در كمال صحت برگزار شده است.
... در ابتداي دوره انتخابات، اكثريت از طرفداران موسوي فكر
ميكردند كه احمدي نژاد برنده انتخابات است، اما شب انتخابات دو سوم اين هواداران
تصور ميكردند كه موسوي برنده خواهد بود. به فاصله كوتاهي پس از انتخابات، اكثر
هواداران موسوي پذيرفتند كه احمدي نژاد به عنوان رئيس جمهوري قانوني خواهد بود.
اما در نيمه جولاي (يك ماه بعد از انتخابات) با افتي در خور توجه، اين اكثريت صحت
انتخابات را رد كردند و باز در سپتامبر (دو ماه و نيم بعد از انتخابات) بيشتر از
50 درصد اين هواداران مجددا به صحت انتخابات ردي دادند!
اجازه ميخواهم در پايان اين مقاله، نكتهاي از خاطرات شخصي
خودم را عرض كنم.
در ايامي كه مناظرههاي تلويزيوني آغاز شد، من هم مانند
بسياري ديگر از افراد با علاقه آنها را دنبال ميكردم و مثل خيليها، درست بعد از
پايان هرمناظره با برخي دوستان نزديكم گپ و گفتي – اغلب تلفني – داشتم. يكي از اين
دوستان، شخصي بود كه در ستاد انتخاباتي موسوي فعاليت بسياري داشت و حتي در بسياري
از ميتينگهاي انتخاباتي او نقش اساسي ايفا ميكرد.
قطعاً به ياد داريد مناظره مشهور احمدي نژاد – موسوي را كه
در آن احمدي نژاد پرونده اداري همسر موسوي را به او نشان داد و گفت كه پرونده
اداري اين خانم به وضوح نشان ميدهد كه او بدون گذراندن فرايند متداول قانوني در
كشور، به رياست دانشگاه رسيده است.
بعد از اين مناظره، مناظره موسوي با كروبي را داشتيم كه به
قضاوت همگان، ميان اين دو مناظرهاي صورت نگرفت، اما در مقابل هر دوي آنها به
جايمناظره با يكديگر احمدي نژاد را مورد محاكمه قرار دادند. در گفت و گوي موسوي –
كروبي چيزي كه بيش از همه نظر مرا جلب ميكرد، وضعيت شديدا عصبي و بسيار احساساتي
موسوي بود. در همان جا بود كه موسوي چندين بار اين عبارت را به كار برد كه «عكس زن
مرا به من شان دادهاند...»
من پس از اين مناظره، به دوستم كه از فعالان ستاد موسوي به
حساب ميآمد، گفتم فلاني قبول داري موسوي امشب بيش از حد احساساتي و عصبي بود؟ گفت
بله. گفتم من باورم نميشود كه موسوي صرفا به خاطر اين كه عكس پرسنلي همسرش را به
او نشان دادهاند، اين قدر عصباني و احساساتي شده باشد. گفت پس فكر مي كني علت
عصبانيت او چه بوده است؟ گفتم به نظر من اتفاق مهمتري افتاده. گفت مثلا چه اتفاقي؟
گفتم تو بايد بهتر از من بداني؛ ولي من حدسي دارم كه اميدوارم تو درستي يا نادرستي
آن را به من بگويي. گفت چه حدسي؟ گفم به نظر من در اوايل تبليغات انتخاباتي
كانديداها، محبوبيت احمدي نژاد بسيار بالاتر از موسوي بود. با گذشت زمان، من احساس
كردم محبوبيت احمدي نژاد رو به كاهش نهاد و محبوبيت موسوي افزايش يافت. اين وضعيت
ادامه داشت تا اين كه مناظرهها آغاز شد. به نظر من با شروع مناظرهها و مخصوصا پس
از مناظره احمدي نژاد باموسوي، محبوبيت احمدي نژاد به صورت جهشي افزايش يافت و
همين باعث شد كه موسوي تا اين حد عصباني به نظر بيايد. بعد به او گفتم خب، حالا
حدس مرا تاييد ميكني يا نه؟ هنوز در خاطرم هست كه به من چه جوابي داد. در حالي كه
با صداي خيلي بلند ميخنديد، به من گفت اجازه بده من حدس تو را نه تأييد كنم نه
رد. به او گفتم پس چرا اين قدر ميخندي؟ گفت موشكافي و دقت تو مرا به وجد ميآورد!
سپس به او گفتم جواب اين سئوال مرا كه نميدهي؛ پس حداقل به يك سئوال ديگر من جواب
بده. خدا وكيلي، فكر مي كني نتيجه انتخابات چه خواهد شد؟ گفت واقعيت اين است كه
احمدي نژاد از محبوبيت بالايي برخوردار است؛ اما همه اميد ما اين است كه بلكه
بتوانيم كار را به دور دوم بكشانيم.
امروز كه به تحليلهاي WPO نگاه ميكنم، بهتر متوجه ميشوم كه
اين دوست من چرا به خاطر حدس من اين قدر به وجد آمده بود و ميخنديد. كافي است به
نموداري كه تحليلگران اين موسسه از روند آراء كانديداها رسم كردهاند نگاهي
بيندازيد تا ببينيد حدس بنده تا چه اندازه صحيح بوده است.
همانطور كه در اين نمودار مشاهده ميكنيد، در اوايل خرداد،
احمدي نژاد از 63 درصد محبوبيت برخوردار است و موسوي تنها 19 درصد محبوبيت دارد.
ظرف 10 روز بعدي، محبوبيت احمدي نژاد تا 39 درصد كاهش مييابد و در همين مدت
محبوبيت موسوي به حدود 30 درصد ميرسد. از اين تاريخ به بعد كه مصادف با شروع
مناظرههاست، محبوبيت احمدي نژاد مجددا به حدود 60 درصد ميرسد و حال آن كه موسوي
در همان حدود 30 درصد باقي ميماند.
من امروز كه خاطرات تلخ و شيرين آن ايام را مرور ميكنم،
نميتوانم از چند واقعيت مسلم صرف نظر كنم. اول اين كه سعيد شريعتي – دبير سياسي
حزب مشاركت – در خاطراتش (نه فقط در محاكماتش) به صراحت ميگويد:
در دفتر سياسي حزب عرض كردم ما نميتوانيم مستندات كافي
پيدا كنيم كه 11 ميليون را پر كند. از پراگماتيسم سياسي ادعاي تقلب را به دور ميديدم.
بعد از اعلام كامل نتايج، حجت برايم كامل شد كه تقلب موثري كه بتواند 11 ميليون
رأي را جا به جا كند نشده است. آخرين جلسه كميته مشاوران افكارسنجي و جامعه شناسان
تحليلگر كمپين آقاي موسوي روز پنجشنبه 21 خرداد تشكيل شد. افراد به شدت اختلاف نظر
داشتند به طوري كه به مجادله كشيد. عدهاي ميگفتند 60 به 40 انتخابات را باختهايم
و عدهاي معتقد بودند به دور دوم ميكشد، اما تعدادي هم تصور ميكرددن 60 به40
پيروز خواهيم شد. هيچ اجماعي براي اين كه قطعا پيروز ميشويم يا شكست ميخوريم،
وجود نداشت. دو روز قبل از انتخابات با سه چهره مطرح نهادهاي افكارسنجي كشور كه در
كمپين موسوي حضور داشتندع تماس گرفتم و گفتم ما ميخواهيم اين تيتر را بزنيم كه
موسوي به طور قطع پيروز انتخابات است شما به عنوان كارشناسان اين رشته حاضريد نامه
سه نفرهاي امضا كنيد؟ آنها گفتند ما اعتبار علمي خود را هزينه چنين ادعايي كه
يقين نداريم، نميكنيم.»
دوم اين كه مركز نظرسنجي وابسته به خبرگزاري ايسنا –
ايسپا(نهادي كه در انتخابات آشكارا به پيروزي موسوي گرايش داشت) در آخرين نظرسنجي
خود كه دو روز قبل از انتخابات انجام داد، رسما احمدي نژاد را حداقل صاحب 54 درصد
آراء در دور اول انتخابات دانست.
سوم اين كه نظرسنجي موسسه TFT نسبت آراء احمدي نژاد را دو برابر
آراء موسوي ارزيابي كرده بود. درست است كه طبق نظرسنجي اين موسسه برخي افراد در
هنگام نظرسنجي هنوز تصميم نگرفته بودند كه به چه كسي راي خواهند داد، اما همانگونه
كه دكتر اميد نقشينه نيز در محاسباتش نشان داده است، حتي اگر فرض كنيم همه افراد
باقي مانده تصميم گرفته باشند به موسوي راي دهند(به قول دكتر نقشينه حتي اگر اين
فرض رويايي را براي موسوي در نظر بگيريم) باز هم انتخابات به دور دوم كشيده نميشد.
چهارم اين كه بساري از افراد ستاد موسوي – و از جمله دوست
من – بالاترين اميدشان در انتخابات كشيده شدن كار به دور دوم بوده است. با تمام
اين احوالات، موسوي در شب 22 خرداد در حالي كه حتي شمارش آراء انجام نشده است،
اعلام ميكند كه يا من برنده هستم يا تقلب رخ داده است.
منبع: هفته نامه پنجره