به گزارش نما، روزنامه کیهان در ستون ویژه های خود نوشت:
فهرست به روز شده جاروكش هاي سيا در اپوزيسيون
يك گزارش گروه تحقيق كنگره آمريكا ضمن تحقير كساني چون خاتمي و موسوي و كروبي، آنها را در كنار برخي ورشكستگان نشاندار اپوزيسيون به عنوان چهره هاي اثرگذار اپوزيسيون معرفي كرد!
در اين گزارش خاتمي، موسوي و كروبي در كنار لودگاني چون اميرعباس فخرآور، ارژنگ داودي، محسن سازگارا، اكبر گنجي قرار داده شده است. همچنين اسامي مهاجراني، كديور، سروش، آرمين، تاج زاده، ربع پهلوي و شيرين عبادي نيز در اين فهرست ديده مي شود. در گزارش مذكور در عين حال از سازگارا به عنوان كسي كه به خاطر سابقه بسيار بد از اعتبار خوبي برخوردار نيست ياد شده است.
به گزارش وبلاگ شخصي فخرآور كه اين گزارش را منتشر كرده، آمريكايي ها حداقل 35 ميليون دلار براي كمك به اپوزيسيون طي سال جاري ميلادي اختصاص داده اند.
بازگشت برادر فخرآور به ايران به همراه انبوهي از اطلاعات و ويدئوها و تصاوير كه گوشه اي از آن در سيماي جمهوري اسلامي منتشر شد، باعث گرديده تا برخي محافل ضد انقلاب به اشتباه از فخرآور به عنوان نفوذي سرويس هاي اطلاعاتي ايران در ميان اپوزيسيون ياد كنند. حضور وي در صداي آمريكا با جارو كردن طيف گسترده اي از همكاران بخش فارسي اين رسانه - از جمله سازگارا- همراه بود و همين امر نيز بر بدگماني اپوزيسيون نسبت به فخرآور افزود.
با اين اوصاف همطراز كردن سران فتنه سبز با جارو كنندگان صداي آمريكا به غايت عبرت آموز است.
گوگل رسما به موساد واگذار شد
نخست وزير رژيم صهيونيستي در ديدار مدير شركت اينترنتي گوگل، اين شركت را متعلق به اسرائيل معرفي كرد.
نتانياهو در ديدار اريك اشميت يك نقاشي از گوگل را تحويل وي داد كه در آن پرچم اسرائيل بر فراز آرم شركت گوگل نصب شده است.
به گزارش منابع صهيونيستي، مدير گوگل نيز در اين ملاقات گفت: من بر اين باورم كه شهروندان اسرائيلي كه در ارتش ثبت نام مي كنند، امتياز بزرگي به عنوان كاركنان فناوري پيشرفته عايدشان مي شود. تصميم ما به سرمايه گذاري در اسرائيل يكي از بهترين تصميم هاي گوگل تاكنون بوده است.
گفتني است اشميت در مراسم اهداي مدال از سوي شيمون پرز به هنري كيسينجر (وزير خارجه اسبق آمريكا و از متهمان اصلي قتل عام پس از كودتاي شيلي) نيز حضور داشت. اين مراسم تحت عنوان «به سوي فردا» برگزار شد و طي آن پرز از كيسينجر به عنوان برادر و يك مؤمن يهودي ياد كرد.
شركت گوگل طبق گزارش هاي منابع رسانه اي غرب خدمات ويژه و مستمر اطلاعاتي را به برخي سرويس هاي جاسوسي نظير سيا ارائه مي دهد كه ظاهراً پس از اين و رسماً بايد نام موساد را نيز به اين فهرست اضافه كرد.
گفتني است اريك اشميت آذر ماه سال گذشته در مصاحبه با سي ان ان تصريح كرده بود: استعداد بالاي ايراني ها در جنگ سايبري، تهديدي براي غرب است. ايراني ها به دلايلي كه به درستي براي ما روشن نيست، به طرز غيرمنتظره اي درجنگ سايبري با استعداد هستند بنابراين به وضوح در آينده، تهديدي براي امنيت سايبري ما به شمار خواهند رفت.»
اشميت مي گويد: هميشه اين نگراني وجود دارد كه ايراني ها به نرم افزارهاي كدگذاري شده دست يافته باشند.
با پوزه بند و مغز خر و هيچ يك جمله بسازيد!
همكار متواري نشريات زنجيره اي معتقد است فتنه سبز منقرض شده اما يك طيف از گروه هاي مخالف مشغول پوزه بند زدن به اپوزيسيون و برج سازي و خوشگذراني هستند و طيف ديگر دون كيشوت وار آب در هاون توهمات خود مي كوبد.
امين بزرگيان در وبسايت راديو زمانه با بيان اينكه «جنبش سبز به خاطره تبديل شده و به موزه رفته و در واقع منقرض شده» نوشت: «چه بايد كرد؟ پاسخ خلاصه اين است؛ هيچ! تفاوت مهمي بين هيچ كاري كردن و هيچ كاري نكردن وجود دارد[!] يك مدل هنوز به دنبال كاري كردن است. اينها در انتخابات به دنبال بازي سياسي اند، فكر مي كنند مي توانند امتيازي بگيرند، منتظر نرمش حاكميت هستند، مدل دوم كساني اند كه معتقدند هيچ كاري نبايد كرد. مبناي فكري آنها اين است كه «نگاه كن! مگه مغز خر خوردم كه بخواهم كاري كنم.» اين مدل صداي چنداني توليد نمي كند اما عملا بسيار فربه تر از گروه اول است و در وضعيت كنوني حاميان بيشتري دارد. يك مدل حاشيه اي هم وجود دارد كه متوهم هايند. مي توان نامشان را دون كيشوت ها گذاشت. از نظر آنها فردا حكومت در ايران عوض خواهد شد. به اين مدل چندان نمي توان كاري داشت.
وي در اين تحليل آميخته به نبوغ مي نويسد: «مدل اول قائلان به اين اند كه بايد كاري كرد. مدل دوم كساني اند كه مي گويند هيچ كاري نبايد كرد. ذهن ما عملا بين اين دو روايت كلان منگنه شده است. شايد بتوان به مدل ديگري انديشيد؛ هيچ كردن». [!]
نامبرده كه در پاريس اقامت دارد در تشريح مدعاي خود اضافه مي كند: مدل اول را مي توان «پوزه بند» نام گذاري كرد. تاكتيك حاميان اين مدل اين است كه «تند نرويد تا ما بتوانيم مفري باز كنيم. غير از اين راهي نيست.» وقتي هم مي گويند تند نرويد چون اساسا رفتني ممكن نيست منظورشان بيشتر ناظر بر اين است كه راديكال فكر نكنيد. در فكر و بيان افكار تند نرويد. پوزه بند بزنيد تا به سكوت شما غمزه اي نشان دهند و بازي تان دهند. براي جلوگيري از دعواي حيدري- نعمتي از نام تئوريسين هاي پوزه بند نامي برده نمي شود. اين ايده عملا در وضعيتي كه اكنون قرار دارد نه كمكي به گسترش اميدهاي ما براي تغيير مي كند (چون نمي تواند چيزي را تغيير دهد، چون دليلي ندارد حكومت دوباره او را كه با زحمت از بازي بيرون انداخته دوباره بازي دهد، چون كه همبستگي سال هاي گذشته را از دست داده، چون كه اساسا كس قابل اعتنايي را بيرون از زندان و تبعيد ندارد كه بخواهد بوسيله آنها بازي كند، چون كه....» و نه عملا مي تواند كاري انجام دهد. در واقع نه انتقادي است نه پراتيك. هيچي نيست.
بزرگيان مدل دوم را مشغول برج سازي و خوشگذراني توصيف كرد و نوشت: مدل دوم هم مي گويد چون هيچ كاري ممكن نيست و همه كارها سركوب مي شود، زندگي خودتان را بكنيد. برجتان را بسازيد و تا مي توانيد شمال برويد. ذهن و زبانتان را اخته كنيد تا به سرتان كاري نيايد كه دودمان تان را بر باد دهد. از سويي ديگر مدل اول يا همان پوزه بندها عملا آب در هاون توهماتش مي كوبد؛ چيزي شبيه همان دون كيشوت ها به گونه اي برعكس. «هخا»هاي پوزيسيون، در وضعيت جديد تنها تكنيك هاي پوزه بندي را ارتقا مي دهند.
در ادامه اين تحليل غامض آمده است: هيچ كاري كردن خطابش به قائلين هيچ كاري نكردن و حمله به آنها و نگه داشتن اميد تغيير است. اين مدل البته زير چشمي به دون كيشوت ها هم تلخند مي زند. اين مدل خطابش از يكسو به شبه كنش هاست. كساني كه فكر مي كنند دارند كاري انجام مي دهند، چه آنها كه مقدمات انقلاب در هفته آينده را دارند تدارك مي بينند و چه آنهايي كه فرستادن علي مطهري و كواكبيان را به مجلس تضعيف قدرت حاكم ارزيابي مي كنند. از سويي ديگر خطاب اين مدل به آنهايي است كه مي گويند هيچ كاري نبايد كرد.
وي سرانجام نوشته است: هيچ كردن، حفظ خواب ديدن در بيداري و روياپردازي است.[!]
آتلانتيك: سياست آمريكا در مذاكرات هسته اي با ايران فلج است
يك ماهنامه آمريكايي اعلام كرد موضع متناقض واشنگتن درباره مذاكرات هسته اي با ايران، متأثر از فشارهاي اسرائيل و علت اصلي بن بست در مذاكرات است.
نشريه آتلانتيك با بررسي اين موضوع كه توافق در مذاكرات 1+5 با ايران امكانپذير است اما چرا آمريكا طفره مي رود، نوشت: پيش از آغاز مذاكرات مسكو مقامات عالي رتبه دولت آمريكا به اسرائيل و لابي هاي طرفدار آن تضمين داده اند كه به هيچ وجه تحريم هاي شديد عليه ايران به خاطر پيشرفت مذاكرات قرباني نخواهند شد. شايد به همين خاطر است كه در مذاكرات بغداد، آمريكا و متحدان آن كشور در برابر پيشنهادهاي ايران حاضر نشدند هيچ گونه امتيازي بدهند و منطقه را از تشديد تنش برهانند.
رابرت رايت سردبير آتلانتيك مي افزايد: ظاهراً چالش اصلي مذاكرات و بحران هسته اي غني سازي اورانيوم با غلظت بيست درصد است كه هنوز تا توليد اورانيوم تسليحاتي فاصله زيادي دارد، ولي به هر حال زمان مورد نياز ايران براي رسيدن به مرز توليد بمب هسته اي را كاهش مي دهد. اما در مذاكرات بغداد، آمريكا و متحدانش حاضر نشدند در برابر توقف اين غني سازي در ايران تحريم ها را كاهش دهند.
وي خاطرنشان كرد: برخي از صاحب نظران معتقدند دولت آمريكا محورهاي پيشنهادي و شرايط خود در مذاكرات هسته اي با ايران را به شكلي تنظيم كرده و پيش مي برد كه با خواسته هاي لابي هاي طرفدار اسرائيل تناقض پيدا نكند. اما يك چنين محدوديت هايي در شروط مذاكره و چارچوب امتيازهاي قابل مذاكره عملاً نقض غرض است و مذاكرات را به بن بست مي كشاند.
آتلانتيك با اشاره به تناقضات موجود در مواضع مقامات آمريكايي نتيجه گرفت: اتخاذ چنين موضعي از سوي دولت آمريكا عملاً راه را بر حل بحران مي بندد. حقيقت اين است كه موضع واقعي سران اسرائيل اين است كه ايران به هيچ وجه، به هيچ شكل و در هيچ حدي نبايد اجازه غني سازي اورانيوم را داشته باشد و اين در حالي است كه آنطور كه هيلاري كلينتون سال گذشته صراحتاً اعلام كرد «موضع جامعه بين الملل و دولت آمريكا اين است كه ايران در صورت رعايت تعهدات و پذيرش بازرسي هاي همه جانبه مي تواند از حق خود براي ادامه غني سازي اورانيوم بهره مند باشد.»
سردبير آتلانتيك با تأكيد نوشت: سياست فعلي دولت آمريكا در مذاكرات هسته اي تحت تأثير ترس از نارضايتي دولت اسرائيل و حاميان آن، عملاً فلج شده است.
وي تصريح كرده كه اوباما نگران نتيجه انتخابات چند ماه آينده رياست جمهوري آمريكا است.
گزارش تلخ «استاكس نت» به كنگره سرعت غني سازي در ايران 3 برابر شده!
كارشناسان آمريكايي در گزارشي به كنگره اذعان كردند خرابكاري و حمله ويروسي 3 سال پيش به تأسيسات اتمي ايران (ويروس استاكس نت) بي فايده بوده و در مقابل ايران بر سرعت غني سازي اورانيوم افزوده است.
اين گزارش در حالي به كنگره آمريكا ارائه شد و بخش مختصري از آن به رسانه ها راه يافت كه شبكه رسانه اي غرب طي يك سال گذشته تبليغ پرحجمي را براي بزرگ نمايي اثر حملات ويروسي انجام داده بودند. در اين تبليغات اذعان شده بود كه دستور خرابكاري سايبري از زمان دولت بوش صادر و سپس در دولت اوباما پيگيري شده بود. اما اكنون گزارش رسمي كارشناسان به كنگره حاكي از آن است كه جنجال رسانه اي تعمدي در اين باره، انباشته از بلوف و فريب بوده است.
به گزارش خبرگزاري فرانسه كارشناسان در گزارش روز چهارشنبه به يكي از كميته هاي مجلس نمايندگان اعلام كردند: تلاش ايران براي غني سازي اورانيوم در 3 سال گذشته سرعت گرفته و خرابكاري اينترنتي از طريق ويروس استاكس نت نتوانسته سرعت اين روند را كاهش دهد.
استفن ردميكر از مركز سياستگذاري دوحزبي واشنگتن (Bipartisan Policy Center) گفت: برپايه يافته هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي ايران سه هزار كيلو و 345 كيلو گرم اورانيوم با غناي 3 و نيم درجه توليد كرده است!
وي گفت: «بيش از 9 هزار سانتريفيوژ 158 كيلوگرم اورانيوم با غناي 3 و نيم درصد را در طول يك ماه توليد كرده اند كه اين سرعت سه برابر سرعت توليد در مقايسه با اواسط سال 2009 است، يعني درست زماني كه ويروس استاكس نت به برنامه اتمي ايران حمله كرده بود.»
وي نتيجه گرفت سرعت غني سازي اورانيوم «سه برابر زمان قبل از حمله ويروس استاكس نت است كه بسياري تصور مي كردند به برنامه لطمه زده و آن را فلج كرده است.
حمله ويروس استاكس نت به برنامه هسته اي ايران در سال 2010 ميلادي فاش شد.
به نوشته نيويورك تايمز، باراك اوباما، رئيس جمهور كنوني و جرج دبليو بوش، رئيس جمهور پيشين آمريكا با استفاده از ويروس استاكس نت براي تخريب برنامه هسته اي ايران موافقت كرده بودند.
اين روزنامه در اين باره نوشته بود، استاكس نت، ويروسي كه با همكاري اسرائيل ساخته شد، در تأسيسات اتمي نطنز اختلال ايجاد كرد، اما بعدها اين ويروس به صورتي ناگهاني به خارج از ايران گسترش پيدا كرد و وارد سيستم هاي كامپيوتري كشورهاي ديگر شد.
آمريكايي ها و محافل صهيونيستي اكنون بنابر نوشته برخي مطبوعات غربي نگرانند كه حملات ويروسي مانند بومرنگ به زمين خود آنها برگردد.
هر چي جمهوري اسلامي زرنگ بود مخملي ها ببو بازي درآوردند
يكي از نوچه هاي سازمان سيا در صربستان، با انتقاد از رفتار 3 سال پيش اپوزيسيون سبز در ايران گفت آنها همه چيز را اشتباه انجام دادند.
سرج پوپوويچ كه در بنياد كارنگي و در نشستي با مديريت كريم سجادپور- از عناصر ضدانقلاب همكار با محافل آمريكايي- سخن مي گفت، افزوده است: اپوزيسيون ايران نمي دانستند تا كجا مي خواستند پيش بروند. برنامه ريزي و انضباط به دور از خشونت در يك روند مي تواند كليد موفقيت باشد. سران جنبش سبز در ايران ترسيدند به خيابان بروند.
به گزارش خودنويس، وي اضافه كرد: جمهوري اسلامي در برخورد با اپوزيسيون زرنگ بود و اكنون ابتكار عمل را در دست دارد.
كپي برداري ناشيانه محافل نفاق از نسخه هاي سازمان سيا -كساني نظير جين شارپ- باعث افتضاح بي سابقه در اجراي مدل كودتاي مخملين شد به نحوي كه ارتكاب قتل و آتش سوزي و خرابكاري پس از مدتي به راديكاليسم افسارگسيخته در حد جانبداري علني از آمريكا و رژيم صهيونيستي و سپس حمله به اسلام و جمهوري اسلامي و ولايت فقيه و حضرت امام خميني(ره) تصاعد پيدا كرد و عملا هويت جريان وابسته و ضد انقلاب را كه مي خواست مذهبي و ملي جلوه كند، فاش كرد.
پايگاه اينترنتي خودنويس ضمن انتشار سخنان پوپوويچ كاريكاتوري از اعضاي بي خاصيت اپوزيسيون نظير اميرارجمند و... كشيده كه خطاب به وي مي گويند:... پس اسب تروا جوك بود؟... اين همه راهپيمايي سكوت بي خود بود؟!... مقاله هاي بنده چي؟ بيخود بودند؟!... اعتصاب غذاي من (گنجي) كشك بود؟...