به گزارش نما به نقل از خبرورزشی، خیلی از چهرهها برای تعطیلات ترجیح میدهند به محلی بروند که شلوغ نباشد، مجبور نباشند پاسخگو باشند، عکس بگیرند یا امضا بدهند. اما حکایت احمدرضا عابدزاده متفاوت است. گفتوگویی کوتاه در فاصله چند روز مانده به نوروز با عابدزاده انجام دادیم که خواندنی است.
در روزهاي پاياني سال ۹۳ چه احساسي داري؟
احساس خاصي ندارم. يك سال ديگر مثل برق و باد گذشت.
براي تعطيلات نوروز چه برنامهاي داري؟
با خانوادهام ميروم چالوس.
شهر شلوغي را انتخاب كردهاي؟
آن منطقه را دوست دارم. شلوغ باشد چه ايرادي دارد.
اذيت نميشوي دوروبرت شلوغ باشد؟
نه! از كنار مردم بودن لذت هم ميبرم همديگر را ميبينيم، حرف ميزنيم و ميخنديم.
آرزويت سرسفره هفتسين و موقع سال تحويل؟
(مكث و بغض) يك آرزو دارم كه محال است در واقع خيلي دوست داشتم عيد سر سفره هفتسين پدر و مادرم هم بودند و ميتوانستم آنها را ببينم، صدايشان را بشنوم و هنگام سال تحويل صورت و دستشان را ببوسم. خدا همه رفتگان را رحمت كند. من كه خيلي اين ۲ عزيز را دوست داشتم. در مقامي هم نيستم كه كسي را نصيحت كنم ولي از جوانها خواهش ميكنم قدر تكتك لحظههايي كه پدر و مادرشان در دنيا هستند را بدانند، روزي ميرسد كه آرزويشان ميشود يك ثانيه ديدن پدر و مادر.
شما برخلاف ظاهر سرسختتان قلب رئوفي داري.
هر آدمي مقابل خانوادهاش نرم ميشود. پدر، مادر، همسر و فرزندان و در كل اعضاي درجه يك خانواده حكايت جدايي دارند.
يادت مانده در نوجواني چه چيزهايي عيدي ميگرفتي؟
از ۵ توماني گرفته تا جوراب!
خود شما به كوچكترها چه چيزي عيدي ميدهيد؟
خرج بالا رفته (ميخندد) به هر كدام از اطرافيان و آشنايان يك اسكناس ده هزار توماني هديه ميدهم.
حتي به پسرتان امير؟
بله!
كم نيست؟
اسكناسها را لاي قرآن ميگذارم. عيدي ارزش مالي ندارد. اسكناس را ميگذاريم لاي قرآن و حتماً همه معني اين كار را ميدانند.
پسرتان جوان است، به اين فكر افتادهاي برايش آستين بالا بزنيد؟
خودش بايد آستينهايش را بالا بزند (خنده) جوان است اما استقلال دارد و قدرت تشخيص و حق تصميمگيري. هرگاه وقتش برسد و صلاح بداند ما هم به عنوان والدين وظيفهمان را انجام ميدهيم.
از نوروز خاطره خاصي داري؟
لحظه تحويل سال ۱۳۷۷ را در رختكن تيم ملي در فرانسه بوديم. نيمه اول بازي در سال ۱۳۷۶ برگزار شد. وقتي رختكن بوديم سال تحويل شد و نيمه دوم در سال ۱۳۷۷ برگزار شد!
بازي دوستانه تيم ملي و نانت فرانسه بود.
بله، سال ۱۹۹۸ ميلادي بود، قبل از جامجهاني رفته بوديم اردو تا تمرينات و بازيهاي دوستانه برگزار كنيم كه بازي با نانت اين طوري رقم خورد. خوشبختانه بازي را هم برديم و شب خاطره انگيزي براي مليپوشان بود.
سال ۹۳ برايت خوب و خوش بود؟
هم خوشي داشت و هم ناخوشي. البته برايم خيلي شيرين نبود اما گذشت و سعي ميكنم به آن فكر نكنم.
بعد از عيد دوباره به آمريكا ميروي؟
منتظرم هستند و تماس ميگيرند ولي هنوز برنامههايم قطعي نيست. چندين شاگرد دارم و خانوادههايشان دوست دارند من، فرزندانشان را آموزش دهم ولي دوري از وطن و خانواده مرا دچار ترديد ميكند و تحت فشار ميگذارد.
به عنوان حرف پاياني، هر چه دوست داري بگو.
امسال هم گذشت و ميدانم خيلي از هموطنان در فشار اقتصادي اذيت شدند. خيليها گرفتار بيماري خود يا نزديكانشان بودند و بسياري مشكلات ديگر ولي از پروردگار براي همه ايرانيان آرزوي عزت دارم و سلامتي. پيشاپيش سال نو را به همه تبريك ميگويم.