بيانيه لوزان را نبايد كم اهميت تلقي كرد. اين بيانيه حاوي مطالب مهمي است كه بايد در مورد آن تعمق كرد. پس از 18ماه گفتگو درباره مناقشه هستهاي در دولت يازدهم آن را بايد محصول تلاشهاي ديپلماتيك در دولت جديد ارزيابي كرد. گفتگوهاي هستهاي طي 11 سال گذشته هيچ گاه قطع نشده و در دولتهاي گذشته با فراز و نشيبهاي فراواني روبه رو بوده است. در دولتهاي نهم و دهم اين گفتگوها در حالي تداوم داشت كه جهان مجبور بود ورود ايران به باشگاه هستهاي با غنيسازي 20 درصد را به رسميت بشناسد. در همين دوره بود كه پيشرفتهاي هستهاي ايران به نقطه برگشت ناپذير رسيد به گونهاي كه حمله به تاسيسات هستهاي ايران ناممكن شد.
گزينه فشار سياسي و اقتصادي هم جواب نداد، لذا دولتهاي زورگوي جهان مجبور شدند در گفتگوها تن به امتياز دادن بدهند. فتنه 88 اين امتيازدهي را به تاخير انداخت اما خبر پيشرفتهاي هستهاي ايران روز به روز آنها را نگرانتر ميكرد. ضمن اينكه كاري جز افزودن بر حجم تحريمها نداشتند. حاصل تحريمها سرعت گرفتن پيشرفتهاي ايران در ابعاد فناوريهاي نوين از جمله هستهاي و نظامي بود. با روي كار آمدن دولت يازدهم اشتياق غرب به مذاكرات و امتياز دادن شدت گرفت اما به دليل غرور و استكباري كه داشت در دادن امتيازات خسّت به خرج ميداد.
غرب در توافق ژنو غنيسازي هستهاي را پذيرفت اما حاضر به اعتراف آن نبود، توافق ژنو را تفسيرپذير كرد و در اين مدت به دنبال تفسيري بود كه زير بار حقوقي غنيسازي اورانيوم نرود اما در لوزان شمشير و سپر را زمين گذاشت و مجبور شد مشروعيت دانش هستهاي در ايران را به رسميت بشناسد و غنيسازي را حداقل زير 5 درصد قبول كند و در مورد تحقيق و توسعه هم علي رغم ان قلتهايي كه دارد، بپذيرد كه كارهايي در ايران صورت گيرد. لحن بيانيه لوزان لحن كسي را دارد كه التماس ميكند تو را به خدا بيش از اين پيشرفت نكنيد. لذا محدوديتهايي را پيشنهاد ميكند. آمريكاييها همين وضعيت را در سال 88 پذيرفته بودند اما دل به فتنه و تغيير از درون بسته بودند. ولي چيزي عايد آنها نشد. اكنون ميبينند دولت اقتدار خود را حفظ كرده است. لحن آنها درباره دولت و رهبري انقلاب تغيير كرده است و با احترام و تكريم سخن ميگويند ضمن اينكه "لاتبازي جهاني" خود را نميخواهند فراموش كنند. آنها چشم ديدن نطنز و فردو را نداشتند، از آب سنگين اراك هراس داشتند و به چيزي جز ويراني و شخم زدن اين سه مركز با بمب و موشك رضايت نميدادند اما خودشان هم ميدانستند اين كار عملي نيست.
اگر بود يك لحظه ترديد نميكردند. لذا 1+5 در لوزان دستها را بالا بردند و اين حق را در بيانيه مشترك به رسميت شناختند. به همين دليل در عكس يادگاري زياد خوشحالي نكردند، به هم دست ندادند و تبريك هم نگفتند و در برابر دوربينها وزراي خارجه همديگر را در آغوش نگرفتند.
آنها در بيانيه اعتراف كردند" ايران برنامه صلح آميز هستهاي خود را دنبال مي كند"، "نطنز به عنوان مركز غنيسازي ايران ميماند"، "تحقيق و توسعه غني سازي در ايران بر روي ماشينهاي سانتريفيوژ بر اساس يك جدول زماني و سطح توافق شده انجام ميگيرد "و...
اين ادبيات هستهاي با ادبيات هستهاي چارواداري 6 قطعنامه سازمان ملل و قطعنامههاي تحريم اتحاديه اروپا و كاخ سفيد و كنگره آمريكا متفاوت است. بعد هم گفتهاند اگر چنين و چنان شود قطعنامههاي شوراي امنيت و نيز تحريمهاي اتحاديه اروپا و ايالات متحده آمريكا لغو خواهد شد. اين نوع "غلط كردم" گفتن 6 قدرت جهاني است. اين دستاورد را نبايد دستكم بگيريم لذا بايد از تيم هستهاي به خاطر مقاومت در برابر زورگوييهاي غرب و بويژه آمريكا تشكر كرد. اين وجه خوب بيانيه لوزان است ضمن اينكه بيانيه، يك بيانيه حقوقي الزام آور نيست و ممكن است تفسيرهاي متفاوتي از آن شود كما اينكه آمريكاييها از همان ابتدا تفسيرها و روايتهاي خود را بيان كردند. اما واكنش اوباما و نتانياهو چيزي را عوض نكرد و نتوانست صورت مسئله عقب نشيني آنها در افكار عمومي جهان را عوض كند.
اوباما تصريح كرد كه نميتوانستند گزينه نظامي يا فشار و تحريمها را دنبال كنند لذا مجبور به تن دادن به راه حل سوم شدند و اين راه به دليل مقاومت ملت ايران و رشادت دانشمندان هستهاي بويژه شهداي هستهاي اجتنابناپذير بود.
با همه اين اوصاف بيانيه لوزان يك تفاهمنامه است و هيچ ارزش اجرايي ندارد. ما هنوز تا متن توافق كه دقتهاي حقوقي و تضمينهاي لازم در آن لحاظ شده باشد فاصلهاي حداقل به مدت سه ماه داريم.
واكنشها در برابر اين بيانيه فوق العاده بايد هوشمندانه باشدو از هر گونه ذوقزدگي و قهرمانسازي بايد پرهيز شود، چرا كه راه پر سنگلاخي را در پيش داريم و نبايد از آن راضي بود، چرا كه در ازاي چيزي كه هنوز دريافت نكردهايم امتيازات فوق العادهاي داده شده است كه حاصل خون شهيدان هستهاي و دانشمندان دلسوز و زحمتكش در حوزه فناوري صلح آميز هستهاي بوده است.
بيانيه لوزان يك تفسير فني دارد كه رضايت بخش نيست. دادهها فوق العاده سخاوتمندانه بوده است. ما ميتوانستيم در خصوص امتيازاتي كه داديم چانهزني بيشتري كنيم و اين قدر سخاوت به خرج ندهيم. بويژه اينكه بخشي از اين امتيازات به دليل اعتمادسازي نقداً پرداخت شده است. پذيرفتن پروتكل الحاقي با دقتهايي به لحاظ استقلال ملي بايد همراه باشد و مجلس حتماً در اين مورد حرف ملت را خواهد زد. در اين مورد ملاحظات امنيت ملي رعايت نشده است و اين را از مفاد "بد" بيانيه لوزان بايد تلقي كرد. بايد توازني بين "دادهها" و "ستادهها" وجود داشته باشد.
آقاي صالحي مسئول فني "تيم مذاكرهكننده" بايد به سئوالات و دغدغههايي كه در اين مورد وجود دارد پاسخگو باشد. ما در آستانه تصميمسازي و تصميمگيري در سطح ملي هستيم كه به لحاظ تاريخي فوق العاده مهم است. نبايد هيچ ابهامي در اين مورد وجود داشته باشد. البته مردم توقع فتح الفتوح در اين مورد ندارند اما نبايد به سمتي هم رفت كه برخي بر اين تفاهم يا توافق، نام تلخ "تركمانچاي" را بگذارند.
قرار نيست در خصوص خوب و بد بيانيه لوزان يك دو قطبي در جامعه شكل گيرد. براي اين حالت غرب سناريو دارد. لذا هم دولت و هم موافقان و مخالفان بايد اين مراقبت را داشته باشند كه تصويري درست از موضوع داشته باشند. بزرگنمايي و كوچك نمايي دستاوردها همان قدر مخرب است كه در مورد امتيازات داده شده همين مسير طي شود، بايد واقع بين بود.
دولت سه ماه مهلت دارد ابهامات را حل كند و به پرسشهاي پيش روي افكار عمومي پاسخ دهد تا هزينه اين تصميمگيري براي ملت حداقل باشد. نبايد آنچه ميدهيم دقيق و با اندازهگيري دقيق و آنچه قرار است بگيريم تفسيرپذير و نسيه باشد. ملت به چيزي جز لغو يكباره تحريمها آن هم يك جا و همزمان رضايت نميدهد. اينكه غربيها دل خود را به تعليق آن هم 10 ساله و 15 ساله خوش كنند، يك سراب است.
خطوط قرمز مردم و رهبري در حقوق هستهاي بايد رعايت شود. هيچ دولتي نميتواند از اين خطوط عبور كند. لغو تحريمها پس از اجراي توافق و يا انجام تعهدات ايران يك نيرنگ كثيف است. بيانيه لوزان در روشنگري نسبت به رعايت حقوق ملت كاستيهايي دارد كه بايد در متن حقوقي كه قرار است طي سه ماه تا تيرماه سال جاري تدوين شود، رفع گردد. همه چيز بايد صريح و روشن و بدون ابهام باشد. بين آنچه ميدهيم و آنچه مي گيريم بايد توازن وجود داشته باشد. البته براي آنچه از دست ميدهيم نبايد عزا گرفت و براي آنچه هم به دست ميآوريم جشن و پايكوبي معنا ندارد.
توافق هستهاي يك قرارداد بين ايران و 6 قدرت جهاني است كه ما را از يك گردنه صعب العبور ميگذراند و به قله پيشرفتهاي هر چه بيشتر ايران نزديك ميكند. اين عبور بايد صبورانه، هوشيارانه و قهرمانانه صورت گيرد.