به گزارش نما به نقل از نماینده /سیده آزاده امامی؛ سخنان بسیار مهم رهبر فرزانه انقلاب درخصوص بیانیه سوئیس- که چه بسا میتوان آن را مهمترین و صریحترین سخنان معظمله در موضوع هستهای طی دوازده سیزده سال گذشته نیز به حساب آورد- آبی بود بر آتش هیجاناتی که از همان بدو انتشار بیانیه له یا علیه آن زبانه کشیده بود و برخی را از سرمستی یک دستاورد شگرف بیقرار ساخته و برخی دیگر را در اندوه از دست رفتن حاصل دستاوردهای دانشمندان شهید کشور آزردهخاطر کرده بود! اما حضرتشان با نگاهی ژرف از فرازی بسیار بلندمرتبهتر از آنچه به چشم تحلیلگران و سیاسیون هر دو سوی ماجرا آمده بود، دو طرف را از هر قضاوت شتابزدهای پرهیز داده و فرمودند برای چیزی که هنوز نه به دار است و نه به بار، هم اندوه و ناامیدی ناموجه است، هم دستافشانی و پایکوبی و تبریک «بیمعنی» و بلاموضوع! خصوصاً که برخی دورخیز کرده بودند میوه هنوز عمل نیامده بیانیه «لوزان» را در «بهارستان» بچینند، غافل از آنکه «شب دراز است و قلندر بیدار»، اینگونه پیش میرفتند ممکن بود خدایناکرده از «هول حلیم درون دیگ بیافتند» و کامشان از میوهای که چهبسا کال باشد یا کرمخورده، حسابی تلخ شود!
سخن اما بر سر تحلیل فرمایشات ایشان نیست که به اندازه کافی گویا و صریح و واضح بود هم برای مسئولین و نخبگان، هم برای مردم و عوام، و به همان نسبت هم مسئولیتهای هر کدام روشن و مشخص، آن اندازه که یقیناً هیچ تفسیری بیش از نص صریح فرمایشات ایشان نمیتواند مقصد و مقصود معظمله را بازنمایی کند، و لاجرم هر توضیحی تکرار مکررات خواهد بود و اضافی!
سخن بر سر آنان است که با تمسک به حمایت رهبری از تیم مذاکره کننده به ناروا مدعی آن بودند که حتی ریزترین جزئیات مذاکرات هم با هماهنگی و رضایت ایشان انجام شده، تا نارواتر نتیجه بگیرند پس هر کسی که نقدی به نتایج و محتوای مذاکرات دارد درواقع مقابل تصمیم و صلاحدید رهبری ایستاده است!
این ترفندی بود ناجوانمردانه برای بستن دهان منتقدان دلسوزی که از سپیدهدم انتشار «توافق ژنو» تفاوتهای نجومی «آنچه مرقوم داشتهاند» و «آنچه به واقع رقم زدهاند» به چشمشان آمده بود و بر آن شده بودند تا با برآوردن فریاد اعتراض خویش این قطار را به مسیر اصلیاش که ضمن آن هم منافع ملی حفظ شود، هم غرور و عزت ملی به باد نرود، بازگردانند. دغدغهای که البته چندان به مذاق مدعیان آزادی بیان و «دانستن حق مردم است» خوش نیامد و به عوض آنکه منطق مستدل منتقدان را با منطقی مشابه پاسخ گوید به تخریب و توهین و اتهام روی آورد. این رویکرد، که به طنز تلخی میمانست، همچنین از جانب کسانی دامن زده میشد که در روزگارانی نه چندان دور و در روزهای سیاه فتنه در برابر شعار صهیونیستی و ساختارشکنانه «مرگ بر اصل ولایت فقیه» دم فروبسته و خاموشی پیشه ساخته بودند و حالا میخواستند به منتقدانی که عمدتاً خود را «فدائی ولایت» میدانند، درس «ولایتمداری» بیاموزند!
لیکن رهبری با تأکید دوباره بر این اصل که در جزئیات مذاکرات دخالتی ندارند و تنها و تنها رئوس کلی و نکتههای کلان را مشخص میفرمایند- به مانند مسافری که مقصدش را معلوم کردهاند، اما اینکه از چه «طریق» و با چه «وسیله»ای به آن «نقطه خاص» برسد، به انتخاب خودش گذاشته شده است- ادعای ناصحیح این جماعت را رد و آنان را خلع سلاح کردند تا بیش از این با مانور غیرصادقانه بر این مقوله از کیسه رهبری هزینه نکرده و هر آنچه را حاصل میشود به پای رهبری ننویسند و به نام رهبری بر دهان منتقد مهر نزنند! که اتفاقاً ایشان همواره ملت را از بیتفاوتی و بیخبری پرهیز داده و به دقت و بصیرت در همه موضوعات خصوصاً این موضوع خاص و بهویژه رصد اظهارات و رفتار دشمن فراخواندهاند، علاوه بر آن با توصیه دولت به شنیدن صدای منتقدان و دغدغههای ایشان و دقتنظر در نقدهای مطرح شده به منظور رفع ابهامات و کاستیهای تفاهمات صورت گرفته و ارتقای توافقی که قرار است در نهایت امر به دست آید، این ایده را که شنیدن نقدها و پاسخ به چالشها را به این بهانه که در فرآیند مذاکرات این گفتگوها چندان به صلاح نیست و ممکن است به افشای جزئیات بیانجامد و مشت ما را در برابر حریف واکند، به بعد از توافق و نهایی شدن همه قرار مدارها حوالت میداد، صریحاً رد کردند. چه اینکه اگر نقدی مطرح میشود بدان سبب است که عقیده بر این است که رویهای که دولت و تیم مذاکره در پیش گرفتهاند رویه کاملاً صحیح و بیاشکالی نیست و تردیدهایی جدی در خصوص تناسب آن با منافع ملی وجود دارد، و این نقدها و اعتراضها صرفاً بدان منظور بیان میشود که بر مسیر ناصواب در پیش گرفته شده سدی نهاده و با تغییر جهت آن، آن را بیش از پیش همراستا با منافع ملی و آرمانهای انقلاب نماید، از اینروست که طرح این نقدها «بعد» از نهایی شدن و ثبت شدن این توافق به عنوان تعهدی الزامآور و لایتغیر، محلی از اعراب نداشته و حتی با عرض معذرت امری مضحک و عبث خواهد بود! از اینرو حتی با نفی ضربالأجل تعیینشده بهرغم بعضیها تنها و تنها برای حصول یک «توافق خوب» اصالت قائل شدند و نه «هر توافقی»- که عقل سلیم هم «هر توافقی» را برنمیتابد- چه رسد به آنکه شتابزده و بدون تأمل نیز بوده باشد!
ضمن آنکه ایشان اهتمام دولت به تعامل با منتقدان و شنیدن نقدهای ایشان و ترتیباثر دادن به آن در صورت وارد بودن آن ابهامات، و یا قانع کردن منتقدان در صورت منطقی بودن استدلال دولت را صریحاً مصداق تحقق «همدلی» عنوان شده در «شعار سال» دانسته و بر ضرورت آن تأکید کردند، بهرغم آنان که بنا داشتند به سیاق سابق از این سخن نیز شبیه آن ادعای پیشگفته- ادعای اعمال نظر رهبری حتی در جزئیات مذاکرات!- جاده یکطرفهای بسازند که به موجب آن تنها این ملت است که باید از در همراهی دولت برآید و چه بسا بیهیچ حرف و حدیثی بر همه تصمیمهای دولت گردن نهاده و آنها را تأیید و امضاء نماید، خصوصاً که آشکارا تمکین به تصمیم و قرائت دولت را در قضایای هستهای بهزعم خودشان آزمونی برای «همدلی» منتقدان جلوه میدادند، اما ایشان با بازنمایی فرآیندی که به نحوی طبیعی و نه «دستوری» و اجباری میتواند به تحقق شعار سال بینجامد، تلویحاً اشاره فرمودند اتفاقاً این دولت است که باید نخستین گامها را در مسیر «همدلی» بردارد... .