کابینه سایه در بسیاری از کشورها امری ستوده و پرسابقه است که نشان از برنامه داشتن یک حزب برای اداره کشور دارد. در این مدل رهبر حزب یا احزاب مخالف دولت، کابینه جایگزین را برای در دست گرفتن حکومت تشکیل میدهند و عموما پس از پیروزی احزاب مخالف در انتخابات، بر همان کرسی از پیش تعیین شده مینشینند. این اعضا کار انتقاد از تصمیم گیریها و قانونگذاری دولت و تنظیم برنامههای حزب خویش در شرایط مشابه را برعهده دارند.
اگرچه تشکیل کابینه سایه در کشورمان عموما از سوی دولتها نوعی تهدید تلقی شده و حتیگاه به عنوان برچسبی سیاسی کاربرد پیدا میکند، اما به نظر میرسد این الگو فینفسه امری منطبق با اندیشه متعالی اسلام است که دعوت به برنامهریزی برای آینده مینماید و البته همانند بسیاری دیگر از مفاهیم، نیاز به بازبینی بر اساس مبانی اندیشهای ما و بازنگری بومی دارد؛ از جمله موضوعی که این روزها در رسانهها داغ شده است. آیا فعالیت انتخاباتی اعضای ارشد حزب در روزهای پس از خروج این چهرهها از سایه و نشستن بر یک صندلی ملی مجاز است؟ به نظر میرسد حتی اگر شائبه استفاده از بیتالمال در مسیر حزبی خطور کند، باید این الگو را به نحوی اصلاح نمود.
چندی پیش هنگامی که دبیرکل حزب موتلفه اسلامی در سخنانی خطاب به دکتر روحانی، گفت: «آقای رئیسجمهور مراقبت کرده و اجازه ندهد دولتمردان از موقعیت خود برای کارهای جناحی و حزبی استفاده کنند» سخنگوی حزب اعتدال و توسعه برآشفت که «اگر شما و دوستانتان در انتخابات گذشته ریاست جمهوری مورد اقبال مردم قرار میگرفتید٬ پس از رسیدن به قدرت فعالیتهای حزبی گسترده خود را کنار میگذاشتید؟»
پاسخ به این پرسش را باید در ریشه منع رهبری برای حضور وزرای دولت ششم در هنگام تأسیس حزب کارگزاران جستجو کرد. آنچه شنیدهها از آن حکایت دارد، این منع به دلیل ضرورت حضور تمام وقت وزرا برای مأموریت دولتی آنها و نگرانی از کاسته شدن توان آنها به علت حضور و وقت گذاری در کارزار فعالیت حزبی بود. در کنار آن دغدغه، نگرانیهایی نیز در مورد استفاده از قدرت مستقر برای تضمین قدرت آینده وجود دارد که در تشکیل احزاب دولت ساخته بروز و ظهور بیشتری مییابد.
با این تفاصیل شاید بتوان گفت اگرچه یک فرد حزبی که برای اداره کشور تربیت شده، پس از حضور در مسئولیت دولتی همچنان نیازمند مشاوره خرد جمعی حزب خویش و کارشناسیهای آن در مواجهه با مشکلات است؛ اما تداوم ایفای نقش در مسئولیت حزبی در تضاد با تحقق آرمانهای یک حزب الهی و تعلق گرفتن حق الناس بر گردن او خواهد بود. او باید به مأموریت جدید خود بیاندیشد و صندلی حزبی را برای لایه بعدی مدیران حزبش خالی کند. کار حزبی – اگر واقعی و در سطح عمیق باشد و نه یک تبلیغات رسانهای- نیازمند فردی با وقت وسیع و حتی در برخی سطوح تمام وقت است؛ تحویل جایگاه حزبی به لایه بعد هم امکان چرخش نخبگان و کادرسازی را برای حزب تأمین می کند -که تضمین کننده آینده آن حزب نیز هست- و هم از تضییع حقوق ملت به علت اشتغالات حزبی میکاهد.
با این وصف حضور چهرههایی همچون محمدباقر نوبخت (معاون پر مشغله رئیسجمهور، رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و سخنگوی دولت) در جایگاه دبیرکلی حزب اعتدال و توسعه یا محمود واعظی (وزیر ارتباطات) و علی جنتی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) در دیگر مسئولیتهای این حزب میتواند آسیبزا باشد. حضور این چهرهها در همایش سراسری حزب اعتدال و توسعه در واپسین روز بهمن ماه ۱۳۹۳ - که به گفته یکی از اعضای آن جهت فعالسازی بیشتر این حزب بود- منجر به آغاز انتقادهای گسترده شد و سخنگوی دولت با تأکید بر اینکه «سخنرانیاش در حزب اعتدال و توسعه به دلیل دبیرکلی این حزب بوده است»، اظهار کرد: «ممکن است انتخابات مجلس سوژه فکری برخی باشد ولی دولت آنقدر درگیر و گرفتار است که نمیتواند به این موضوعات اهمیت دهد. »
اما با یک جستجوی ساده میتوان فهمید که دفاتر استانی حزب اعتدال و توسعه پس از مدتی تعطیلی آغاز به فعالیت مجدد کردهاند و از ماهها پیش برای انتخابات نقشی محوری در بازآرایی اصلاح طلبان استانها ایفا نمودهاند. اینک این سؤال ایجاد میشود که دکتر نوبخت با علم به گرفتاری شدید دولت چگونه نقش دبیرکلی این حزب را ایفا مینماید؟
با این حال در مسیر همراهی با دولت؛ بسیاری سخنان دبیرکل این حزب - که بارها دکتر روحانی را نامزد حزبی خود در انتخابات ۹۲ معرفی کرده و لابد وزرای فعلی حزبش نیز دولت سایه این حزب بودهاند- را حمل به صحت کردند.
اما بار دیگر خبرها حکایت از تشکیل جلسه حزبی دیگری با حضور معاون اول رئیسجمهور در کاخ سعدآباد داشت. اسحاق جهانگیری در این جلسه حزبی در مقام رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی رسما سخن از برنامههای انتخاباتی گفت، در حالی که محل برگزاری جلسه یکی از مکانهای رسمی دولت برای تشریفات محسوب میگردد و حداقل اشتباه در این مورد – حتی اگر هزینه استفاده از این اموال به بیت المال واریز شده باشد- نشستن در موضع تهمت و اعتمادزدایی از افکار عمومی است.
این چنین بود که بار دیگر تذکر دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی پررنگتر جلوه کرد. آیا پس از جلسه سعدآباد هم چهرههای حزبی دولت معتقدند انتظار انتخاب میان مسئولیت حزبی و کشوری انتظاری غیرواقع بینانه است؟ اگر جهانگیری به خاطرات خود رجوع کرده و علت خروج آقازاده، زنگنه، ترکان، غرضی، نجفی، فروزش، محمدخان و... از حزب کارگزاران و محوریت یافتن چهرههایی همچون او را به یاد آورد، به روشنی در خواهد یافت که خطای رفتار امروزش در کجاست.
اما جای امید باقی است؛ هنوز فضای انتخابات آنقدر داغ نشده که بگوییم فرصت اعتنای رئیسجمهور به نقد مشفقانه دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی گذشته است و این امر آنقدر ریشه ندوانده که مقابله با آن برای دولت هزینه زیادی داشته باشد.
آقای رئیسجمهور، طبق تعریف آغاز سالتان این یک همدلی است؛ لطفا پیش از آنکه به دولتتان آسیب بزند آن را جدی بگیرید.