استراتژي سه وجهي

تاكتیك‌های انتخاباتی اصلاح طلبان

عکس خبري -تاكتيك‌هاي انتخاباتي اصلاح طلبان

مدیر عامل خبرگزاری فارس:بر اساس گزارشات و اخباری كه از بیرون و داخل جریان اصلاحات به گوش می‌رسد اصلاح‌طلبان یك استراتژی سه وجهی را در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم دنبال می‌كنند.



به گزارش نما،آرايش سياسي گروه‌ها در انتخابات رياست جمهوري
يازدهم بحثي است كه موضوع آن بعد از مشخص شدن تركيب هيات رئيسه مجلس نهم به صورت
جدي در محافل خبري و رسانه‌اي پيگيري مي‌شود. از اين رو با سيد نظام الدين موسوي،
مدير عامل خبرگزاري فارس در باره نحوه ورود اصلاح طلبان به اين عرصه گفت و گو
كرديم.



 از زماني كه آقاي موسوي خوئيني‌ها در ختم برادر خود اعلام
كرد كه اصلاح‌طلبان براي انتخابات رياست جمهوري يازدهم برنامه دارند، نام افراد
متعددي از جريان اصلاحات – آقايان محمد علي نجفي و اسحاق جهانگيري از كارگزاران،
مصطفي كواكبيان از مردمسالاري، حبيب الله بيطرف، خرازي و محمدرضا عارف از مجمع
روحانيون مبارز – به عنوان نامزد احتمالي مطرح شد، استراتژي اصلاح‌طلبان براي حضور
در عرصه انتخابات چيست؟



فكر مي‌كنم جريان اصلاحات تا قبل از انتخابات نهمين دوره
مجلس شوراي اسلامي دنبال اين بود كه به نوعي خودش را از حضور در صحنه سياسي كنار
بكشد و تصورش اين بود كه عدم حضور جريان اصلاحات در صحنه موجب كاهش مشاركت مردم
خواهد شد، به نحوي كه موجب شود نظام مجدد به آنها رو بياورد و فرش قرمز براي ورود
آنها پهن كند و به نوعي از آنها دعوت كند تا به صحنه انتخابات برگردند، امادر
آخرين روزهاي نزديك به انتخابات، ليدرهاي اصلاحات و فتنه در جريان اخبار نظرسنجي‌هاي
مختلفي قرار گرفتند و ديدند كه عدم شركت و شرط گذاري براي حضور در انتخابات اشتباه
بزرگي بود، چرا كه انتخابات با شور و شوق برگزار مي‌شود و عدم حضور آنها به معناي
حذف تاريخي‌شان از عرصه سياسي است، در حالي كه اصلاح‌طلبان دنبال كناره‌گيري از
قدرت نبودند، بلكه به دنبال برنامه براي حضور در عرصه قدرت بودند. حتي در اين
انتخابات به رغم اينكه گفتند ليست نمي‌دهند اما ليست‌هاي مختلفي به نام اصلاح‌طلبي
درآمد و برنامه‌شان هم حضور با مهره‌هاي خاموش بود. هر چند نتوانستند موفقيت جدي
كسب كنند اما مساله اين است كه آنها چند روز قبل از انتخابات مجلس نهم به اين
نتيجه رسيدند كه بايد به نوعي در انتخابات حضور پيدا كنند كه متهم به قهر از صندوق
راي نشوند، ولي در عين حال مي‌خواستند اين حركت‌شان خيلي با سر و صدا و پرهياهو
نباشد، بنابر اين آقاي خاتمي به روستايي رفت و راي داد اما چون ايشان چهره‌اي نيست
كه از  چشم تيزبين رسانه‌ها پنهان بماند،
اقدامش پررنگ شد. در مجموع انتخابات مجلس نهم با حضور 64 درصدي مردم پاي صندوق هاي
راي پايان يافت و روياي اصلاح‌طلبان باطل شد. اين قضيه معلوم كرد كه بنا به دلايل
مختلف مردم از اصلاح‌طلبان عبور كردند و بدون حضور آنها هم بخش عمده‌اي از مردم
پاي صندوق‌هاي راي مي‌آيند و در انتخابات شركت مي‌كنند. بعد از شركت آقاي خاتمي در
انتخابات، هجمه‌هاي زيادي به ايشان شد، اما بعدها اصلاح‌طلبان اذعان كردند كه كار
خاتمي درست بوده و براي اينكه از عرصه سياست كشور حذف نشوند بايد در انتخابات و
روند سياسي كشور حضور پررنگ داشته باشند، بنابر اين مي‌بينيم كه اولين گروه‌هايي
كه رسما به دنبال حضور در انتخابات رياست جمهوري يازدهم هستند و صراحتا مطالبي را
در اين باره بيان مي‌كنند اصلاح‌طلب هستند؛ اصلاح طلبان هم در محافل داخلي در باره
نحوه ورود به انتخابات رياست جمهوري بحث مي‌كنند و هم در موضعگيريهاي رسانه‌اي
راجع به اين مساله حرف مي‌زنند. بر اساس گزارشات و اخباري كه از بيرون و داخل
جريان اصلاحات به گوش مي‌رسد اصلاح‌طلبان يك استراتژي سه وجهي را در انتخابات
رياست جمهوري يازدهم دنبال مي‌كنند. وجه اول استراتژي آنها اين است كه يك نامزد
واحد را به صحنه بياورند، به طوري كه توان بالايي براي كسب آراي عمومي داشته باشد
و هم به نوعي نظام مجبور به پذيرش وي شودكه به نظر مي‌رسد خيلي اميدي به اين مقوله
ندارند؛ يعني در مباحثي كه در محافل داخلي اينها مي‌گذرد با توجه به فضاي سال 88 و
فتنه بعد از انتخابات رياست جمهوري دهم آنها به اين نتيجه رسيدند. چون بخشي از
عناصر فعال و اصلي اصلاح‌طلبان در اين فتنه نقش موثر داشتند بنابر اين، اين وجه
حداكثري زياد مدنظر آنها نيست.



 



از تبعات آن مي‌ترسند يا از اختلافات درون گروهي خود تحليل
مي‌كنند كه بعيد است چنين هدفي محقق شود؟



هر دوي اين علت‌ها وجود دارد. حضور يك چهره موثر در
انتخابات رياست جمهوري آينده همانند انتخابات سال 88 و فتنه پس از آن به معناي آن
است كه همه ادعاهاي اين جريان در باره انتخابات دروغ بوده، و گرنه كسي كه معتقد
است نظام و سيستم حاكميتي در انتخابات تقلب مي‌كند دليل ندارد دوباره وارد ميداني
شودكه قبلا زيرآب آن را زده است. ضمن اينكه آنها مي‌دانند مردم به كانديداي تندرو
و منتسب به جريان افراطي اصلاح طلب راديكال اقبالي نشان نمي‌دهند؛ در ضمن نظام هم
چنين كسي را نمي‌پذيرد. وجه دوم استراتژي آنها بينابيني است يعني دنبال تيپ‌هايي
هستند كه چسبندگي زيادي به جريان اصلاحات ندارند و وجه تكنوكراتيك آنها غالب بر
وجه سياسي‌شان باشد؛ تيپ‌هايي كه كمتر در جريان فتنه آفتابي شدند و به نوعي مي‌توانند
از فيلترهاي نظام هم عبور كنند.



 



مثلاً چه كساني؟



چهره‌هايي مثل آقاي جهانگيري و آقاي عارف مدنظر اصلاح طلبان
هستند.



نجفي چطور؟



حالا كمتر نجفي و يبشتر آقاي جهانگيري و عارف مطرح هستند،
البته اختلاف بين خودشان وجود دارد، چون مي‌گويند اين چهره‌ها محبوبيت مردمي و
اقبالي در كسب راي ندارند و معلوم نيست چقدر بتوانند برنامه‌هاي اصلاح‌طلبان را
جلو ببرند. به همين دليل مخالفاني در بين اين جريان دارند. وجه سوم حداقلي است؛ به
اين معنا كه جريان اصلاحات به جاي آنكه فرد مستقيماً منتسب به اين جريان را وارد
صحنه كند. در بين گزينه‌هاي موجود جريان اصولگرا آن فردي كه بيشترين نقاط اشتراك
را با او دارند مورد حمايت قرار مي‌دهند.



يعني گزينه‌اي را انتخاب مي‌كنند كه اسماً اصولگرا باشد اما
در خيلي از وجوه با اصلاح طلبان همگرايي نشان دهد. اين استراتژي سه وجهي جريان
اصلاحات براي انتخابات رياست جمهوري آينده است كه حالا به سراغ يكي از آنها مي‌‌روند،
البته ممكن است وجوه مختلف را در كنار هم پيش ببرند، اما نهايتاض يكي از اين وجوه
به عنوان راهبرد اصلي آنها قرار خواهد گرفت.



 



ممكن است پشت سر آقاي ناطق نوري بيايند؟



بعيد است، چون آقاي ناطق نوري هم ديگر شايد رغبتي براي حضور
در صحنه ندارد. بعيد است ايشان حال و حوصله‌اي براي ورود به صحنه انتخابات داشته
باشد.



 



تندروهاي جريان اصلاح‌طلب سعي مي‌كنند نام عبدالله نوري را
براي رهبري اين جريان مطرح كنند، حال آنكه مجمع روحانيون خودش را به سمت خاتمي
متمايل كرده است. رهبريت اين جريان در انتخابات آتي با چه كسي خواهد بود؟



آنها مي‌خواهند يك بازي تندروها و كندروها راه بيندازند كه
نهايتا به زعم خودشان نظام از دست تندروها به كندروها پناه ببرد.



 



آقاي خاتمي ظرفيت رهبري اين جريان را دارد؟



آقاي خاتمي در يك مقطعي عنصر فعال اين جريان بود، اما الان
اختلافات داخلي جريان اصلاحات به شكلي است كه به نظر نمي‌رسد فرد مشخصي بتواند
رهبريت اين جريان را به دست بگيرد. مخصوصا اختلافي كه بر سر مقوله جنبش سبز با هم
دارند، يك بخش عمده پايگاه اجتماعي اينها در فتنه 88 به سمت جريان فتنه رفت و بطور
طبيعي الان مطرح مي‌شود كه آيا جريان اصلاحات بايد با جنبش سبز يكي شود يا از هم
جدا بمانند. اين به نظر من محل اختلاف جدي براي اين جريان خواهد بود.



 



جبهه اصلاحات درون نظام را به چند دسته تقسيم مي‌كنيد؟ برخي
آنها را طيف مستقل، كارگزاران و مجمع روحانيون مي‌دانند. آيا شما به چنين دسته‌بندي
قائل هستيد؟



خير. اين نوع دسته‌بندي را قبول ندارم، چون گروه‌ها هم اجزاي
متفاوتي دارند، در بين مجمع روحانيون مبارز و كارگزاران هم نگاه‌هاي متفاوتي وجود
دارد اما جريانات اصلاح‌طلب ضمن اينكه اختلافات زيادي با هم دارند در وجوهي هم
اشتراكاتي با يكديگر دارند كه زياد نمي‌شود آنها را از هم تفكيك كرد. بخش عمده
اختلافات آنها نيز داخلي و شخصي است كه خيلي نمي‌شود دل به اين مسائل بست.



مثلاً گفت اينها با هم اختلاف دارند. البته برخي عناصري كه
قبلا اصلاح‌طلب تاريخي بودند در دوران پس از انتخابات 88 با جريان فتنه همراهي
نكردند و به نوعي درون نظام ماندند، يعني از چارچوب‌هاي قانوني خارج نشدند.



اينها درون نظام قرار دارند و نظام هم اينها را مي‌پذيرد
اما بحث رياست جمهوري ديگر متفاوت است، بالاخره اصلاحات يك سابقه تاريخي دارد.
عناصري به عنوان چهره‌هاي شاخص آن مطرح شدند. به ذهنم مي‌رسدكه اصلاحات با آن صبغه
و جرياني كه ما مي‌شناسيم ديگر قدرت و توان ورود به انتخابات رياست جمهوري را
ندارد كما اينكه در انتخابات سطح پايين‌تري مثل انتخابات مجلس هم نتوانست ورود
پيدا كند.



 



شما به نوعي به اختلافات درون تشكلي جريان اصلاحات هم اشاره
كرديد، چرا حزب كارگزاران كه چند نفر بيشتر نيستند، به دو قسمت تقسيم شدند و اعضاي
آن روي حمايت از نامزدي جهانگيري و نجفي در انتخابات رياست جمهوري با هم اختلاف
پيدا كردند؟



هر گروهي در درون خودش قابليت انشعاب دارد. خيلي از دعواهاي
درون گروهي عقيدتي نيست. دعواهاي شخصي بر سر منافع و قدرت است؛ دعواهاي درون
كارگزاران هم از اين جنس است. كارگزاران يبش از آنكه يك تفكر و اعتقاد جدي باشد.
حول شخصيت هاشمي رفسنجاني شكل گرفته است. مجموعه مديراني كه حول هاشمي رفسنجاني
كار مي‌كردند در قالب حزب كارگزاران گرد هم آمدندو به طور طبيعي ميان آنها
اختلافات مختلفي وجود دارد. ضمن اينكه بين كارگزاران و جريانات ديگر اصلاح‌طلب نيز
از اول اختلافات بود. در بحث انتخابات مجلس ششم كه جريان اصلاحات به شدت آقاي
هاشمي رفسنجاني را تخريب كرد، كارگزاران از همان موقع اختلافاتي با ساير گروه‌هاي
اصلاح‌طلب پيدا كرد. براي انتخابات رياست جمهوري هم آن طور كه من شنيدم كارگزاران
به دنبال كانديداي حزبي است يعني حرفش اين است كه تا مروز ما نردبان ساير جريانات
اصلاح طلب شديم و الان موقعش رسيده كه فردي از خود كارگزاران بيايد و در رأس قرار
بگيرد؛ به عبارت ديگر اين حزب حاضر نيست ظرفيت خود را در اختيار ساير گروه‌ها قرار
دهد چون آنها در مواقع حساس رفتار نامناسبي با حزب كارگزاران داشتند.



 



بين نجفي و جهانگيري فكر مي‌كنيد كداميك نامزد حزب
كارگزاران شود؟



اين به بحث‌هاي درون حزبي برمي‌گردد، كارگزاران و در مجموع
نيروهاي اصلاح طلب زياد توان ورود جدي به عرصه انتخابات رياست جمهوري را ندارند.



 



در مجموع احتمال اينكه اصلاح‌طلبان به اجماع كامل برسند را
رد مي‌كنيد؟



بله، حتي حزب اسلامي كار نيز اعلام كرد گزينه آنها براي
انتخابات رياست جمهوري يازدهم كمالي، دبير كل همين حزب است. بالاخره حزب كار و
خانه كارگر يكي از اعضاي شوراي هماهنگي اصلاح‌طلبان هستند.



 



انتخابات آتي رياست جمهوري مثل انتخابات 88 دو قطبي خواهد
بود يا مثل 84 متكثر؟



احتمالا مثل 84 متكثر خواهد بود، چون در خود جريان
اصولگرايي هم تكثر وجود دارد.



آثار تكثر را چگونه مي‌بينيد. آيا روي مشاركت مردم اثر منفي
دارد يا مثبت؟



هرحالتي اثرات مثبت و منفي دارد. يعني نمي‌توان تكثر يا
محدويت كانديداها را منفي يا مثبت دانست. بايد ديد شرايط چگونه پيش مي‌رود.



 



پيش بيني شما چيست؟



به نظر من حالت تكثر پيش خواهد آمد، ولي به نظرم رقابت اصلي
بين جريانات اصولگرا خواهد بود.



 



يعني رقابت اصلي بين نامزدهاي طيف‌هاي جريان اصولگراست و
رقابت شكل اصولگرا... اصلاح‌طلب پيدا نمي‌كند؟



معتقدم انتخابات رياست جمهوري آينده درون جرياني و ميان
نامزدهاي اصولگرا خواهد بود.

منبع: هفته نامه مثلث

۱۳۹۱/۴/۱۴

اخبار مرتبط