به گزارش نما به نقل از ایلنا، مساله تروریسم و گسترش گروههای افراطگرا در جهان شاید از نظر شکلی دو موضوع جداگانه به نظر بیاید، اما از حیث ماهوی این دو مساله از یک آبشخور تغذیه میشوند و حرف اول و آخر آنها کشتار انسانها با هر دیدگاه مذهبی و سیاسی برای پیشبرد اهداف و سیاستهای آنها است؛ خواه سیاستهای دیکته شده یا سیاستهای بومی را در پیش گرفته باشند.
اما باید به یک نکته توجه داشت و آن این است که تروریسم تنها در کشورهای اسلامی یا در میان گروههای فعال اسلامی جداییطلب خلاصه نمیشود و حتی در کشورهای اروپایی یا غربی هم به یکباره شاهد رونمایی از یک فرقه تروریستی یا گروه نظامی جدا شده از حکومت خواهیم بود که اهداف آنها همانند افراطگرایی مذهبی خواهد بود و تنها مدل تشکیلاتی یا وابستگی قومی و سیاسی آنها با یکدیگر متفاوت خواهد بود.
پدیده داعش که امروزه به عنوان یک ماشین جنگی در تمامی دنیا از آن یاد میشود، یکی از مباحثی است که موازنه قدرت را در خاورمیانه و حتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی به وجود آورده است. البته موازنه قدرتی که از سیاست ارعاب و ترس برای نیل به اهداف سرشبکههای آن که بیشک مثلث آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی خواهند بود، بهره میبرد. بیشک این موازنه قدرت میان یک دولت مشروع با دولت قانونی دیگر نخواهد بود چراکه در ادبیات صلح و حتی قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی واژه «تروریسم» و کارکردهای آن جایگاهی قانونی و تایید شدهای ندارد.
افکار عمومی جهان به این فکر نکرده بودند زمانی که مخترعان و بنیانگذاران داعش خشتهای اولیه این گروهک تروریستی را در خاورمیانه بنا میکردند، احتمال گسترش و سرایت خطر آن را به اروپا، آمریکا و آسیای میانه نمیدادند. حتی سه ضلع «مثلث ناامنی» که هر کدام شرح وظایف مشخصی (حمایت مالی، حمایت تسلیحاتی و آموزشی، حمایت اطلاعاتی) در این پروژه به عهده دارند هم به این فکر نکرده بودند که روزی شعاع فعالیت داعش گسترده خواهد شد.
پس از سوریه و عراق، این بار گروهک تروریستی داعش درصدد است تا در آسیای میانه فعالیت خود را شروع کند که البته باید گفت که طرح در افغانستان پیادهسازی شده است به طوری که در ژانویه ۲۰۱۵ اخباری مبنی بر اعلام ولایت داعش در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان منتشر شد که روزنامه تایمز اولین خبر در این خصوص را منتشر کرد. باید دانست که قبل از این ماجرا درگیریهایی میان عناصر داعش و طالبان در ولایت هلمند افغانستان که در جنوب این کشور واقع شده است، رخ داد و حدود ۵۰ نفر کشته شدند.
در اواخر ژانویه ۲۰۱۵ «محمد العدنانی» سخنگوی داعش، طی یک پیام ویدیویی، منطقهای را در شمال غرب افغانستان «منطقه داعش» خواند و «حافظ سعیدخان» را امیر این منطقه اعلام کرد. از جناح مقابل «ذبیحالله مجاهد» سخنگوی طالبان هم به بروز شکاف و درگیری میان طالبان و داعش اعتراف کرد. اگر به موقعیت جغرافیایی استان هلمند نگاهی بیاندازیم، به راحتی میفهمیم که مسیر اصلی ورود داعش به افغانستان مرزهای مشترک میان این کشور با پاکستان است.
ورود داعش از پاکستان به افغانستان دقیقاً مانند این است که پسری جای پای پدر خود بگذارد. چراکه در دنیای تروریستها سابقه و قدمت گروهک تروریستی طالبان در صدر جدول تروریستهای آسیای مرکزی قرار دارد و حوزه فعالیت سنتی آن کشورهای افغانستان و پاکستان است لذا ورود داعش به قلمرو طالبان، به نوعی اعلان جنگ غیر مستقیم از سوی «ابوبکر البغدادی» به «ملا عمر» سرکرده طالبان قلمداد میشود.
در بیان دلایل اینکه چرا داعش میل دارد به مناطق آسیای مرکزی خصوصاً افغانستان راه پیدا کند باید دیدگاه و چشمانداز اقتصادی داعش در این منطقه را بررسی کرد. چراکه در هر سرزمین و نقطهای که داعش احساس کند منابع مالی بالفعل و بالقوه وجود دارد، سناریوها توسط اربابان و حتی اعضای اصلی داعش برای لشکر کشی و حضور در آن مناطق به سرعت طرحریزی میشود و سپس به دنبال عملی کردن آن میروند.
افغانستان از این جهت برای داعش و حتی طالبان دارای اهمیت است که کشت مواد مخدر و فروش آن میتواند سودهای کلان اقتصادی را نصیب این گروههای تروریستی کند. بیشک کسی نمیتواند تاثیر مستقیم منابع مالی بر فعالیت تروریستها در اقصی نقاط جهان را انکار کند. یعنی اگر پول و منابع مالی نباشد، خبری از انواع تسلیحات نخواهد بود و همچنین جذب عناصر و نیرو انسانی برای این گروهکها بدون وجود منابع مالی هنگفت امکانپذیر نخواهد بود. این قاعده در گروههای مافیایی سراسر جهان هم کاملاً ملموس و مشهود است. اگر نگاهی به گروهها و باندهای مافیایی در سیسیل ایتالیا که از اواسط قرن ۱۹ میلادی شکل گرفتهاند، بیاندازید به اهمیت موجود منابع مالی پی خواهید برد که البته نمونه آن در مافیای آمریکا و شیکاکو در دهه ۲۰ میلادی به بعد کاملاً نمایان است.
اما پس از گذر از عنصر مالی که داعش آن را در کشت خشخاش و انواع مواد مخدر در افغانستان دنبال میکند، عنصر فقر ( اعم از اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی) دلیل دیگری است که موجب شده تا داعش بتواند در منطقه آسیای مرکزی فعالیت کند. فساد اقتصادی در لایه لایه ساختار اداری و سیاسی افغانستان و همچنین عدم کارایی نظام سیاسی حاکم بر افغانستان موجب شده تا توزیع امکانات رفاهی و حتی مشاغل در این کشور با مشکل مواجه شود. همین مورد دلیلی خواهد شد تا بیکاری در افغانستان سیر صعودی پیدا کند و جوانان بیکار این کشور تنها مکانی را که در آن میتوانند پول خوبی به دست بیاورند عضویت در گروهک های تروریستی مانند طالبان و داعش ببینند. البته لازم به ذکر است که گروهک داعش با توجه به اینکه از منابع مالی بالاتری برخوردار است و تبلیغات آن هم گستردهتر از طالبان است، توانسته در آسیای میانه و خصوصاً افغانستان و پاکستان یارگیریهای خود را راحتتر از طالبان صورت دهد.
پاکستان هم در گسیل کردن نیروهای داعش به خاک افغانستان بیتقصیر نیست. به گونهای که «ظاهر قدیر» معاون اول مجلس نمایندگان افغانستان در نشست عمومی روز شنبه پارلمان افغانستان به صراحت اعلام کرده است که حکومت پاکستان میخواهد با از بین بردن طالبان در شهرستان «شینوار» ولایت «ننگرهار» عناصر داعش را در این منطقه ساکن کند. همین موضوع باعث میشود تا افغانستان از ناحیه سیاست خارجی آسیب پذیر شود و اوضاع داخل این کشور در آتش جنگهای داخلی بسوزد.
به هر ترتیب اینکه بگوییم داعش به زودی در شبه قاره و یا آسیای مرکزی حضور خواهد داشت، به نظر بیانی غیر منطقی خواهد بود چراکه اصولاً طالبان و داعش از یک جنس هستند و داعش مدلی امروزی از طالبان است با این فرق که سازمانها، حکومتها و حمایتکنندگان داعش پرونده طالبان را موقتاً به داخل کشوی میز خود گذاشتهاند و تقویت داعش را در دستور کار خود قرار دادهاند چراکه طالبان در افغانستان رفته رفته به یک چهره سیاسی تبدیل شده است که این موضوع به مزاج سعودیها خوش نمیآید.
در پایان باید به پیوستن سرهنگ گلمراد خلیمف، فرمانده نیروی پلیس تاجیکستان به گروهک تروریستی داعش در سوریه اشاره کرد که این موضوع میتواند زنگ خطر بسیار جدی برای آسیای میانه باشد چراکه نیروهای بنیادگرا که رگههایی از تروریسم و داعش گرایی در آنها دیده میشود، در دره فُرغانه از سال ۱۹۱۲ پایهریزی شده و فعالیت خود را شروع کرده بودند که این موضوع موجب شده روسیه برای مقابله با این پدیده و جلوگیری از سرایت تروریسم بنیادگرا به داخل خاکش به فکر بیافتد.