به گزارش نما ،یکی از مهمترین اموری که یک انسان مومن باید همیشه به دنبال کسب آن باشد فضائل و محسّنات اخلاقی است. در اهمیت این موضوع همین بس که پیغمبر اکرم (ص) اصل بعثت را متوقف بر مکارم اخلاقی بر می شمرند. به مناسبت سالروز میلاد اولین فرزند حضرت زهرا(س) و امیرالمونین(ع)به صورت فهرست وار به بخشی از کرامت های اخلاقی امام خوبی ها امام حسن مجتبی (ع) اشاره می نماییم:
* رئیس مکتب تشیع می فرمودند حسن بن على(ع) عابدترين و زاهدترين و برترين مردم زمان خود بود
* همان حضرت فرمود جدم چنان بود كه وقتى حج به جاى مى آورد، پياده و گاهى نيز پاى برهنه راه مى رفت. بيست و پنج بار پياده حج به جاى آورد.
* حضرت وقتى ياد و قبر و قيامت و بعث و نشور مىكرد مى گريست. و هرگاه به ياد توقف در پيشگاه خداى تعالى در محشر مى افتاد، فريادى مىزد و روى زمين مىافتاد...
* چون به نماز مى ايستاد بندهاى بدنش مى لرزيد، و چون نام بهشت و جهنم نزد او برده مى شد مضطرب و نگران مى شد و از خداى تعالى رسيدن به بهشت و دورى از جهنم را درخواست مى كرد...
* هرگاه در وقت خواندن قرآن به جمله« يا ايها الذين آمنوا» مى رسيد مى فرمود: «لبيك اللهم لبيك...»
* در هر حالى كه كسى آن حضرت را مىديد به ذكر خدا مشغول بود.
* از همه مردم راستگوتر و در نطق و بيان از همه كس فصيح تر بود.
* ابن شهرآشوب در كتاب مناقب از كتاب محمد بن اسحاق روايت كرده كه گويد: «ما بلغ احد من الشرف بعد رسول الله(ص) ما بلغ الحسن» احدى پس از رسول خدا(ص) در شرافت مقام به حسن بن على(ع) نرسید.»
* همو به نقل از روضة الواعظين فتال نيشابورى روايت كرده كه حضرت چنان بود كه چون وضو مى گرفت بندهاى استخوانش به هم مى خورد و رنگش زرد مى گشت.
* چون بر در مسجد مى رسيد، سرش را بلند كرده و مى فرمود: خدايا مهمانت بر در خانه توست، اى نيكوكار! بدكار به درب خانه ات آمده، پس، از زشتي هايى كه نزد من است به خوبى هايى كه نزد تو است درگذر، اى بزرگوار!
* رسم امام چنان بود كه چون از نماز صبح فارغ مى شد با كسى سخن نمى گفت تا آفتاب طلوع كند.
* همه اموال خود را دو بار (و بنا به نقلی سه بار) با خدا تقسيم كرد يعنى نصف آن را در راه خدا به فقرا داد حتى نعلين خود را!
* مردى به نام نجيح روايت كرده كه امام را ديدم كه غذا مى خورد و سگى نيز در پيش روى او بود. آن حضرت هر لقمه اى كه مى خورد لقمه ديگرى همانند آن را به آن سگ مى داد. خواستم سگ را برانم فرمود: از خداى عزوجل شرم دارم كه حيوان روح دارى در روى من نگاه كند و من چيزى بخورم و به او نخورانم!
* به همه احترام می کرد. یکبار در مكانی نشسته بودند و چون خواستند از آنجا برود فقيرى وارد شد، امام به آن مرد فقير خوش آمد گفته و سپس فرمودند: اى مرد تو وقتى نشستى كه ما براى رفتن برخاستيم، آيا اجازه رفتن به من مى دهى؟ فقير عرض كرد: آرى اى پسر رسول خدا.
* رسم امام آن بود كه چون به بستر خواب مى رفت، سوره كهف را مى خواند و مى خوابيد.
* هنگام شهادت می گریست. سبب را پرسیدند فرمود: من به دو جهت مى گريم يكى براى وحشت از روز قيامت و ديگرى براى فراق دوستان!
* پرسیدند چگونه است كه هيچ گاه سائلى را رد نمى كنيد؟ پاسخ داد: من سائل درگاه خدا و راغب در پيشگاه اويم و شرم دارم كه خود درخواست كننده باشم و سائلى را رد كنم...
* انس بن مالک می گوید کنیزی شاخه گلی تقدیم حضرت کرد و حضرت نیز او را آزاد نمود. گفتم: كنيزكى شاخه گل بىارزشى به شما هديه كرد و او را آزاد كردید!؟ فرمود: اينگونه خداى تعالى ما را ادب كرده كه فرمود: «وقتى تحيه اى به شما دادند، تحيتى بهتر دهيد» و بهتر از آن آزادى اوست.
* مردى نامه اى به دست امام داد كه در آن حاجت خود را نوشته بود. امام بدون خواندن فرمودند: حاجتت رواست! شخصی عرض كرد: فرزند رسول خدا خوب بود نامه اش را مى خواندى و آنگاه پاسخ مىدادى. فرمود: بيم آن را دارم كه خداى تعالى تا بدين مقدار كه من نامه اش را مىخوانم از خوارى مقامش مرا موآخذه کند.
* حضرت گوسفندى داشت كه بدان علاقه داشت. روزى مشاهده كرد كه پاى آن گوسفند شكسته شده، به غلامش فرمود: چه كسى پاى اين گوسفند را شكسته؟ پاسخ داد: من! فرمود: چرا؟ گفت: تا شما را غمگين كنم! فرمود: من نيز غمگين مىكنم آن كسى را كه به تو دستور داده تا مرا غمگين كنى (يعنى شيطان) و او را آزاد کرد.
* ابن آشوب و ديگران این اشعار را از آن حضرت روايت كردهاند:
قل للمقيم بغير دار اقامة، بگو بدان كه رحل اقامت به سراى ناپايدار افكنده؛
حان الرحيل فودع الاحبابا، زمان كوچ نزديك شده با دوستان وداع كن؛
ان الذين لقيتهم و صحبتهم، آنها كه ديدار كردى و همدمشان بودى؛
صاروا جميعا فى القبور ترابا، همگى در گورها به خاك تبديل شدند.