به گزارش نما، آنهايي كه با شخصيت شهيد محمد منتظري آشنا
هستند و مي دانند چه ويژگيهايي منحصر به فردي داشت؛ چقدر صريح سخن مي گفت و چگونه
در برابر همه حتي پدرش موضع مي گرفت، انتقادات علي جنتي از مشي پدر را با ديده
متعجبانه نمي نگرند. اگرچه او كه اين روزها 63 سال دارد قدري از گذشته محافظه
كارتر شده است، اما به هر حال از كساني است كه خلقياتي شبيه به دوست گذشته خود
دارد و جالبتر آنكه يكي از ماجراهاي تاريخي مبارزان برون مرزي نيز درگيري علي جنتي
و شهيد محمد منتظري است.
علي جنتي برغم سلايق متفاوت سياسي با رييس جمهور در سال 84
به مدت يكسال معاون سياسي وزارت كشور در زمان پورمحمدي را پذيرفت و پس از آن
مجدداً به عنوان سفير به كويت رفت.
وي مصاحبه اي با هفته نامه آسمان داشته است كه بخشهاي مربوط
به سياست داخلي در سايتها بازتاب داشت؛ اما تحليل وي از شرايط منطقه و تحولات
بيداري اسلامي نيز قابل تأمل است. آنچه در ادامه مي آيد ، اين بخش از مصاحبه
تفصيلي وي است:
در واقع در ايران پيشبيني نميكرديم كه اين اتفاقات بيفتد؟
نه ما پيش بيني نميكرديم. وقتي تحول به نقطهاي رسيد و در
كشوري اين آتش روشن شد جاهاي ديگر نيز از آنجا الهام ميگيرند.
يعني شما ميپذيريد از ايران تاثير پذيرفتهاند؟
قطعاً انقلاب ايران تاثيرات خودش رادر منطقه و روي نخبگان و
مردم ساير كشورها گذاشته است اما حوادثي كه در طول يكسال گذشته اتفاق افتاد نميتوان
گفت ناشي از تاثيري است كه ما گذاشتهايم. امكان دارد تاثير ما 5 يا 10 درصد بوده
باشد. ولي به هر حال از ايران هم تاثير پذيرفته است.
ولي عامل نبوده است؟
عامل اصلي، عوامل داخلي آن كشورهاست. وجوه مشترك آن همانهايي
بود كه اشاره كردم و شما اين عوامل را در همه اين كشورها ميبينيد و جاهاي ديگري
نيز كه چنين وضعيتي دارد. باز اين اتفاق خواهد افتاد.
بين سوريه و آنان فاصلهاي وجود دارد يا خير؟
بر اساس شرايط داخلي سوريه هيچ فرقي نميكند.
از چه نظري فرق ميكند؟
خشونتي كه الان در سوريه شاهد آن هستيم، حتي در ليبي هم تا
اين حد نبوده است. در مصر و بحرين هم خشونت به اين صورت نبوده است. نه تنها در اين
دوره يكساله بلكه در دوره گذشته نيز وضعيت در سوريه همين بوده است.
پس چرا رفتار ما با سوريه يك جور ديگر است و رفتارمان با
بحرين يا ليبي به گونه ديگري است؟
به خاطر منافع خودمان؟
جمهوري اسلامي از خشونت در سوريه دفاع نميكند. از
ديكتاتوري و خفقان هم دفاع نميكند از شرايط داخلي آنجا هم كاملا آگاه است.
ولي سياست خبري و رسانهاي ما در باره سوريه متفاوت است.
بله. اخبار بحث ديگري است. به دليل اينكه ما خيلي تفاوت بين
سياستهاي اعلامي و اعماليمان نميگذاريم. بالاخره بايد رسانههاي جمهوري اسلامي
واقعيتها را بيان كنند و سياستهاي عملي ما ميتواند متفاوت باشد. آنچه باعث شده
جمهوري اسلامي پشت سر سوريه بايستد، مسائل منطقهاي سوريه است. سوريه چه در دوران
حافظ اسد و چه در دوران بشار اسد به عنوان كشوري كه با ايران همراه بوده حامي انقلاب فلسطين بوده اهميت دارد. در بين
تمام كشورهاي حاشيه اسرائيل، تنها كشوري كه در مقابل صهيونيستها ايستاد و حاضر به
انعقاد قرارداد صلح با اسرائيل نشد سوريه است. سوريه بود كه كمك كرد تا حماس و
جهاد اسلامي پا بگيرند. اگر سوريه به اين نهضتها مكان و دفتر و امكانات و اردوگاه
نميداد چگونه ميتوانستند نيروهايشان را تربيت كنند و به داخل اراضي اشغالي
بفرستند. اصولاً رشد جنبشهاي مقاومت ناشي از وضعيت و سياستي بوده كه سوريه داشته
است. اگر همكاريهاي سوريه نبود. حزب الله لبنان ابداً نميتوانست پا بگيرد.
و تهديدي براي اسرائيل باشند؟
تهديدي جدي براي اسرائيل باشد. حزب الله، اسرائيل را از خاك
لبنان با سرافكندگي بيرون كرد و در جنگ 33 روزه واقعاً اسرائيل را به شكست كشاند
درست است كه ايران عامل اصلي رشد و تقويت حزب الله لبنان بوده ولي اگر همراهي
سوريه نبود امكان نداشت كه جمهوري اسلامي بتواند جريان مقاومت را حمايت كند.
به خاطر اين است كه ما از سوريه حمايت ميكنيم.
دقيقا به همين خاطر است و گرنه جمهوري اسلامي ايران اصولا
به دنبال انجام اصلاحات سياسي در سوريه است و از خشونت حمايت نميكند. جمهوري
اسلامي از تغيير و اصلاح قانون اساسي سوريه حمايت كرده و از برگزاري انتخابات و قانون
تعدد احزاب در سوريه نيز حمايت كرده است.
آيا الان بخشي از اصلاحاتي كه سوريه دارد انجام ميدهد، بر
اثر فشار ايران بوده است؟
نميتوانيم بگوييم فشار ولي توصيههاي ايران قطعا موثر بوده
است.
آقاي بشار اسد نسبت به ايران توصيهپذير است؟
قطعاً اين طور است. چون ايران را حامي و هم پيمان خود ميداند
و درك ميكند كه اگر توصيه و نصيحتي داشته باشد از روي دلسوزي و علاقهمندي به آن
كشور است.
ولي از قرار معلوم با كنفرانس ژنومسير به سمتي ميرودكه
آقاي بشار اسد حذف شود. شما اين تحليل را داريد؟ به اين سمت ميرويم يا خير؟
بله. ظاهراً حركت به اين سمت است.
حذف آقاي بشار اسد؟
بله.
فكر ميكنيد چه وضعيتي در سوريه مناسب است كه در جهت منافع
ملي ايران هم باشد؟ در بين دولت انتقالي كسي هست كه بتواند روابط حسنه با ايران
برقرار كند يا مثل اخوان المسلمين در مصر ميشود؟
براي منافع ما مهم اين است كه اگر روزي بشار اسد هم نباشد،
سيستم دچار فروپاشي نشود و دولت بتواند با اصلاحاتي كه در درون كشور انجام ميشود
آرا و نظرات مردم را تأمين كند و حمايت از انقلاب فلسطين و نيروهاي مقاومت خدشهدار
نشود. البته روسيه و چين هم عموماً همين رويه را دنبال ميكنند.
روسيه هم پذيرفت است كه بشار اسد رفتني است؟
نه. آنها نپذيرفتهاند كه اسد برود.
در عرف ديپلماتيك نه، در باور خودشان چطور؟
در باور خودشان بله. روسها قبلاً هم اعلام كرده بودند كه
اين طور نيست كه ما پاي بشار اسد بايستيم و بگوييم حتماً او بايد بر سر كار باشد.
مردم بايد نظر بدهند كه چه كسي باشد. ولي اينكه مجموعهاي از كشورهاي غربي و عربي
جمع بشوند ودر آن كشور دخالت كنند تا رژيمي را سرنگون كنند؛ ما اين را نميپذيريم.
خود مردم بايد تصميم بگيرند.
اين هم چيزي است كه ايران هم نميپذيرد؟
ما هم قبول داريم و گفتهايم نبايد ديگران دخالت كنند. ولي
اگر مردم سوريه بدون دخالت خارجي هر تصميمي گرفتند آن تصميم مورد احترام است.
و اثر آن بر منافع ايران چيست؟
و قطعاً رفتن بشار اسد خسارت جدي براي جمهوري اسلامي خواهد
بود.
براي جمهوري اسلامي و لبنان يا فقط براي لبنان؟
براي نيروهاي مترقي لبنان هم اثرات منفي در برخواهد داشت.
حالا چه حزبالله و چه غير حزبالله در لبنان به جز حزب الله نيروهاي مترقي ديگري
نيز وجود دارد.
در واقع سياست آمريكا كه سالهاست درصدد ايجاد شكافي بين اين
سه متحد منطقهاي(ايران – سوريه – لبنان) است؛ در حال به نتيجه رسيدن است؟
اين طور به نظر ميآيد. من شخصاً اعتقاد دارم سوريه تا
اندازهاي تاوان نزديكي و ارتباطش با جمهوري اسلامي ايران را ميپردازد. يعني
دخالتهايي كه هم اكنون عربستان، قطر يا آمريكاييها و اسرائيل در سوريه دارند و
به جد به دنبال سرنگوني بشار اسد هستند؛ يكي از دلايل آن اين است كه آنها در طول
دو دهه اخير بسيار تلاش كردند تا سوريه را از ايران جداكنند. به خصوص عربستان كه
امتيازات بسيار بالايي را به سوريه داد براي اينكه بتواند سوريه را از ايران جدا
كند. ولي عملا سوريه حاضر نشد از ايران جدا شود.
چرا؟ نفع سوريه در ارتباط با جمهوري اسلامي بود؟
هم نفعش در ارتباط با ايران بود و هم ديدگاههاي اصولي آن
مانند حمايت از مقاومت و مقابله با اسرائيل مانع از اين امر ميشود. سوريه به هر
حال ايران را پشتيبان جدي خودش ميداند؛ به دليل سياستهايي كه در برابر اسرائيل
در منطقه دارد. آمريكا و غرب و دست نشاندگان آنان در منطقه احساس ميكنند كه هيچ
يك از كشورهاي حاشيهاي اسرائيل؛ آن كشور را تهديد نميكنند. تنها منبع تهديدي كه
براي اسرائيل وجود دارد؛ نيروهاي مقاومت در لبنان و سوريه استو سرسختي رژيم سوريه
در برابر اسرائيل چه در دوران حافظ اسد و چه در دوران بشار اسد و ائتلافي كه بين
حزب الله لبنان، سوريه و ايران وجود دارد. اين ائتلاف است كه اسرائيل را تهديد ميكند،
لذا تمام فشار را به كار گرفتهاند تا اين ائتلاف را در هم بشكنند و اين حلقه واسط
بين ايران و مقاومت را حذف كنند.
سوريه حلقه واسط ائتلاف حزب الله ايران وسوريه است؟
بله. ميخواهند اين حلقه واسط را حذف كنند تا با حذف آن
ائتلاف شكسته شود و ايران هم نتواند از حزب الله لبنان پشتيباني و حمايت كند.
به خصوص از لحاظ تداركي؟ آيا امكان دارد آقاي بشار اسد به
مرحلهاي برسد كه به دليل حفظ قدرت و ماندن بر سر قدرت اين همبستگي با ايران را
لغو كند؟
من اين احتمال را نميدهم.
بر اساس شخصيتي كه ايشان دارد و شناختي كه شما از ايشان
داريد؟
من اين احتمال را نميدهم. اگر آقاي بشار اسد ميخواست اين
كار را انجام دهد بايد زودتر از اين تسليم ميشد.
اعتقادي به اين كار ندارد؟
نه. اعتقادي به اين كار ندارد.
ممكن است كه در لحظه آخر به اين تصميم برسد؟
گمان نميكنم. بشار اسد ميداند كه خيلي از پلها پشت سرش
خراب شده و در بين كشورهاي جهان به جز روسيه و چين كه از روسيه حمايت سياسي انجام
ميدهند، اين ايران است كه آن كشور را مورد حمايت جدي قرار داده است. بنابر اين
فكر نميكنم كه بشار اسد در اين شرايط به تنهايي خود كمك كند چون اگر ميخواست
تسليم شود اينقدر مشوق برايش وجود نداشت تا اين كار را بكند. مثلاً عربستان و قطر
ميتوانند ميلياردها دلار در آن كشور سرمايه گذاري كنند و سوريه از توريسم عربي و
امكانات آنان استفاده كند. ولي به نظر ميآيد تصميم دارد حمايت خود از مقاومت را حفظ كند.
امكان دارد كه حزب الله لبنان در لحظات آخر به كمك سوريه
بيايد؟
اينكه نيروي نظامي بفرستند، گمان نميكنم چون ارتش و
نيروهاي امنيتي در سوريه نيازي به اينكار ندارند و اين امر بر خلاف سياستهاي حزب
الله نيز هست.
شما فكر ميكنيد فرآيند حذف بشار اسد تا چه دورهاي طول
بكشد؟
امكان دارد خيلي طول بكشد.
به اين راحتي نيست كه با كنفرانس ژنو همه چيز تمام شود؟
نه خير.
پس بشار اسد هنزو خيلي فرصت دارد؟
بله. فرصت زيادي دارد.
آيا ميتوانيم بر اساس نظريهاي كه در دهه 70 ميلادي مطرح
شد كه جنگهاي منطقهاي به مراتب خطرناكتر از جنگهاي بينالمللي خواهد بود، چون بعد
از نظام دو قطبي، نظام چند قطبي به وجود ميآيد. اين شكاف بين اتحاد يا ائتلاف
سوريه – ايران و لبنان را در راستاي جلوگيري از حمله نظامي غرب برآورد كنيم تا از
بحران منطقهاي جلوگيري شود؟
ببينيد. اصلاً نظام چند قطبي يا دو قطبي خيلي ارتباطي با
تحولات منطقه ندارد. فرض كنيد كه نظام چند قطبي تشكيل شود. مثلا قطب اروپا، يا هند
و چين در آسيا اصلاً تاثير چنداني در وضعيت منطقه ندارد. آنچه هست، شرايط منطقه
تعيين كننده است. اكنون غربيها و حتي عربستان و قطر و تركيه كه بيشترين دخالت را
در سوريه دارند، ميدانند كه دخالت نظامي در آن كشور هزينه زيادي دارد براي اينكه
شرايط سوريه با شرايط ليبي ، يمن و غيره متفاوت است چون سوريه در كنار گوش اسرائيل
است.
هر اتفاق كوچكي كه ممكن است به يك بحران بزرگ منحر شود؟
بله. آنها احتمال ميدهند كه اگر روزي بشار اسد احساس كند
رفتني است، هر چه موشك دارد به سمت اسرائيل شليك كند و برود.
اين احتمال وجود دارد؟
بله. چرا اين احتمال وجود ندارد؟
شما بر چه اساسي گفتيد كه احتمال دارد بشار اسد مدت بيشتري
بر سر قدرت باقي بماند؟ يعني اينقدر پايگاهش متزلزل نشده است؟
بله. ببينيد در سوريه حزب نزديك به 50 سال سابقه دارد.
اولاض اين حزب پابرجاست، دوم حضور اقليت علوي در قدرت است كه توانسته طي چند دهه
خودش را بر اكثريت تحميل كند و اوضاع را كاملاض در اختيار دارد. سوم اينكه ارتش
سوريه تا به امروز همبستگي خودش را حفظ كرده است. البته كساني از ردههاي پايين
ارتش سوريه فرار كرده و ارتش آزاد سوريه را شكل دادهاند ولي بالاترين درجه آنان
درجه سرهنگي است. از بدنه ارتش بيشتر اهل سنت و كساني كه اختلافاتي با حاكميت
داشتهاند جدا شدهاند. بعد هم برخي از مشوقهايي كه عربستان و قطر براي آنان
ايجاد كردهاند. برخي اطلاعات تاييد نشده حاكي است كه كمكهاي مالي عربستان و قطر
به كساني كه تحت عنوان ارتش آزاد سوريه ميجنگند، ماهانه بين 25 تا 30 دلار است!
حالا به خاطر فقر و مشكلاتي كه داشتهاند ممكن است حاضر به قبول اين شرايط براي
دريافت روزانه يك دلار شدهاند.
پس چرا اينقدر سطح برخورد بالا است؟
ببينيد. برخوردهايي كه اخيراً صورت ميگيرد، ماهيتش با
برخوردهاي گذشته فرق ميكند. در گذشته برخي از نيروهاي مسلح بخشهايي از شهرها را
اشغال كرده و در واقع به نوعي اين بخشها را در اختيار خودشان گرفته بودند. ارتش
سوريه براي اينكه اين بخشها متصرف شده را از دست نيروهاي مسلح در بياورد برخوردهاي بسيار خشني داشت. اما اكنون وضعيت
تغيير كرده است. يعني الان عناصري به ميدان آمدهاند كه با گذشته تفاوت جدي دارند.
اكنون القاعده به ميدان آمده است. از عراق، شمال آفريقا از الجزاير گرفته تا تونس،
عناصر القاعده هجوم آوردهاند به سوريه.
تا جايي كه من اطلاع دارم از حوزه خليج فارس، تعداد قابل
توجهي از نيروهاي سلفي وابسته به القاعده به سوريه آمده و در حال جنگ هستند.
انفجارهايي كه در شهر دمشق دارد رخ داد و اخيراً هم شبكه الاخبار سوريه را منفجر
كردند، كار القاعده بوده است. خودشان هم اعلام كردهاند كه ما وابسته به القاعده
هستيم. عمليات انتحاري اصولا كار القاعده است. كشتار زنان و بچهها در منطقه
الحوله نيز حتي با رفتن هيأت هاي بازرسي سازمان ملل متحد به اين منطقه مشخص نشده
است كه كار رژيم سوريه بوده يا كار عناصر ديگري كه ميخواستهاند اين كشتار را پاي
رژيم سوريه بگذارند تا به اين وسيله رژيم بشار اسد را تحت فشار قرار دهند.
اصولاً شرايط سوريه اكنون نسبت به 6 ماه قبل تفاوت كرده
است.
يعني امكان دارد شرايط حتي بدتر شود؟
امكان دارد كه به تدريج به يك جنگ داخلي در سوريه منجر شود.
پس فرآيند سقوط نزديك تر ميشود؟
البته بهاين راحتي ديگر حاكميت سوريه قدرت را رها نميكند.
انسجام حزب بعث و اقليت علوي حاكم و ارتش و نيروهاي امنيتي مانع فروپاشي زودهنگام
ميشود.
اگر بشار اسد برود، حزب بعث هم رفته است؟
قاعدتاً اين طور است كه اگر بشار اسد برود حزب بعث هم فرو
ميپاشد. چون الان او محور است و اين محوريت از بين ميرود.
ولي علويها كه ماندني هستند؟ ريشه دارند؟
بله. علويها جمعيتي حدود 12 درصد دارند و در سوريه حضور
فعال دارند.
داستان اخوان المسلمين را شما چگونه ارزيابي ميكنيد؟ كه در
ابتدا نميخواستند حتي در انتخابات رياست جمهوري مصر شركت كنند اما شرايط را تغيير
دادند. آيا با مشكلاتي كه پيش روي دارند ميتوانند مصر را از بحران خارج كنند يا
خير؟
تاريخ اخوان المسلمين و نوع تحولاتي كه در اين چند ساله رخ
داده، بحث طولاني دارد. كساني كه شروع كننده اعتراضات در مصر بودند اخوانيها
نبودند بلكه جوانان 6 آوريل بودند كه از طريق فيس بوك و شبكه هاي اجتماعي توانستند
مرم را به ميدان التحرير قاهره بياورند در واقع اخوان المسلنين را هم جوانان 6
آوريل به ميدان آوردند.
اخوانيها اين اواخر حالت مسالمت آميزي به خصوص با مبارك
داشتند.
بله. نوع مبارزه اخوانيها بيشتر مبارزه مدني بود.
ولي خود اخوانيها جوانان 6 آوريل را خيلي قبل تر از انتخابات رياست جمهوري
كاملاض كنار گذاشتند.
بعد كه شرايط عوض شد و مبارك رو به سقوط رفت، مردم همه
اميدوار شدند و به معترضين پيوستند و بالاخره مبارك از قدرت كنار رفت. در طول اين
مدت آمريكاييها قدرت را به شوراي نظامي مصر واگذار كردند تا به طور كلي سيستم مصر
از هم نپاشد.
به نظر شما اين فكر خوبي بود؟
براي آمريكاييها بله.
براي خود مصر فكر خوبي نبود؟ خب سيستم از هم ميپاشيد؟
اگر سيستم فرو ميپاشيد انقلاب كامل ميشد.
شايد تجربه ايران بوده كه نخواستند اين اتفاق بيفتد؟
بله. در ايران يك انقلاب كامل رخ داد. ارتش هم مقداري آسيب
ديد ولي متلاشي نشد و شاكلهاش را حفظ كرد. وقتي مبارك ميخواست برود، به ارتش
توصيه كرد كه به مردم تيراندازي نكنند تا بتواند وجههاش را حفظ كند و بعد هم
مبارك را وادار كردند كه قدرت را به ارتش واگذار كند. حتي قدرت را به معاون خودش
واگذار نكرد چون معاون مبارك هم مثل خودش منفور بود و مردم عليه او شورش ميكردند.
ارتش مصر در آن دوره وجهه خودش را حفظ كرد و لذا قدرت را به ارتش واگذار كردند.
اكنون هم همه چيز در اختيار ارتش مصر است. به راحتي مجلس را منحل ميكند، قانون
اساسي و آن مجلس موسسان را حذف ميكند. اخوانيها هم در ابتدا ميخواستند فقط در
مجلس حضور داشته باشند و تحفظ داشتند كه پست رياست جمهوري را بگيرند و برخي از
آنان هم ميگفتند كه ما كانديدايي معرفي نميكنيم.
چرا؟ علتش چي بود؟
براي اينكه مشكلاتشان را در اين دوره خيلي زياد ميديدند. و
چالشهاي بسيار زيادي از جمله چالشهاي اقتصادي در پيش دارند.
ميترسيدند وجههشان را از دست بدهند؟
نميخواستند وجههشان را از دست بدهند. حتي تا اين اواخر كه
قرار شد كانديداي رياست جمهوري معرفي كنند در داخل اخوان المسلمين اختلاف وجود
داشت. يك جناح معتقد بود كه ما نبايد وارد كارهاي اجرايي شويم و فقط بايد مجلس را
داشته باشيم تا انتقاد و نظارت كنيم و وجههمان را نيز حفظ كرده باشيم. گروه ديگري
معتقد بودند كه وقتي در انتخابات مجلس برنده شدهايم نشان ميدهد كه حزب اخوان در
جامعه جايگاه دارد و لذا بايد در انتخابات رياست جمهوري هم شركت كنيم. آنان زياد
هم به خودشان مغرور بودند و معتقد بودند كه 60 درصد آرا را ميتوانند كسب كنند و
در همان دور اول ميتوانند اكثريت آراء را كسب كنند. اولين كانديدايي هم كه داشتند
رد صلاحيت شد و مجبور شدند كانديداي ديگري را معرفي كنند كه به اندازه قبلي روي آن
تكيه نداشتند و چون وارد اين ميدان شده بودند، او را تاييد كردند. آقاي محمد مرسي
كه اكنون رئيس جمهور مصر شده قبل از اينكه سر كار بيايد، عملاً بخشي از اختياراتش
را سلب كردهاند.
همين شوراي نظامي؟
شوراي نظامي مصر سلب كرده است. آقاي مرسي عملاض فرماندهي ارتش
را در اختيار دارد. اختيار جنگ و صلح را از او گرفتهاند و اختيار فرماندهي و
دخالت نيروهاي امنيتي را در مسائل داخلي از وي گرفتهاند.
عملاً آقاي مرسي رئيس جمهور مسلوب الاختيار است؟
تا اندازه زيادي اختياراتش را سلب كردهاند. مجلسي هم كه ميتوانست
وي را همراهي كند منحل كردند و لذا مشكلات زيادي بر سر راهش قرار دارد تا بتواند
در مصر تاثيرگذار باشد. تا مجلس آينده به چه صورت در بيايد.
جمهوري اسلامي ميتواند به مصر جديد نزديك شود و به آقاي
مرسي كمك كند؟
ايران كه علاقه زيادي دارد به مصر نزديك شود ولي آنها اصلا علاقه
ندارند.
چرا؟ مي ترسند تاثير منفي بين مردم به وجود آيد و محبوبيتشان
از بين برود؟
نه اينطور نيست مردم مصر عموما علاقهمندند با ايران رابطه
داشته باشند.
پس چرا نميخواهند؟
آقاي محمد مرسي و ساير اخوانيها كه بر سر كار آمدهاند،زماني
شعارهايي دادند كه در حاكميت نبودند. ولي وقتي وارد حاكميت ميشوند با واقعيتهاي
جديدي روبرو ميشوند كه مجبورند به آن واقعيتها تن بدهند. از جمله واقعيتهاي
موجود اين است كه عربستان و كشورهاي حوزه خليج فارس منافعي در آنجا دارند. مصر نيز
كشور فقيري است و سالانه 2-3 ميليارد كمك مالي از آمريكاييها ميگيرد. آمريكا
ساليانه يك ميليارد و هشتصد ميليون دلار دارد به ارتش مصر كمك بلاعوض ميكند كه بر
اساس توافق كمپ ديويد اين كمكها صورت ميگيرد. عربستان و كويت و كل حوزه خليج فارس
سرمايه گذاريهاي كلاني در مصر كردهاند. يكي از خط قرمزهايي كه عربستان و كشورهاي
حوزه خليج فارس به شوراي نظامي مصر اعلام كردهاند، برقراري رابطه با ايران است.
اخوان المسلمين هم به منافع ملي خودشان نگاه ميكنند و ميبينند اگر قرار باشد
رابطه با ايران به قيمت تيرگي روابط با كشورهاي عرب منطقه تمام شود آن را خلاف
منافع ملي خود ميدانند ضم اينكه آمريكاييها و غربيها نيز هيچ علاقهاي ندارند
كه مصر به ايران نزديك شود. بنابر اين احتمال نميدهم كه به راحتي روابطم ما با
مصر برقرار شود. اگر هم رابطه سياسي برقرار شود؛ رابطه ديپلماتيك سردي خواهد بود.
يعني در حد تأسيس سفارت خواهد بود؟
حالا فرض كنيد در حد سفارت باشد. مگر ما الان با اردن و
عربستان در سطح سفارت رابطه نداريم؟
خب اين باعث ميشود كه اگر روزي رئيس جمهوري عوض شد اين
دلگرمي براي برقراري رابطه گرم باشد. حداقل اين است كه قدم اول برداشته شود.
حداكثرش اين است كه يك رابطه ديپلماتيك برقرار شود كه من
فكر نميكنم به اين زودي اين كار انجام بشود؛ با توجه به وضعيتي كه الان در مصر
حاكم است و اظهاراتي كه آقاي محمد مرسي
كرده نيز اين وضع را نشان ميدهد.
آقاي مرسي در مورد نقش ايران در سوريه هم صحبت كرده است؟
بله. چيزي كه باعث شده است ايران در بين اخوان المسلمين چه
در مصر و چه در اردن و جاهاي ديگر مورد انتقاد قرار بگيرد، حمايتي است كه از رژيم
سوريه ميكند و اين جزو گرههاي اساسي در روابط ما با اخوان است.
سوريه گره بين ايران و مصر شده است؟
بله. حمايت ايران از سوريه جزو مسائلي است كه اخوانيها به
جد روي آن تكيه ميكنند.
يكي از معاونان سياسي وزير امور خارجه در دوره آقاي خاتمي
در مصاحبهاي گفت كه ايران هر چقدر تلاش ميكند كه با مصر روابط ديپلماتيك برقرار
كند موفق نميشود. چون سيستم امنيتي مصر خواهان برقراري اين رابطه نيست. آيا پس از
آقاي مبارك، سيستم امنيتي مصر همچنان از قدرت لازم براي جلوگيري از برقراري روابط
با ايران برخوردار است؟
سيستم امنيتي مصر تنها نيست، سيستم امنيتي به اضافه ارتش
است كه اكنون قدرت را در مصر در اختيار دارد.
سيستم امنيتي مصر زير نظر ارتش است؟
بله. ارتش مصر همه كاره است. نه ارتش در مصر دست خورده و نه
سيستم امنيتي آن. در گذشته هم همين ملاحظات بوده و خود آقاي مبارك هم سرهنگ نيروي
هوايي ارتش بوده است. لذا اين حالت كماكان وجود دارد. حاكميت مصر خودش را مديون
آمريكا و غرب ميداند و ارتباطات نزديكي با كشورهاي حوزه خليج فارس دارد. اين
حاكميت هم اكنون نيز وجود دارد و تغييري در وضعيت پيدا نكرده است. ارتش همان ارتش
بسيار پرنفوذ است كه حتي در بخشهاي اقتصادي هم بخش عظيمي از فعاليتهاي اقتصادي را
در دست دارد. يعني ارتش هم الان در سياست صاحب نفوذ است و هم در مسائل اقتصادي و
امنيتي.
آيا روشنفكران ديني ايران نسبتي بااخوان المسلمين مصر
دارند؟ چه شباهتهايي وجود دارد؟
بله. البته اخوانيها يك جريان ديني هستند. اعتقاد به حكومت
ديني هم دارند نه به شكلي كه ما در شيعه به عنوان ولايت فقيه قبول داريم. ولي آنها
اعتقاد به خلافت اسلامي و چيزهايي مشابه آن دارند. از جمله اشتراكات جدي ما و
اخوانيها، حمايت از انقلاب فلسطين است. آقاي مرسي هم اخيراً گفته كه ما از انقلاب
فلسطين حمايت خواهيم كرد و قطعاً هم تأثيري روي مردم غزه خواهد داشت. ولي به هر
صورت ارتشي كه اكنون در مصر حاكم است و سيستمي كه وجوددارد، اين سيستم به راحتي
نميگذارد كه اخوانيها كاري در مصر انجام دهند. در انتخابات رياست جمهوري تفاوت
آراي آقاي احمد شفيق با آراي آقاي محمد مرسي بيشتر از 3 درصد نبود. چه كساني به
آقاي احمد شفيق رأي دادند؟ وابستگان به سيستم بوروكراتيك مصر عموماض به آقاي شفيق
رأي دادند. طبقه متوسطي كه در دوران مبارك از مزاياي برخوردار بودند، كماكان سعي
ميكند آن سيستم را حفظ كنند. آنان نيز به آقاي احمد شفيق رأي دادند. مسيحيان قبطي
كه از روي كار آمدن اخوانالمسلمين احساس خطر ميكردند وهمچنين عناصر ديگري در
جامعه كه به خاطر حجاب اجباري احساس خطر ميكردند همه پشت سر احمد شفيق ايستادند.
و جوانان 6 آوريل كه اخوانيها را به ميدان آوردند به دليل
موانعي كه اخوانيها سر راه آنان گذاشتند از رأي دادن به آقاي مرسي هم ممانعت
كردند. در واقع نه به آقاي شفيق رأي دادند و نه به آقاي مرسي.
آقاي احمد شفيق آخرين نخست وزير دوره آقاي مبارك بوده و در
بسياري از سركوبها دخالت داشته و احساس كردكه شرايط دارد عوض ميشود و آقاي مرسي
رقيب سرسختش رئيس جمهور شده، فرار را برقرار ترجيح داد و از مصر رفت تا به محاكمه
كشيده نشود.
ولي اخوانيها با اين اتهام مواجه هستند كه با كنار گذاشتن
جوانان 6 آوريل به نوعي سعي در سوء استفاده از آنان كردند و البته براي دستيابي به
قدرتي كه براي آن حدود 80 سال مبارزه كرده بودند و خود به نتيجهاي نرسيده بودند.
بله. اخوانيها ميخواستند به قدرت برسند و سعي داشتند كه
آنان را حذف كنند. ولي بعد از دور اول انتخابات كه ديدند پيش بيني آنان كه فكر ميكردند
60 درصد آرا را به دست ميآورند و پيروز ميشوند، اين اتفاق نيفتاد پس..
ذهنيتشان به هم ريخت؟
ذهنيت به هم ريخت و لذا آقاي مرسي استمداد كرد و نه تنها جوانان 6 آوريل بلكه ليبرال ها را نيز در
كنارش آورد و حرفهاي جديدي زد. او به صراحت اعلام كردكه ما نميخواهيم روي پوشش و
حجاب زنان تكيه كنيم، نميخواهيم معاهده كمپ ديويد را لغو كنيم. ميخواهيم رابطه
متعادلي با غرب و به خصوص آمريكا داشته باشيم و ميخواهيم از همه نيروها استفاده
كنيم. اين حرفي بود كه آقاي مرسي زد و پس از رئيس جمهور شدن هم گفت من از همه تشكر
ميكنم چه كساني كه به من رأي دادند و چه كساني كه به من ردي ندادند و اين بدان
معنا است كه ديدگاه آقاي مرسي تا حدي تعديل شده است.
ميتوانيم بگوييم اخوان المسلمين مصر سكولار هستند يا دارند
سكولار ميشوند؟
اخوانيها سكولار نيستند ولي در موضع حاكميت واقعيتها خودش
را به آنها تحميل ميكند و آنها دارند به آن سمت ميروند.
در شعارهايشان در مورد مسائل حجاب و ارتباط با غرب و غيره
بود.
سكولار نميشود گفت. شايد مقصود شما ليبرال است كه به نحوي
به سمت ليبراليسم گرايش پيدا ميكنند.
يعني اخوانيها به سمت ليبراليسم ميروند نه سكولاريسم؟
اخوانيهاي تونس هم همين كار را كردند. مگر آقاي راشد
الغنوشي چه كار كرد؟
و چقدر به سمت اصلاح طلبان ايراني نزديك ميشوند؟
راشد الغنوشي رسماً گفت ما نميخواهيم با بي حجابها برخورد
كنيم، نميخواهيم توريسم خارجي را قطع كنيم و استفاده از بخش ساحلي دريا را محدود
كنيم. چون بخش عمدهاي از درآمد تونس از توريسم است. اكنون كه اخوانيها در تونس
به حاكميت رسيدهاند، نميتوانند همه اينها را حذف كند تا مردم عليه آنان بشورند.
لذا اخوانيهاي مصر هم به همان سمت خواهند رفت.
و بين جناح ميانه ايران كه از آقاي هاشمي به عنوان شخصيت
طراز اول آن ميشود نام برد و بعد اصلاحطلبان و روشنفكران ديگر خيلي قرابت نزديكي
داريم پيدا ميكنيم با اخوانيها درست است؟
اصلاحطلبان و ميانه روهاي ايران نميگويند كه در ايران
پوشش و نوع حجاب آزاد است، كسي در ايران چنين چيزي نميگويد.
ولي سختگيري خيلي زيادي هم ندارند.
بله. ميگويند راهش اين نيست كه برخورد خياباني بكنند.
ما به آنها نزديك شده ايم يا آنها به ما نزديك شدهاند؟
جناح اصلاحطلب ايران يك طيف است و ديدگاههاي مختلفي در آن
وجود دارد.
ليبرال است؟
بله. با آنها نزديكي دارند. مثلاً آقاي راشد الغنوشي كه جزو
نظريه پردازان تونس است و اكنون وارد حكومت شده و جزو رهبران اخوان است. خودش را
با اصلاح طلبان ايران نزديك ميداند.