به گزارش نما ، محمدودود حیدری طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: مدتی است در ادبیات برخی که عمدتاً سابقه طرفداری از اصول گفتمان اصیل انقلاب اسلامی و امام راحل(ره) در پرونده ایشان در اذهان مردم ثبت و ضبط نیست، واژهای تحت عنوان «اسلام رحمانی» با تفسیری خاص از این اصطلاح، دیده میشود؛ واژهای که در ابتدا میتواند ناظر به نشان دادن یکی از ابعاد اسلام عزیز یعنی لطف و رحمانیت و محبت، در ذهن انسان تداعی شود ولی پشت صحنه طرح آن و موارد استعمال آن با رویکردی خاص نشان از مفهوم و منظور دیگری دارد. در این مقوله گفتنیها بسیار است اما در این مجال و مقال به ذکر چند نکته در این خصوص بسنده میشود:
1- وقتی ترکیب اسلام رحمانی مطرح میگردد این مفهوم به ذهن متبادر میشود که آیا مگر «اسلام ظلمانی» یا «اسلام غیر رحمانی» هم وجود دارد؟ در واقع نقش استعمال واژه اسلام رحمانی و تأکید و استفاده مکرر از آن، واژههای مقابل آن را پر رنگ مینماید و به نوعی دم از وجود اسلام غیر رحمانی نیز میزند که طبیعتاً در طرف مقابل اسلام رحمانی است و هر آنچه در ظاهر در مفهوم اسلام رحمانی وجود ندارد در آن اسلام غیررحمانی موهوم وجود دارد و در واقع صرف طرح واژه اسلام رحمانی انگ قائل بودن به اسلام غیر رحمانی و چه بسا ظلمانی را به طیف سیاسی مقابل مطرح کنندگان اسلام رحمانی وارد مینماید و برچسب میزند.
اصالتاً دسته بندی اسلام به رحمانی و غیر رحمانی محلی از اعراب ندارد و داخل شدن در یک سوء استفاده نا میمون از واژه هاست. اسلام عزیز بستهای از قواعد، احکام و چارچوبهاست که همهاش لطف و رحمت است. در نگاه ظاهری، عدهای از دستورات و مقررات و مجازاتهای آن ذیل تعابیری از قبیل رحمت یا خشونت دستهبندی میگردد و تلاش وسیعی در جریان است که برخی آموزههای اسلام از قبیل مجازات مجرمان – که همان هم لطف است و در راستای عدالت– به خشونت ارتباط داده شود اما حتی اگر به فرض محال بپذیریم که اسلام موجود یعنی اسلام اصیل، اسلام منبعث از وحی الهی و اسلام رسول الله (ص) با خشونت عجین است، باز هم مطرح کنندگان اسلام رحمانی چارهای جز این نخواهند داشت که اذعان نمایند چیزی غیر از اسلام اصیل را در حال مطرح کردن هستند و به هر حال اسلام اصیل چیزی غیر از اسلام رحمانی مطروحه ایشان است.
2- همانگونه که در مقدمه اشاره آن رفت، برای آنکه به توهم توطئه متهم نگردیم، میتوان پذیرفت که طرح اسلام رحمانی میتواند ناظر به توجه دادن به یکی از ابعاد یا رویکردهای اسلام عزیز یعنی بعد لطف و رحمانیت و محبت باشد، همانند واژه «اسلام سیاسی» یا «اسلامفقاهتی»
اما وقتی واژه اسلام رحمانی با رویکرد خاص سیاسی و معرفتی و ناظر به قرائتی خاص از ا سلام که آن را منحصر در این بعد مطرح مینماید و در پی نفی دیگر ابعاد، قواعد و چارچوبهای آن است، طرح میگردد و به وسیله آن پز روشنفکری و دوری از خشونت، تعصب، کهنگی و امل گرایی ساطع میگردد، دیگر نمیتوان ساده لوحانه و سطحی به طرح این داستان در سطح جامعه نگریست و به پشت پرده آن توجه ننمود.
3- البته اینگونه است که اسلام دین لطف و رحمت ومودت است و جاذبه در آن بر دافعه غلبه دارد ولی اگر معنی این مفهوم را وجود نداشتن هر قیدی که خلاف اراده انسان باشد ترجمه کنیم، این مولود جدید چیزی غیر از اسلام است و «لیبرالیسم» و «اومانیسم» عناوین شایسته تری برای چنین ایدهای هستند. درست است که به کار بردن اسلام رحمانی لزوماً به معنی قرائت لیبرالی از اسلام نیست ولی از آنجایی که استفاده از این واژه تا حدود بسیار زیادی مفهوم نفی دیگر ابعاد اسلام را به دنبال دارد، میتوان به کار بردن آن را قائل بودن به قرائت لیبرالی از اسلام دانست؛ قرائتی که نقش دین را نهایتاً در حوزههای فردی میداند آن هم به دلیل آزادی فرد در انتخاب دین و نه به دلیل اصالت دین یا وحیانی بودن آن قرائتی که نقش دین را در اداره جامعه به هیچ عنوان پذیرا نیست چراکه با اندیشه لیبرالی، دین در حوزه اجتماعی مانع آزادیها و خواستهای فردی دیگر افراد جامعه خواهد بود و اصل اساسی لیبرالیسم یعنی آزادی بیقید و شرط و خواست نفسانی انسانهای دیگر جامعه زیر سؤال میرود. لیبرالیسم هیچ باید و نبایدی را خارج از اراده فرد نمیپذیرد، حال آنکه در اسلام باید و نباید وجود دارد و مسلمان قائل به رعایت باید و نبایدهای آن و ملتزم به آن است.
4- یکی از ایرادات اساسی که به استعمال اسلام رحمانی وارد بوده و در بیانات رهبر محبوب انقلاب نیز در دیدار دانشجویان در ماه مبارک سال جاری طرح گردید، این است که بر اساس آموزههای اسلامی و قطعیات قرآن نگاه از سر لطف و مودت شامل دشمنان اسلام و کفاری که قصد دشمنی دارند و دشمنی میورزند، نمیشود. اصالتاً عقلانی نبودن محبت و مودت به دشمن آن هم دشمنی که علی الدوام در حال دشمنی کردن است و در پی از بین بردن ماهیت اسلام و انقلاب است، نیاز به اثبات ندارد. بدون تردید طرح کردن اسلام رحمانی به مفهوم مورد لطف قرار دادن دشمنان، دشمن را در دشمنی خویش غره میکند چراکه این ابراز لطف به دشمن از سوی دشمن به مفهوم ترس و واهمه در دل داشتن از او تعبیر شده و او را در دشمنی نمودنش استوار و دلگرمتر مینماید.
5- به نظر میرسد قرائت اسلام رحمانی را عمدتا کسانی مطرح میکنند که دل خوشی از مشی اسلام و انقلاب اسلامی در ابعاد مبارزه با استکبار، برخورد با قلدران عالم، دفاع از مظلومان و مستضعفان و پیشه کردن عدالت و مفاهیمی از این قبیل ندارند و با طرح مفاهیمی همچون اسلام رحمانی در پی مخفی نمودن این نارضایتی یا راحت طلبی بوده و در پی پاک کردن صورت مسئله میباشند.
طرح اسلام رحمانی روی دیگر سکه تساهل و تسامح است که در دوره اصلاحات بر طبل آن کوبیده میشد و با اغراض خاص سیاسی و در جهت مخالفت با اسلام و آرمانهای انقلاب اسلامی مطرح میگردید. با دیدگاه ذکر شده اخیر از اسلام چیزی به جز یک اسلام بیخاصیت باقی نمیماند؛ اسلامی که در موضوعات اجتماعی دخالتی ندارد و دارای انفعال حداکثری است.
6- اگر متهم به بدبینی نشوم اینگونه میتوان گفت که به نظر میرسد پشت پرده احتمالی طرح اسلام رحمانی عاری از صداقت در بیان بخش رحمانیت اسلام باشد. چه بسا مطرح کنندگان این واژگان چون امکان نفی ویژگیهای بارز سیاسی و اجتماعی اسلام را بهدلیل تدین، ایستادگی و دلدادگی مردم غیور و انقلابیمان به اسلام ندارند، با طرح عناوینی چون اسلام رحمانی عملاً اسلام اصیل را به کناری نهاده و آن را از صفحه اصلی انقلاب حذف میکنند و اسلامی را در دستور کار قرار میدهند که طراحی قوارههای آن به دست مبدعین و استعمال کنندگان آن است و هر چه بخواهند از چنین اسلامی تفسیر مینمایند. در چنین اسلامی است که مخالفت با منش غرب، سبک زندگی غربی و مشی لیبرالیستی به مفهوم مخالفت با اصل لطف و مرحمت بوده و خلاف اسلام رحمانی خواهد بود و جهاد و مبارزه به دلیل طرفداری از خشونت در تباین صریح با چنین اسلامی مطرح خواهد گردید! ولابد در چنین دیدگاهی حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی نیز خشونت محسوب میگردد!
7- اگر امروزه و در سالهای اخیر در یک اقدام اسلام هراسانه و از سوی سرویسهای اطلاعاتی امریکایی و غربی نام اسلام با خشونت همراه میگردد و در حوادثی از قبیل 11 سپتامبر و ظهور پدیدههایی از قبیل طالبان و داعش و گروههای تکفیری، سبعیت و وحشیگری عدهای وهابی و سلفی دستساز استکبار به نام اسلام ترویج و تبلیغ میگردد، اسلام رحمانی نیز میتواند روی دیگری از این نقش شیطانی باشد که با بیخاصیت نمودن اسلام عزیز از اثر آن در میان انقلابیون پیشتاز کاسته و عدم توانایی آن در حل مشکلات اساسی بشریت و جهان امروز را به اثبات میرساند و بیشک خطر اسلام بیخاصیت، اسلام خانه نشین، اسلام صحه گذار بر لیبرالیسم کمتر از اسلام داعشی و امثالهم نیست.
8- طرح کنندگان اسلام رحمانی بخشی از دین را به نام تمام دین قالب مینمایند و در حقیقت با برخوردی کاریکاتوری سعی در بزرگتر و با اهمیتتر جلوه دادن بعد رحمانیت دین به نسبت بقیه ابعاد آن دارند. به نظر میرسد غایت نظر اشاعه دهندگان واژه مذکور بهرهگیری و موجه جلوه دادن آزادیهای غربی و غربی شدن، نزدیک شدن به مدل نگاه کدخدا، دست کشیدن از آرمانها و روحیات انقلابی و در یک کلام قرارگیری در باشگاه شیطان بزرگ باشد.