به گزارش نما به نقل از مشرق: اسفندیار رحیم مشایی، مشاور ارشد رئیس جمهور پس از مدتها سکوت و فعالیت در پرده، روز گذشته در نشستی با حضور تعدادی از سفرای کشورهای حاشیه اقیانوس هند، دوباره به صحنه آمده و برگههای جدیدی از نظریات سابق خود را نمایان کرده است.
حرفهای این بار مشایی اما اگر قبل از طرح نظریه دوستی با مردم اسرائیل! مطرح شده بود شاید پازل چرایی ایرادات تفکری در زوایایی از دولت با سهولت بیشتری قابل حل بود اما به دلایلی، مشایی جای مصداق و مفهوم را با یکدیگر قلب کرد و مفهوم را چندین سال پس از مصداق و در گفتگو با سفرای خارجی! به صحنه آورد.
رحیم مشایی در صحبت اخیر خود که در صفحه اول روزنامه دولت انعکاس یافته از مقوله انسان و البته از دنیای آینده و دهکده جهانی سخن به میان آورده و تصریح کرده است که خانواده بزرگ جهانی نیز باید تشکیل شود ضمن اشاره به آنکه هرکس همان احساسی را که نسبت به پدر و مادر و ... خود دارد، نسبت به دیگر انسانها نیز داشته باشد.
ناگفته پیداست که انگشت موافقت مشایی به سمت مفهومی به نام "گلوبالیزاسیون" است که منبع پیدایش آن را باید در "ناتوی فرهنگی" جستجو کرد. مفهومی که اگرچه مشایی سعی کرده است با اقدام ناشیانه "حقیر ارزیابی کردن آن"، در قامت یک متفکر بزرگ جلوه کند اما منهای این عملیات فریب، او در حال بیان توافق نظری خود با مارشال مک لوهان و نظریه دهکده جهانی است.
نظریهای که البته اصلاحطلبان نیز از سینهچاکان اصلی آن به شمار میرفتند و با فرستادن فرکانس به امپریالیسم جهانی بیان کرده بودند که کدخدایی آمریکا در روند جهانی سازی و جهان آینده (دهکده جهانی) را قبول دارند و با حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نیز در این زمینه در تعارض قرار گرفتهاند.
آنها تا آن اندازه در این زمینه تلاش کردند که حتی در کلام رهبر معظم انقلاب نیز تهدید بزرگی به نام "القای حاکمیت دوگانه" و با اشاره به سمت و سوی فعالیت طیفهایی از آنان مطرح شد.
مشایی در سخنرانی خود همچنین به صورتی خواسته یا ناخواسته بر آتش حرف و حدیثها پیرامون وجود نظریاتی در حلقه نزدیک به دولت برای "مذاکره" نیز میدمد و با اشاره به مفهوم جامعه جهانی اینطور میگوید: "امروز فرصت گریز از جمع در حال حذف شدن است و کسانی که منافع خود را در حذف دیگران یا محروم کردن آنان از منافع خود می بینند در جهان آینده جایی ندارند، چرا که عبور از امروز به فردا فقط از مسیر با هم بودن مقدور است."
مشایی اما به این سوال خطور کرده به ذهن نیز هیچ پاسخی نمیدهد که کدخدایی چه کسی را در این "جهان آینده" قبول دارد؟، ضمن آنکه منظور او از با هم بودن آیا با وهابیها و صهیونیستها بودن نیز هست یا خیر؟!
و صد البته این سوالی است که رحیممشایی چند سال قبل در ماجرای طرح دوستی با اسرائیل فقط ابعاد کوچکی از آن را مطرح کرد اما به صورت صریح مورد عتاب خواص کشور و مقامات نظام نیز قرار گرفت.
مشاور ارشد رئیس جمهور در صحبتهای خود به نکته مهم دیگری نیز اشاره میکند که برای عقلای جامعه به مصداق یک اشارت برای درک خطرهای بزرگ کافیست.
او در بخشی از این صحبتها میگوید: "باید با کمک یکدیگر مناسبات جهان یکپارچه فردا را تنظیم کرده و آمادگی لازم برای یک زندگی جمعی جهانی را کسب نماییم."
مشایی که در تمام این صحبتها بعنوان یک مقام دولتی، حتی یکبار نیز از کلمه "اسلام" سخنی به میان نیاورده و به جای آن دائما از واژههای "انسان" و "جهان" نام برده است باید به این سوال مهم نیز پاسخ بدهد که در زندگی جمعی جهانی که او سودای آن را در ذهن پرورانده است، جایگاه ددمنشیهای آمریکا و همپیمانانش بعنوان مهد بسط تئوری جهانیسازی کجاست و همچنین جناب اسفندیار برای کسب آمادگی در زندگی جمعی جهانی که ناگفته پیداست حقانیت اصیل آن با انسان و نه با شریعت الهی است؛ آیا حاضر است با اسرائیلیها، حکام مرتجع عرب و مردمان سیاسی و تروریست اسرائیل نیز دست دوستی بدهد تا آمادگیاش برای این زندگی! و ورود به دنیای جدید انسانیاش بیشتر شود؟!
و لذا باید در این نکته به خوبی اندیشید که آیا بالاخره شخصی به نام اسفندیار رحیم مشایی که رئیس جمهور گفته است "حرف او حرف دولت است"، از مواضع غلط خود دست برداشته است یا خیر؟!
مشایی در صحبتهای خود پیرامون جهان فردا و کسب آمادگی برای رسیدن به این اتوپیای متصوّر خود از "اقلیّت کوچکی" هم نام برده است که این "منطق"! را برنمیتابند.
جملهای که البته گویا سخنرانی مشایی نیز با آن به پایان رسیده است.
روی دیگر سکه و حرف بدون پرده آنست که با گفتههای مشایی، لاجرم همه مایی که به صدور انقلاب اسلامی، حاکمیت اسلام ناب محمدی و ایستایی بر آرمانهای امام راحل و شهدای عزیز انقلاب اسلامی قرار داریم جزو همین اقلّیت کوچک قرار خواهیم گرفت.
انگشت اشاره مفاهیم صحبتهای مشایی به سمت کسانی است که با مذاکره با آمریکا مخالف هستند، از دعوت دیکتاتورهای مرتجع به ایران انتقاد کردهاند، از مفهومی به نام "بیداری انسانی" بیزارند و تحولات جهان را نه توطئه آمریکا که یک پیچ بزرگ تاریخی نشات گرفته از بیداری اسلامی میدانند.
اقلیّت کوچک اشاره شده در سخنان مشایی اما یک پیام محرز دیگر نیز برای عقول جامعه و خواص کشور با خود به همراه دارد.
در سال آخر عمر دولت دهم و در هنگامه فرارسیدن یوم الحساب حلقه نزدیک به دولت که هماکنون نیز به بند موی "خط قرمز"ها نفس میکشند، القای حاکمیت دوگانه در داخل ایران و بیان با ایما و اشارهی اینکه اقلیت کوچکی در مقابل مدعیان رای 40 میلیونی! و محبوبیت بیسابقه در تاریخ ایران ایستادهاند که با نظریات جهانی سازی، دوستی با تمام انسانها و تعامل با جهان مخالفاند؛ باید زنگهای خطر را به صدا دربیاورد.