همزمان با آنچه که موج تشدید تحریمها از سوی غرب برضد جمهوری اسلامی خوانده میشود، جریانی در سطح رسانهای– سیاسی به راه افتاده است تا تحریمها را کمرشکن و فلج کننده جلوهگر نموده و تنها راه گریز را در تسلیم به خواستهای طرف غربی معرفی کند. به عبارت دقیقتر، ناکارآمدی تحریمها در به زانو در آوردن ایران در مقابل فشارها، طرف غربی را وادار ساخته تا برای جبران این نقیصه از ابزار دیگری بهره گیرد و آن، به کارگیری ظرفیت رسانهای– تبلیغاتی ضدانقلاب و فتنه و حتی اصلاحطلبان داخلی است.
اگر نگاهی اجمالی به رویکرد این جریانها در مورد بحث تحریم داشته باشیم، شاهد یک حرکت چارچوبدار و تعریف شده خواهیم بود که با ظرافت سهم هر کدام را در روند فشارها برای مؤثرسازی تحریمها و جنگ روانی ترسیم کرده و تا کنون سه دستاورد را برای غرب به همراه داشته است:
1. دادن پالسهای مثبت برای تداوم؛
2. تشدید تحریمها از داخل؛
3. تشدید جنگ روانی و ایجاد امیدواری در طرف غربی نسبت به آیندهی تحریمها.
ضد انقلاب و اولویت تهدید نظامی
در مجموع جریانی که امروزه در تلاش برای براندازی آشکار است، عملاً غرب را به حملهی مستقیم نظامی فرا میخواند. این طیف به عنوان مثال با عطف مقامهای غربی به رویدادهای عراق در آستانهی سقوط «صدام»، مدعی است آنچه که باعث سقوط این رژیم شد و مانع حمایت مردم در مقابله با حملات ائتلاف غربی گردید، فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها بود. طبق این الگو غرب میبایست با تشدید ابعاد تحریمها، با مستأصل کردن مردم در تأمین معیشت خود، زمینهی حملات نظامی را مهیا سازد.
چرا که در چنین شرایطی که زندگی تحت تأثیر تحریمها فلج میشود و یأس و ناامیدی جامعه را فرا میگیرد، یک حملهی نظامی برقآسا میتواند براندازی نظام را تسهیل کند. در حالی که مردم انگیزهای برای مقاومت و ایستادگی نخواهند داشت. یکی از عوامل ضدانقلاب مدعی است: «در زمان جنگ عراق با نیروهای ائتلاف؛ عراق بزرگترین ارتش زمینی منطقه را در اختیار داشت اما آنچه که ارتش عراق را ظرف چند هفته از هم متلاشی کرد، نداشتن انگیزهی جنگ به خاطر نارضایتی از نظام حاکم و دوم فشار تحریمها بر زندگی مردم طی سالهای قبل از آن بود، موضوعی که در مورد ایران هم میتواند تکرار شود بی آنکه عرق ملی بتواند تأثیری بر آن داشته باشد.» [1]
این رویکرد با یک حرکت حساب شدهی رسانهای– تبلیغاتی دنبال شده و هر روز در قالب مدل جدیدی خود را نشان میدهد. این مسئله جنجال رسانههای غربی و فتنه بر سر یک نظرسنجی بود که در سایت شبکهی خبر انجام شد. نظرسنجی که طبق اعلام رسمی این سایت، توسط هکرها دست کاری شده بود. این قبیل حرکتها در بادی امر دنبال تشدید فشار بر مردم و احتمالاً تأثیرگذاری در روند تصمیمسازی کشور است. در این سناریو، القای اینکه تحریمها مردم را به زانو درآورده و مطالبات آنها را از مقاومت بر سر حقوق مسلم خود که شعار قالب دههی اخیر بوده به سمت اعطای امتیاز و عقبنشینی از این حقوق سوق داده، راهی است برای فشار به مقامهای جمهوری اسلامی ایران.
اصلاحطلبان و فتنه، مهرهی اصلی غرب در فشار به ایران
رویکرد ضدانقلاب هرچند مورد حمایت جریان فتنه و اصلاحات هم میباشد، اما به دلیل حمایت آشکار و علنی از حملهی نظامی به کشور معمولاً در جلب حمایت مخاطب داخلی ناتوان خواهد بود و تنها در حوزهی جنگ روانی کارکرد دارد. در حالی که تدارک بستهای سیاسی- روانی از جانب طیف اصلاحات نقطهی اتکای اصلی غرب در مقابله با جمهوری اسلامی است. به عبارتی جریان فتنه و اصلاحات با تدوین یک استراتژی حساب شده روندی را در پیش گرفتهاند که عملاً به مرکز توجه غرب تبدیل شده و زمینهای مناسب برای اعمال تحریمهای بیشتر را فراهم میسازد.تدارک بستهای سیاسی- روانی از جانب طیف اصلاحات نقطهی اتکای اصلی غرب در مقابله با جمهوری اسلامی است. به عبارتی جریان فتنه و اصلاحات با تدوین یک استراتژی حساب شده روندی را در پیش گرفتهاند که عملاً به مرکز توجه غرب تبدیل شده و زمینهای مناسب برای اعمال تحریمهای بیشتر را فراهم میسازد.
همان طور که ذکر شد، کنکاش در ابعاد فعالیت آنان در بحث تشدید فشارها و تحریمها نشان میدهد که این جریان با یک بستهی مدون حاوی راهکارهایی برای تشدید جنگ روانی و ایجاد اضطراب و یأس در مردم و نیز تزلزل در مقامها به علاوهی دادن امیدواری به طرف غربی و.... وارد میدان شدهاند.
بستهای که شامل محورهای زیر است:
1. سیاهنمایی و القای بحران؛
سیاهنمایی و بحرانی نشان دادن اوضاع که روند معمول در جنگ رسانهای به شمار میآید، اکنون وارد فاز جدیدی شده است. اگر در انتخابات سال 88 کاندیدای مستأصل اصلاحطلبان پروژهی سیاهنمایی را با حملات و هجمهها به رئیسجمهور دامن میزد، اکنون طیف اصلاحات و فتنه پا را فراتر گذاشته و مجموعه سیستم سیاسی و مدیریتی جمهوری اسلامی را هدف قرار دادهاند. این امر در ابعاد مختلف در دستور کار قرار گرفته اما به تازگی تلاش شده تا نوعی وجههی علمی و تئوریک هم به آن افزوده شود. نمونهی این مسئله، اظهارنظر دکتر «سریع القلم» در گفتوگو با روزنامهی شرق در به چالش کشیدن سیاستگذاریهای کلان نظام بود.
گذشته از تناقضهای گفتمانی این اظهارنظر و برداشتهای جزمی وی از مناسبات و تعاملات بینالمللی که فراتر از بحث این نوشتار است، این اظهارنظر نشان میدهد که جریان یاد شده، در یک چارچوب تعریف شده موظف گشته که کل مبانی سیاستگذاری جمهوری اسلامی را در مقابل فشارها و تحریمهای غرب به چالش بکشد؛ تا بتواند روزنههایی از نارضایتی را حداقل در سطح طبقهی متوسط بیابد که بتواند با موج سواری بر آن جرقههای اعتراضهای سیاسی و سپس اجتماعی را دامن بزند.
در این رویکرد عمده تلاش اصلاحطلبان این است که اثبات کنند، ایدهی مقاومت و اصرار بر حقوق ملی، ناکارا و نارسا است و لزوماً راه چارهای جز هماهنگ شدن با غرب نیست. برای همین است که سریع القلم میگوید: «تقابل با نظم جهانی اعتبار ندارد.» این بدین معناست که دغدغهی این طیف ارائهی راهکاری برای کاهش فشارها بر مردم نیست، بلکه اولویت، پیدا کردن راهی برای کاهش چالشهای پیش روی سیستم مسلط جهانی است.
اما اینکه اگر تقابل با نظم جهانی در دنیا اعتباری ندارد، چرا این جریان تلاش مستمری را برای کاستن از ابعاد چالش جمهوری اسلامی با نظم یاد شده به کار بسته و اینکه چرا برای یک چهرهی علمی جریان اصلاحات، دغدغهی فشارها و تحریمها برضد مردم به اندازهی داشتن ویزای ورود به کشورها اهمیت در خور ندارد، از مواردی است که همواره در پروندهی ادعاهای مردم پسند و شعارهای حقوق بشری غربگراهای ایران بیپاسخ مانده است.
2. بزرگنمایی تهدیدها؛
در پروژهی فشاری که اصلاحطلبان و فتنه عهدهدار آن هستند، بزرگنمایی نتایج تهدیدها و تحریمها از جایگاه اساسی برخوردار است. همت این جریان اکنون مصروف آن شده است که اثبات کند تحریمهای غربی مؤثر بوده و توانسته است کشور را با بحران مواجه سازد. تولید دهها عنوان مقاله، خبر، گزارش و تحلیل تحت عنوان مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها نشان میدهد برای جریان اصلاحات و فتنه نشان دادن کارآمدی تحریمها یک استراتژی است.در پروژهی فشار که اصلاحطلبان و فتنه عهدهدار آن هستند، همهی همت خود را مصروف آن ساختهاند تا اثبات کنند تحریمهای غربی مؤثر بوده و کشور با بحران مواجه شده است. تولید دهها عنوان مقاله، خبر، گزارش و تحلیل تحت عنوان مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها نشان میدهد برای جریان اصلاحات و فتنه نشان دادن کارآمدی تحریمها یک استراتژی است.
اینکه تداوم رویکرد مقاومت در عرصهی سیاسی و اقتصادی منجر به ورود دشمن به حوزهی حیاتی و حساس امنیت ملی خواهد شد و با افزایش فشار تحریمها، انگیزهی ملی مردم در دفاع از کشور کاهش خواهد یافت؛ نشان میدهد که این جریان از یک سو به طرف غربی چراغ سبز نشان میدهد که راه پیش رو موفقیت آمیز است و فشار تحریمها راه سرنگونی نظام را هموار میکند و از دیگر سو هر تغییری در روند تحریمها، ابزار جنگ روانی آنان برای عامهی مردم است، همین جاست که گزارشها و مطالب رسانههای وابسته مملو است از خبرهای جعلی و بدون سند.
در جستوجوی میان ادعاهای این جریان میتوان به نمونههای فراوانی از اینگونه خبرسازیها برخورد. «همانگونه که برخی کارشناسان و تحلیلگران نفتی پیشبینی کرده بودند، تحریمهای سنگین غرب علیه ایران، مقامات جمهوری اسلامی را بر آن داشته برخی چاههای نفتی را تعطیل کرده و تولید نفت را به پایینترین سطحی که در دو دههی اخیر مشاهده شده، کاهش دهند، روندی که میلیاردها دلار کاهش درآمد برای دولت به همراه دارد.» [2] بدون تجربه، تخصص و ناکارآمد نشان دادن مجموعهی مدیران کنونی و نیز شکست خورده جلوه دادن هر نوع تصمیم و برنامهای از جانب آنان، نمونهای بارز از این ادعاست.
3. ارائهی چهرهی منجی گونه از اصلاحطلبان؛
بخش عمدهای از همراهی اصلاحطلبان با فشارهای غرب دارای کارکرد انتخاباتی است. همانند سال 88 این جریان واقف است که با تکیه بر پتانسیلهای داخلی امیدی برای موفقیت ندارد و از این رو تلاش مینماید ضمن ارائهی یک تصویر آرمانی از دوران اصلاحات، مدیریتهای کنونی با شدت هر چه تمامتر تخطئه گردند. بنابراین سعی مینماید مجموعه مدیران کنونی فاقد تخصص، تجربه و کارایی نشان داده شوند و هر نوع تصمیم و برنامهای از جانب آنان (اصولگرایی) با بنبست مواجه گردد.
به عنوان مثال هر نوع تحرکی در سیاست خارجی با موجی از تخریب مواجه میگردد یا در مدیریتهای اقتصادی بدیهیترین اصول مدیریت به فراموشی سپرده میشود تا اثبات گردد که این نظام ناکارآمد است. در این راستا، شاه بیت تحلیلهای اقتصادی این جریان افزایش واردات در سال تولید ملی است که به زعم آنها نشانهی عدول از استلزامات این نامگذاری است. امری که از منظر تحریمها اگر مورد ارزیابی قرار گیرد، نتیجهی عکس خواهد داد.
به این معنا که کشوری که در تحریم است نمیتواند به اتکای حمایت از تولید ملی از فرصت تعامل اقتصادی و واردات و ذخیرهسازی کالا چشمپوشی کند. اما در رسالت سیاهنمایی این جریان لازم است این قبیل تعاملات کاملاً از دید منفی نگریسته شود. امری که برخلاف بخش دیگر ادعاهای این جریان در کاهش روز افزون صادرات نفتی و غیرنفتی است.
4. تورم و تحریم، سرفصل تبلیغ رسانهای.
در کل آنچه که اولویت جریان اصلاحات در پروژهی فشار برضد ایران است، همراهی با غرب در پروژهی تحریمها و تشدید فشارها بر افکار عمومی با هدف القای ناکارآمدی سیستم سیاسی کشور و ناتوانی آن در غلبه بر معضلات موجود است. در همین زمینه بزرگترین طرح اقتصادی در دوران جمهوری اسلامی یعنی طرح هدفمندی یارانهها با شدیدترین هجمهها مورد هجوم قرار میگیرد. با وجود اینکه پیشبینی میشد که این طرح به عنوان یک جراحی بزرگ اقتصادی عواقب و مشکلاتی داشته باشد و مشکلات فعلی چندان دور از انتظار نبود، از همان ابتدا تخریبهای بیسابقهای از جانب طیفهای مختلف اصلاحات برضد این طرح به راه افتاد.
اگرچه خود رئیسجمهور اصلاحات بر تمایل خود برای اجرای این طرح تأکید کرده بود و از نبود اجرایی شدن آن تأسف میخورد، اما اصلاحطلبان بدون رعایت حداقل اصول علمی، توانمندی و ظرفیتهای جمهوری اسلامی در ورود به این عرصه از اصلاحات ساختاری آن هم در شرایط بحرانی جهان را نادیده گرفتهاند.بهگونهای که چهرهی تصویر شده از هدفمندی از جانب آنان آمیزهای از تورم و ورشکستگی تولید کنندگان است.
البته یقیناً نحوهی پردازش به این موضوع هم نمیتواند خارج از چارچوب مطرح در خصوص تعمد این جریان در تشدید فشارهای روانی بر مردم باشد. این جریان با علم و یقین به اهمیت این طرح، بزرگترین طرح تحول اقتصادی جمهوری اسلامی را مخرب و ویرانگر معرفی میکند.(*)
پینوشتها:
[1]. کیانوش کسری، آیا حملهی نظامی به ایران باعث تقویت رژیم میشود، گویا نیوز
[2]. جرس، 21/4/1391
*رز نواب؛ کارشناس مسائل سیاسی/