به گزارش نما - ایران نوشت: از روز جمعه 15 خردادماه سالجاری ماجرای آدم ربایی پسربچهای در کوار سناریوی تلخی را پیش روی پلیس جنایی قرار داد. کارآگاهان که خودشان از بیتابی مادر این کودک نگران بودند، برای رازگشایی از این ماجرا دست به اقدامهای پلیسی زدند.
این بررسیها تحت نظر بازپرس دادسرای کوار از همان دقایق نخست رقم خورد و تیم آگاهی با فرضیههای مختلفی روبهرو شد که مهمترین آن اختلاف پدر با گروهی بود و میتوانست دلیلی بر انتقامگیری بوده باشد. با وجود پررنگ بودن این فرضیه، کارآگاهان برای یافتن سرنخی به تحقیقات میدانی دست زدند و یافتههایشان کافی بود تا خود را در بنبست دیده و فرضیه انتقامجویی را کم رنگ ببینند.
یکی از همسایهها مدعی شد که چند روز است یک زن و مرد با خودرویی در کوچه شان تردد میکنند. در حالی که مشخصاتی از مظنون در اختیار کارآگاهان نبود، تحقیقات برای دستگیری این آدم ربا و آزادی گروگان بینتیجه ماند. در این میان خانواده پسرک با انتشار عکسهای وی در شبکههای اجتماعی از مردم درخواست کمک کردند. همین کافی بود که تعدادی برای اخاذی از این خانواده با آنها تماس گرفته و برای آزادی کودکشان درخواست پول کنند. تماسها برای اخاذی از این خانواده ادامه داشت تا اینکه مأموران دریافتند که این تماسها درست نبوده و افراد برای گرفتن پول از این خانواده دست به این کار زدهاند.
ماهها از گم شدن پسرک گذشت تا اینکه دادستان کوار که از نگرانی خانواده این کودک آشفته بود مدیریت پرونده را برعهده گرفت و بار دیگر از مادر پسرک از زمان حادثه پرسید. مادر کودک شش ساله مدعی شد که روز حادثه کودکش با تعدادی دیگر در مقابل خانهشان مشغول بازی بوده و از آن روز دیگر کسی از او خبر ندارد.
همین کافی بود تا دو پسری که روز حادثه با علیاصغر مشغول بازی بودند تحت بازجویی قرار بگیرند. در ابتدا هر دو پسر بچه که یکی 7 و دیگری هشت ساله بود سکوت کرده و گفتند نمیدانند علی اصغر کجا رفته است. اما در ادامه یکی از آنها موضوعی را مطرح کرد که سرنخی را از عامل این آدم ربایی در اختیار مأموران و مقامات قضایی گذاشت.
یکی از این پسربچهها گفت: آن روز من، علی اصغر و دوست دیگرم در کوچه مشغول بازی بودیم. یک مرد جوان که او را میشناسم پیش ما آمد و موبایلش را که لمسی بود در اختیار علی اصغر گذاشت تا بازی کند. یک بازی که آدمکی از روی آتش میپرید را به علی اصغر نشان داد تا بازی کند. به ما هم گفت میخواهم برایتان موتور گازی بخرم و خواست که دوچرخه مان را داخل حیاط گذاشته و برگردیم. من هم این کار را با عجله انجام داده و برگشتم. به محض دیدن ما گفت چرا زود برگشتی برو و دوچرخه ات را بیار ما هم رفتیم. زمانی که برگشتیم از دور خودرویش را دیدیم. نمیدانم علی اصغر با او رفته یا نه؟»
با توجه به سرنخهایی که این پسربچه در اختیار دادستان و مأموران قرار داده بود مشخصات آن جوان مرموز که صاحب یک پیکان بود مشخص و در تماس تلفنی با ترفندی ماهرانه از او خواسته شد که به دادسرا مراجعه کند.
این پسر که 18 سال دارد خودش به نزد مأموران آمد و منکر همه ماجرا شد اما زمانی که دو کودک به او گفتند تو با علی اصغر بودی به ناچار لب به اعتراف گشود و مدعی شد که پسرک را به مردی در میمند تحویل داده است. با ادعای این جوان مأموران آن مرد را دستگیر اما وی نیز مدعی شد که از سرنوشت پسرک خبری ندارد. این مرد از همان ابتدای دستگیریاش به داستانسراییهای عجیب پرداخت و خود را بیگناه دانست اما در ادامه جزئیاتی از قتل پسر 6 ساله عنوان کرد و چاهی که جسد را درون آن انداخته بود به مأموران نشان داد. از صبح روز پنجشنبه تجسس برای پیدا کردن جسد کودک آغاز شد و تاکنون استخوانهایی که مشخص نیست متعلق به کودک است یا قربانی دیگری پیدا شده است.
بنابر این گزارش، آزمایش DNA فاش خواهد کرد که استخوانها متعلق به پسر گمشده هستند یا خانواده علیاصغر باز باید چشم انتظار بمانند.