به گزارش نما، داریوش محمدی در پارسینه نوشت:.
1. شبکهی کلی که در واقع پاسخ به این سوال است: چند نفر را میشناسید که به صورت ایمیلی، تلفنی، دیداری و ... با او ارتباط داشتهاید. یعنی اگر ذهنتان یاری کرد و مثلا 500 نفر، 1000 نفر، 600 نفرو ... را توانستید به نامشان، روی برگه بنویسید، آن لیست، شبکهی کلی شما را میسازد.
2. شبکهی فعال: به شبکهای گفته میشود که از آن لیست بالا فرد به صورت فعالانه ای با این افراد در ارتباط است، و در صورت هر گونه نیاز، میتواند با وي ارتباط (تلفنی، حضوري، ایمیلی، یا هر روش ارتباطی دیگر) برقرار کند.
3. شبکهی حمایتی: در این شبکه که محدودتر از دو شبکهی قبلی خواهد بود، فرد ارتباط بسیار نزدیک با آن افراد دارد و در صورت نیاز یا بروز هر گونه مشکل، میتواند روي حمایت آنها حساب باز کند.
تحقیقی در خصوص تخمین شبکهی فعال در میان ایرانیان توسط چهار پژوهشگر ایرانی انجام شده است که نتایج آن بدبختانه به زبان انگلیسی منتشر شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که شبکهی اجتماعی فعال ایرانیان بسیار بالاتر از کشورهای توسعهیافته قرار دارد. مقدار شبکهی فعال در ایران 308 تا 380 نفر، برای اوکراین 175 نفر، برای امریکا 286 نفر، برای ژاپن 364 نفر و برای چین 310 نفر گزارش شده است.
این اولین بار نیست که نتایج تحقیقاتی که به خود ما مربوط است برای احتمالا ساختن رزومه و بالا بردن درجهی علمی در داخل به عنوان مقاله به ژورنالهای خارجی راه مییابد و اینجا ما خودمان به فارسی در اختیار هیچکس نمیگذاریم. فاجعه است.
هر چند در خصوص شبکه حمایتی در ایران تحقیقی جامع صورت نگرفته است (یا منتشر نشده) با این حال و منطقاً میتوان نتیجه گرفت که «شبکهی حمایتی» در ایران در وضعیت بدی قرار ندارد. بر خلاف آنچه معمولا گفته میشود ایرانیان بیتفاوت هستند و هوای دوستان خود را ندارند بایستی گفت در مقایسه با نُرم جهانی ایران اتفاقاً در وضعیت خوبی قرار دارد. برای مثال اشاره میشود به خیلِ معتادان و کارتنخوابهایی که به امان خدا در خیابانها رها شده است و ببینید که چقدر جماعت بیتفاوتاند. این به نهادهای دولتی و غیردولتی مربوط است که نتوانستهاند این افراد را ساماندهی کنند. هر چند بایستی گفت با وجود قوانین دست و پاگیر برای نهادهای غیردولتی، اینجور هم نیست که هیچ کاری نمیکنند.
در این میان همواره یک سیاهنمایی وجود دارد که هر چه کار شود یک عکسی از یک جایی گزارشی اسفناک از یک پاتوقی منتشر میشود و با همین گزارش مثلِ تُفی به همه چیز میچسبانند که ببینید ما اینیم ما انسانیت نداریم ما چقدر بدبخت هستیم. در خصوص یاسِ عمومی در خصوص اینکه بدانیم چقدر بدبختیم و چقدر ارزشهای انسانی، بیدخالت ساختارهای دولتی، رعایت میشود بایستی به آمارهای کلان رجوع کرد. اینکه خود را زیرِ ضربِ عدم کفایتِ ساختارهای اقتصادی میگیریم از خواستِ مسئولیت مضاعف است.
بنیانگذاران جامعهشناسی بخصوص امیل دورکیم و ماکس وبر به آمارهای سرشماری مراجعه کردهاند. همین الان ممکن است احساس کنیم هیچ کسی را نداریم همهی دوستان ما را ترک کردهاند ولی وقتی خود را در برابر این سوال قرار میدهیم که «به راستی اگر کاری از دوستی آشنایی بخواهم واقعاً برای من انجام نخواهد داد؟!» و بعد خودم بالای 40، 50، 100 نفر را میتوانم بشمارم که میتوانند به من کمک کنند.
مردم به عنوان مردم وظیفهی خود را انجام داده و میدهند آمارها میگوید در ساحت اجتماعی با قبول ایدهآل نبودن، جامعهی ایرانی در سطح بینفردی همچنان حساس به امور دوستان و آشنایان خود قرار دارد و هرگز قابل مقایسه با بیخیالی جوامع پیشرفته نیست. به رقم همهی کاستیها در مقایسه با سایر «ما»ها در کشورهای دیگر بایستی گفت ما بیشتر از دیگر ماها با هم خوبیم. ولی اینکه چرا هرگز اینگونه نمیفهمیم بایستی دید زیر تاراج کدام موجها و پارازیتها قرار داریم.