متعاقب وقوع حوادث پاریس، کشورهای غربی یک به یک جهت اعلام خبر پیوستن به ائتلاف ضد داعش از یکدیگر سبقت می گیرند.
آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان با پوشیدن جلیقه مخصوص جنگ و مقامات هر یک از کشورهای فرانسه و انگلیس با نطق هایی ظاهرا آتشین و خط و نشان کشیدن هایی که حداقل تاکنون شاهد آن نبوده ایم، مخالفت و تقابل خود با داعش را اعلام می کنند. با این حال این معادله کماکان نیاز به صورتبندی و واکاوی دارد!
مروری بر آنچه در نظام بین الملل می گذرد نشان می دهد غرب همچنان قصد نابودی داعش را ندارد؛ حقیقتی که برای اثبات آن کافیست راهبردها و اهداف کلان آمریکا و متحدان اروپایی آن در قبال منطقه را در کنار یکدیگر قرار داد.
حتی در تازه ترین رخدادها، چهار جنگنده ائتلاف آمریکا شامگاه یکشنبه یکی از پایگاه های ارتش سوریه را در دیرالزور هدف قرار دادند. وزارت امور خارجه سوریه با تأیید خبر کشته شدن ۳ سرباز سوری در حمله جنگندههای ائتلاف آمریکا، رسیدگی فوری شورای امنیت به این موضوع را خواستار شد، ائتلاف آمریکا تا کنون از پذیرفتن مسؤولیت این جنایت خودداری کرده است.
"مدیریت داعش" حکم یک فرمول و استراتژی را در سیاست خارجی کشورهای غربی دارد؛ فرمول، استراتژِی و راهبردی که آمریکا و متحدانش طی یک سال اخیر و متعاقب تشکیل ائتلاف ظاهرا ضد داعش از آن عدول نکرده و در آینده نیز نخواهند کرد. در صورتی که داعش به صورت واقعی سرکوب شود و حامیان و صاحبانی که آن را پدید آورده اند به صورت عینی دست به محو این گروه تروریستی بزنند، استراتژی کلان کاخ سفید و متحدان آن مبنی بر ایجاد بحران های امنیتی مزمن در منطقه و جهان اسلام زیر سوال خواهد رفت.
بحران سازی مزمن و دامنه دار در منطقه و جهان اسلام حکم استراتژی کلانی را دارد که استراتژی مدریت داعش در ذیل آن قرار دارد. در تحلیل رفتار غرب نسبت به داعش باید این دو استراتژی را در طول یکدیگر مورد ارزیابی قرار داد.
چندی پیش سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه صراحتا عنوان کرد که نتیجه یک سال فعالیت ائتلاف ضد داعش تقویت این گروه تکفیری و سقوط مناطقی بیشتر از سوریه و عراق بوده است. همچنین چیزی جز تقویت گروه های تکفیری به همراه نداشته است. در این جا نکته دیگری وجود دارد که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت.
در اینجا اصلی به نام تعمیم استراتژی به تاکتیک وجود دارد که در تحلیل رفتار غرب نسبت به داعش، مخصوصا در رفتار فعلی و متناقض مقامات آمریکایی و اروپایی در قبال این گروه تکفیری بسیار مفید است. استراتژی کلان ایجاد ناامنی مزمن در منطقه و جهان اسلام (به عنوان استراتژی مبنایی غرب) با استراتژی مدریت رفتار داعش در ذیل آن، گره خورده و خود را در رفتارها و کنش های تاکتیکی غرب در میدان نبرد ظاهری علیه داعش نیز نشان می دهد.
در میدان نبرد غرب علیه داعش شاهد هستیم که بسیاری از مناطق به صورت بیهوده هدف قرار می گیرد و حتی در مواقع حساس، نیروهای ارتش سوریه و عراق به اشتباه!! از سوی ائتلاف آمریکایی مورد اصابت موشک قرار می گیرند.
سؤال و نکته مهم تر دیگری که در این خصوص به ذهن خطور می کند، به چرایی رفتار مقامات غربی در برهه حساس فعلی مربوط است. هم اکنون هزاران نفر از اعضای داعش دارای تابعیت غربی و اروپایی هستند. این افراد طی ۵ سال اخیر از کشورهای اروپایی خارج شده و راهی عراق و سوریه شده اند. بخشی از این افراد در منطقه به هلاکت رسیده و بخشی دیگر از آن ها همچنان مشغول عملیات و عده ای از آن ها نیز به کشورهایشان بازگشته و به سود داعش یارگیری کرده اند.
سوال اصلی اینجاست که چرا تا قبل از وقوع حوادثی مانند پاریس، مخصوصا از سال ۲۰۱۱ میلادی به بعد غرب اساسا جلوی این روند و چرخه را نگرفت ؟چرا افراد دارای تفکر تکفیری در خاک اروپا همچنان به یارگیری و تبلیغات خود تحت نظر دستگاه های امنیتی غرب ادامه می دادند؟ چرا زمانی که میلیون ها انسان بی گناه در منطقه بر اثر حملات داعش آواره، کشته و زخمی شدند، دستگاه های نظامی و امنیتی غرب سخنی از مظلومیت ملت های منطقه به میان نیاوردند و بالعکس، با صدور سلاح های بیشتر به عربستان و قطر زمینه را برای رسیدن این سلاح ها به دست گروه های تکفیری فراهم کردند؟ آیا آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان یا دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس پاسخی برای این سوالات مهم و اساسی دارند ؟