ماجرای سریال صد قسمتی کیمیا از خیلی قبل از اینکه بهعنوان برنامه در لیست پخش شبکه دو سیما قرار بگیرد در صدر خبرهای سیما و خبرگزاریها قرار داشت. سریالی که شاید برای اولین بار قرار بودد در صد قسمت ساخته و از شبکههای تلویزیونی پخش شود. یکی از موارد توجه در مورد سریال صد قسمتیبودن این مجموعه و حضوری حدود سیصد هنرمند سینمایی و تلویزیونی در این مجموعه بود.
این سریال از روزهای اول پخش با نگاههای متنوع و متفاوتی مواجه بود. عدهای در رد آن روزها به شروع این سریال اشاره داشتند و اینکه آغاز آرام و بدون هیجان این سریال، خیلی زود مخاطبان حرفهای تلویزیون را نا امید میکند. آنها معتقد بودند، داستان خانوادهای پنج نفره، نظامی، ساکن در جنوب کشور در پیش از انقلاب که پدری متعهد به کار، مادری دلسوز و فرزندان کنجکاوی دارد، جذابیتهای کافی برای شروع یک مجموعه را نداشت و عملا در هشت قسمت اولیه به جز انتقال اجباری خانواده به تهران هیچ اتفاق مهم دیگری نمیافتد. با اینکه این نگاه را نمیتوان سادهانگارانه دانست؛ اما سریال در ادامه روند خود توانست جریانهایی را که میخواست به خوبی پیش ببرد. مخاطبها میتوانستند به آنچه میخواهند برسند. سریالی که توانست در حد وسع خودش با توجه به نگاه عواملش ماجراهای روزهای پیروزی انقلاب اسلامی را برای مخاطب به نمایش در بیاورد. این سریال بهرغم همه نکتههایی که به آن وارد است مخاطب زیادی را پای تلویزیون نشانده.
پرداختن به ماجرای انقلاب اسلامی تا جنگ و گذر از آن را نمیتوان موضوعی منحصر به این سریال دانست؛ اما میتوان گفت به چنین مجموعهای میتوان نگاه مثبتی داشت. نگاه کارگردان مجموعه در عین حال که جای تحسین دارد در برخی از موراد هم میتوانست بهتر از این باشد. برای نمونه میتوان گفت بار معنوی سریال کیمیا کم است و نگاه توسل و توکل در این مجموعه تقریبا بیاثر بود. کارگردان سعی کرد تا با چند مورد نشاندادن، نمازخواندن توسط برخی از نقشها در مورد تقیدهای مذهبی نقشهایش حرفی بزند؛ اما عمق نگاه اعتقادی و توکل تقریبا در سریال نیست.
یکی از مواردی که کارگردان میتوانست بیشتر به آن توجه کند و همه کسانی که روزهای جنگ تحمیلی را درک کردهاند، میدانند روحیه توسل و توکل بود. روحیهای که در بین رزمندگان و حتی نیروهای پشت جبهه وجود داشت. با اینکه کارگردان روزهای جنگ را بهعنوان یکی از بخشهای در حال گذر سریالش نشان میدهد؛ اما در آن به ریزهکاریهایی که در بین رزمندگان و حال و هوای روزهای مبارزه وجود دارد، توجه نمیکند.
ماجرای اشتباهاتی که از رعایت تناسب زمانی، گریم و آرایش بازیگران گرفته تا وجود المانهای شهری از تیر برق و ماشینها گرفته تا چیدمان و برچسبهایی که در مغازهها وجود دارد؛ بخش دیگر انتقادهایی است که به این سریال وارد است.
وجود سریالهایی که توانسته اند بعد از گذشت سالهای زیاد اصول و چیدمان دگور در سریال های زمانهای گذشته را رعایت کنند، یکی از علتهایی است که میتوان گفت مخاطب چنین اشکالاتی را بر نمیتابد، نمونههایی مانند سريال مختارنامه و فيلم سینمایی «چ» را میتوان از این نمونهها دانست.
شايد در کل، دکورها آن اندازهاي که ما در کل کار ميبينيم، نباشند؛ اما نهايتا طوري تنظيم ميشوند که شهر همان طور که بايد باشد، به نظر برسد. قطعا درباره «کيميا» هم اين امکان وجود داشته که براي بازسازي خرمشهر از چنين تکنيکي استفاده شود. مثلا در مورد فیلم «چ» از تکنیک ویژوال افکت استفاده شد که شاید میتوانست برای سریال کیمیا به خصوص در مورد بازسازی خرمشهر از آن بهره برد.