به گزارش نما به نقل از ایران، تیمی از مأموران اداره ۱۱ پلیس آگاهی تهران به دستور بازپرس مدیر روستا از شعبه ششم دادسرای امور جنایی برای ردیابی گروگانگیران وارد عمل شوند.
کارآگاهان در گام نخست پی بردند که آدم رباها پس از دزدیدن علی ۱۶ ساله از مســــیر مدرسه اش پیشنهاد ۵ میلیارد تومانی را بـــرای آزادی وی به خانواده اش دادند و این در حالی است که تهدید به مرگ یا قطع کردن دست علی را نیز دادهاند.
تیم ویژه در این مرحله به سراغ همکلاسیهای علی رفتند و مشخص شد که علی آخرین بار همراه دوستش سوار خودروی سمندی شده است.
مأموران خیلی زود با تحقیقات گسترده پی بردند یکی از آشنایان خانواده علی چندی پیش از زندان آزاد شده است و مشخصات خودرویش با سمندی که علی سوار بر آن بوده مطابقت دارد بدین ترتیب ردزنیهای پلیسی صورت گرفت و ساعت یک و نیم بامداد یکم بهمن ماه ابراهیم سوار بر سمند سفید رنگش در شهرک ولیعصر دستگیر شد.
ابراهیم خیلی زود لب به اعتراف گشود و همراه مأموران به خانه ویلایی در اسلامشهر رفته و پس از دستگیری همدستانش، علی از چنگ آدم رباها نجات یافت.
گفت و گو با رئیس باند
ابراهیم که ۳۵ سال دارد ادعا میکند طراحی این سرقت از داخل زندان صورت گرفته بود و به خاطر افسردگی دنبال خراب کردن زندگی ام بودم و با اطلاع از دستگیر شدنم این کار را کردم...
سابقه داری؟
در کارم شکست خوردم و چکهایم برگشت خورد به همین خاطر به زندان رفتم.
الان چرا دستگیر شدی؟
به جرم آدم ربایی.
پسربچه را می شناختی؟
یکی از آشنایانم بود که هنوز باور ندارند این کار از سوی من صورت گرفته است.
کی به فکر آدم ربایی افتادی؟
داخل زندان فقط حرفش را زده بودیم و پس از آزادی وقتی با هم سلولیهایم نشسته بودیم تصمیم به اجرای آن گرفتیم.
فکر نمی کردی دستگیر شوی؟
از روز اول می دانستم دستگیر می شوم ولی انگار تصمیم گرفته بودم زندگی ام را خراب کنم.
چرا؟
به خاطر افسردگی، مشکلات و کم شدن ایمانم این کار را کردم.
تو می خواستی زندگی ات را خراب کنی چرا دوستانت را وارد این کار کردی؟
همگی می دانستیم دستگیر می شویم، من رئیس باند نبودم و فقط طعمه را نشان دادم و هر ۳ با هم این نقشه را طراحی کردیم.
چطور علی را ربودید؟
روز اجرای نقشه علی و دوستش به بهانه مسافر سوار بر خودرویم شدند و پس از مدتی همکلاسی علی از خودرو پیاده شد و پس از آن ما علی را ربودیم و به خانه ویلایی در اسلامشهر بردیم.
علی چند روز نزد شما بود؟
۲ روز پیش ما بود.
کی دستگیر شدی؟
وقتی فهمیدم پلیس وارد عمل شده، فهمیدم که رد مرا زدند تا اینکه مادرم به من زنگ زد و گفت بیا خانه و این در حالی بود که می دانستم پلیس در انتظارم است اما به احترام مادرم به خانه برگشتم و دستگیر شدم.
چقدر پول خواسته بودی؟
ابتدا ۵ میلیارد ولی به ۳ میلیارد تومان راضی شده بودیم.
خانوادهاش میتوانستند این پول را تهیه کنند؟
اگر میخواستند خیلی زود میتوانستند این کار را بکنند.
شنیدم تهدید کردی؟
زبانی تهدید کردیم ولی به علی هیچ آزاری نرساندیم.
چه حسی داشتی وقتی علی را ربودی؟
داخل خودرو علی را نگاه نکردم تا اینکه وارد خانه شدیم و بچهها چشمانش را بستند وقتی علی را دیدم تنم لرزید و همانجا از خودم بدم آمد.
اگر دستگیر نمیشدی و پول را نمیدادند چه کار می کردی؟
ما تصمیم داشتیم علی را پنجشنبه رها کنیم.
از این شرایطی که درست کردی راضی هستی؟
من با خودم قهر کرده بودم که این اتفاق افتاد و راضی ام که دستگیر شدم و هیچ اتفاقی برای کسی نیفتاد.
چقدر بدهکار بودی؟
یک میلیارد و۳۰۰ میلیون تومان بدهکارم ولی اگر میخواستم از کسی کمک بگیرم خیلیها بودند که می توانستند دستم را بگیرند اما به خاطر اینکه ایمانم ضعیف شده بود و خسته بودم این کار را کردم.
ازدواج کردی؟
ازدواج کردم، جدا شدم و قرار بود دوباره با همسرم زندگی را از نو شروع کنیم که باز مشکلات به وجود آمد و حتی تا مرز خودکشی هم رفتم.
به آیندهات فکر میکنی؟
علی در حالی که اشک میریخت، گفت: قبل از این کار ذهنم بیمار بود و فقط به فکر خراب کردن بودم اما الان راضی هستم و اگر خدا، مادر علی و مادر خودم ببخشند میخواهم جبران کنم.
حرف آخر؟
نمی خواهم شعار بدهم ولی بدانید ضعف ایمان خیلی کارها میکند و ایمان خیلی خوب است، یک لحظه غفلت یک عمر پشیمانی.
مهدی ۲۹ سال دارد؛ دیگر عضو این گروه که به خاطر مهریه در زندان بوده است نیز میگوید از روز نخست میدانستیم دستگیر می شویم ولی نمی دانیم چرا این کار را کردیم.
سابقه داری؟
به خاطر مهریه همسرم زندان بودم
چطور با امیر و ابراهیم آشنا شدی؟
داخل زندان با هم دوست شدیم.
نقشه آدم ربایی را در زندان کشیدید؟
داخل زندان چند بار حرفش را زده بودیم ولی پس از آزادی تصمیم به این کار گرفتیم.
چطور از زندان آزاد شدی؟
۱۵۰ میلیون تومان پرداخت کردم و باید بقیه مهریه همسرم را به صورت شرایطی بدهم.
ابراهیم چطور آزاد شد؟
من ۵ ماه پیش آزاد شدم و امیر یک ماه پس از من و آخرین نفر ابراهیم بود که با قرار وثیقه آزاد شد.
در آدم ربایی چه نقشی داشتی؟
من در صندلی جلو بودم، ابراهیم پشت فرمان و امیر در صندلی عقب کنار علی نشسته بود و پس از ربودن نیز داخل خانه از علی نگهبانی میکردم.
آسیبی هم به علی رساندید؟
نه، هر چه میخواست برایش تهیه میکردیم و سعی کردیم نترسد.
چطور دستگیر شدی؟
ابراهیم همراه پلیس آمده بود وقتی زنگ خانه را به صدا در آورد فکر کردیم تنهاست که خیلی شیک پلیس وارد خانه شد و مرا دستگیر کرد.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
بله، از روز نخست میدانستم.
پس چرا این کار را کردی؟
اشتباه.
احتمال نمیدادی با پولها فرار کنی و زندگیات تغییر میکند؟
نه، مطمئن بودیم دستگیر می شویم.