همانطور كه عرصه سياستورزي به تجربهآموزي و پختگي كمك ميكند بسان كار در انبار مهمات نيز ميماند. اشتباه اول در انبار مهمات آخرين اشتباه است، چراكه فرصتي براي جبران يا تكرار اشتباه مجدد باقي نميماند.
سياستمداران بعضاً دچار چنين اشتباهاتي ميشوند كه راه برو برگرد ندارند. چه تجديدنظرطلباني كه در فتنه 1388 طراح بودند و چه اصلاحطلباني كه در شعاع شعلههاي پدرسالاران سوختند به اين نتيجه رسيدهاند كه نه امكان اصلاحطلبي «برنظام» را دارند و نه امكان «مشروطه كردن حكومت»(به سبك انگليسي مبتني بر تز سعيد حجاريان) و نه امكان «جمهوري تمام عيار» و «سكولاريزه كردن» نظام براي آنان فراهم است. نه غيبت آنان بر فرآيند عمومي كشور در انتخابات تأثير بسزايي دارد و نه حاكميت به دنبال كشيدن ناز آنان است. بنابراين متأثر از مقتضيات زمان، دوام و بقا را در عقلانيت ديدند و فشارهاي زيادي را بر خود وارد كردند تا كلهشقهاي روشنفكر را كنترل كنند، چراكه فرآيند فعلي را فرآيند حذف از حافظه نسلهاي آينده ميبينند. بنابراين در مواجهه با انتخابات امسال دست به چند كار هوشمندانه زدند و در عين حال راهبرد «ننه من غريبم» را نيز حفظ كردند و مثل هميشه به وسط مردم پريدهاند و فرياد «وا فسادا» و »وا معيشتا» سر ميدهند، اما نسبت به حاكميت سيري را تنظيم كردهاند كه نه به عنوان باور به سياستهاي كلي نظام كه به عنوان تاكتيك و براي گذار به فضاي بهتر در آن تمرين عقلانيت سياسي كنند. البته بين مولدان انديشه اصلاحطلبي و حاملان آن بايد تفاوت قائل بود. بدون هيچ ترديدي ميتوان مولدان انديشه اصلاحطلبي را خارج از منظومه فكري نظام ديد و مكتوبات زيادي در اين زمينه به جاي مانده كه قابل كتمان و محو نيست، اما در انتخابات پيشرو تلاش ميكنند:
1- با همه تدابير حاكميت همراه شوند و ضمن حفظ روحيه انتقادي، از ساختارشكني و پريشانگويي برحذر باشند. آنان ابايي ندارند كه بالاتفاق مجلس ششم را تخطئه نمايند و خود را در دالاني جديد به نمايش گذارند و حضوري مسئولانه و نجيبانه را در معرض ديد حاكميت قرار دهند. براي رد صلاحيتها عربده نكشند و رسانههاي غرب را براي هجمه به انتخابات، مستقيماً به كار نگيرند(مانند تحصن مجلس ششم).
2- اصرار جمعي و فردي آنان به حضور در انتخابات به هر صورت و تحت هر شرايطي است. اما هدف بالاتري را نيز در اين عرضه دنبال ميكنند و آن اينكه بدون توضيح درباره فتنه و بدون عذرخواهي به دنبال مشغول كردن ذهن حاكميت به امروز خويش هستند.
عمدهترين دليل اين مشي را ميتوان ميدانداري غيرروشنفكران در صحنه دانست. ميدان دادن به محوريت كساني كه تا ديروز آنان را بدلي و «آدم حاكميت» ميدانستند، نشانه ديگري از تساهل هوشمندانهاي است كه در انتخابات امسال به آن تن دادهاند.
3- آنان صحنه انتخابات را (منهاي روند و نتيجه آن) عرصه توليد سرمايه اجتماعي ميدانند و از بستر و زمينه مهياي آن براي تحرك و تحريك اجتماعي بهره ميبرند. كشاندن خود به عرصه اجتماعي و بازسازي اجتماعي در اين زمينه مدنظر است و نتيجه انتخابات فرع آن است.
4- ميدانداري حزب كارگزاران براي تجديدنظرطلباني چون اعضاي سابق حزب مشاركت و سازمان مجاهدين و حتي حزب مشاركت شماره 2(اتحاد ايران اسلامي) و نداي ايرانيان از زهر كشندهتر است، اما در اين همسويي آشكار و خودخوري پنهان تلاش ميكنند به هر قيمت سنجاق شدن به حاكميت انجام گيرد و آسيب هويتي عارض شده در اين مسير را نيز پذيرفتهاند.
5- آنان بازي شطرنجي را با روحاني شروع كردهاند كه نه براساس باور و انديشه مشترك كه براساس نياز متقابل است. نه روحاني ميتواند از آنان خلاصي يابد و نه آنان حيات سياسي و حركت در خط الرأس جغرافيايي نظام را بدون روحاني ممكن ميدانند. چون هيچ قدرتي براي چانهزني در نظام ندارند، روحاني را به عنوان مسكن و محلل پذيرفتهاند و از او ايجاد سرپلي ميخواهند كه آنان را سنجاق كند، اما تاكنون نتيجه شفافي نگرفته و نشنيدهاند. از سوي ديگر اگر روحاني نتواند براي سال 1396 خود پايگاه رأي توليد نمايد، همچنان بايد با اين جماعت، كجدار و مريض پيش بيايد چراكه ممكن است(و شايد اتفاق افتاده باشد) وي را تهديد به عدم همراهي يا آوردن كانديدا مقابل در آن سال نمايند، اما روحاني در عين تظاهر به هارموني با آنان، با حمله به شوراي نگهبان هم فشارها را از روي خود برداشت و هم مسير آنان را متزلزل كرد و با ذكر عدد 7 تا 10 ميليون نفر براي آنان، خود را از وامداري 18 ميليوني رهانيد.
6- راهبرد ثبتنام چند لايحه آنان جواب داد و هر قدر از مهرههاي سوخته رد صلاحيت شدند، همچنان مهرههاي خود را در ميدان دارند و از توفيق در اين راهبرد سرخوشند، اما نماي بيروني همچنان مبتني بر «ننه من غريبم» ميباشد. مرعشي تأييدشدگان را 30 نفر ميداند و علي شكوريراد در مصاحبه با هفتهنامه صدا، مستقلها را واجد سازماندهي ميداند كه بدان مشغول هستند. اما با هر هدفي از گردنكلفتيهاي سابق دست كشيده باشند براي حل مسائل فتنه 1388 بايد اساسي بينديشند و با «نجابت تاكتيكي» نميتوانند آن مسئله را حل كنند. به قول عباس عبدي، اعتمادسازي آنان مقدم بر مشاركت است و به قول پورنجاتي اصلاحطلبان همچنان «سوژههاي امنيتي» محسوب ميشوند. بيتوجهي به پيغامهاي خصوصي حاكميت در پيشگيري از شعارهاي ساختارشكن، عدم برائت از ساختارشكنان و طراحي اتهام آگاهانه به نظام و سرافكنده كردن نظام به رغم مشاركت 40 ميليوني مردم، سؤالاتي است كه با هوشمندي متأخر و نجابت اضطراري پاسخ داده نميشود. تجربه هفت ساله گذشته نشان داده كه راهبرد «مشمول مرور زمان» مشكل را حل نميكند. نامههاي پنهان و فرار كردن پشت اشتباهات احمدينژاد، بيحرمتي به اصل نظام را جبران نميكند. راهحل مسئله اين است كه به جاي قرض سرپل از ديگران، شجاعت ساختن پل را در خود ايجاد كنند.