به گزارش نما به نقل از جام نیـوز، بازتولید افراطیها در ایران توسط تفریطیها، بلای سیاست ورزانی است که تلاطم و حرکت پاندولوار یک جامعه را زمینهسازی میکند. چه آنکه این دو در ظاهر دشمن هماند، ولی سعی هردو این است که در عمل از میانه میدان نیروگیری کنند. آنها سرداران زیادی از سیاست و اقتصاد و فرهنگ و علم را به محافل خود میکشانند چه آنکه خود این کانونها در حد محفلهای کوچکی هستند که در دو طیف افراط وتفریط، جمعیت زیادی را نمیتوانند با خود همراه کنند. براین اساس اگر همراه آنان شوی، باید قامت سرداریات را به زیر سقف کوتاه سربازیشان ببری و اگر همراهشان نشوی به سرداران میانه میدان سیاست، شلیک خواهند کرد.
آنها میتوانند تمام صفات یک وجدان بیدار را به شکلی هجو بازنمایی کنند؛ اما آزمودههای سیاست که فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ وَلا تَطغَوا إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ را شنیدهاند میدانند که برچه موضعی استقامت کردهاند و چرا جانپناهشان همین میانه میدان است. آنها برای وسط میدان خلقشدهاند چرا که امر حق در سرنوشتشان مقرر کرده که اینجا باشند و به کانونهای خلوت کننده میدان، بیاعتنا باشند.
این آیه، یک پیشنهاد به مردان میدان نیست. بلکه امر است. امر آنکه جان تو در دستش است و محافظت تو بهقرار اوست و اگر از محافل دشنامگو، زخمی برسد و طعنهای بزنند حتماً مأجور هستی چرا که میفرماید: «پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بهسوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند) و طغیان نکنید که خداوند آنچه را انجام میدهید میبیند».
این استقامت قطعاً از مراحل جهاد است. نه پاسخی لازم دارد و نه حملهای میطلبد. اما وظیفهای را مشخص میکند. انسانی که به میدان آمده است باید در وسط هیاهوی افراد زیادهطلب و خطر نفوذ دشمن در عرصه بماند.
عدالت معنای دیگری جز در جایگاه و موضع درست قرار گرفتن ندارد. تعادل درحرکت و حریت و آزادگی نیز به همین سبب در استقامت و بردباری بر آنچه حق است نامگذاری میشود.
فرق استقامت و لجاجت بر سر این است که مجاهدتی را که برگزیدهای و راهی را که انتخاب کردهای، در کولهبارت اصولی را همراه داشته باشی خاصه آنکه دشمنان منتظر خالی بودن میانه میدان باشند و تو ازجمله پاسداران این میدان؛ که میفرماید: فَلِذاِکَ فَادعُ وَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَلا تَتَّبِع أَهواءَهُم وَقُل آمَنتُ بِما أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتابٍ وَأُمِرتُ لِأَعدِلَ بَینَکُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَرَبُّکُم لَنا أَعمالُنا وَلَکُم أَعمالُکُم لا حُجَّةَ بَینَنا وَبَینَکُمُ اللَّهُ یَجمَعُ بَینَنا وَإِلَیهِ المَصیرُ « شورى آیه 15:» پس به همین خاطر تو نیز آنان را بهسوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آنچنانکه مأمور شدهای استقامت نما و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آوردهام و مأمورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شمارا در یکجا جمع میکند و بازگشت (همه) بهسوی اوست»
دوم:
وزنامه محترم آفتاب یزد در شماره 12 بهمن در مطلبی که ظاهراً خطاب به آقای محسن رضایی است انتقادات تندی را بیان نمود اما تتبع در این مطلب نشان می دهد که موضوع ایشان نیست. بلکه واقعیتی است که از زبان ایشان منتشر شده است و آن وجود چند برابری کاندیداهای اصلاحطلب برای انتخابات بود.
قطعاً این همان روزنامهای نیست که سردبیر و صاحبقلم معروفش الآن آنسوی آبهاست. در آن دوره شاید نقدی لااقل قویتر مینوشتند؛ اما این شلیک که یکصفحه آن روزنامه مهمات آن است مگر چه میگوید؟
متأسفانه هنوز، تعریف چپ و راست یک تعریف سمپاتیک است. لذا نه چپ بودن و نه راست بودن اگر معیاری برای آن نباشد معنا ندارد. معیاری انقلابی برای تعاریف نیروها باید بکار بست. اصول انقلاب چتری است که زیربنای دیروز و حال آینده نظام است. هرکس این اصول را قبول ندارد، نمیتواند یک انقلابی باشد. در همان حال حرکت و تکامل انقلاب در زیر خیمه انقلاب قرار دادن همه نیروهاست. ایشان تولی و تبری به شکل انقلابی آن را لازمه یک فرد مسئول در انقلاب دانسته است. او را با این هویت نه میتوانند در حصار کوچک محفلی بگنجانند، نه راهروی چشمبسته حرکتی پوپولیستی.
این روزنامه و امثالهم حقدارند چنین تفکری را مزاحم بدانند چرا که نمیگذارد نیروی غالب، مرزهای نیروی مقابل را بشکند . لذا نیروهای کمتجربه و تکتیرانداز محافل افراطی و تفریطی، گاهی از اینکه مبنای شناسنامه احزاب و افراد، رویکرد انقلابی و مواضع ارزشی آنها باشد نه چیز دیگری «برآشفته میشوند و به حرکات ایذایی دست مییازند».