به گزارش نما به نقل از فارس؛ پس از توافق برجام، شاهد رفت و آمدهای بسیار زیاد هیئت های مختلف اقتصادی و علمی کشورهای اروپایی به ایران هستیم که جنبه ی علمی و دانشگاهی این رفت و آمدها پررنگ تر دیده می شود. به عنوان مثال می توان به سفر هیئت های دانشگاهی آلمان اشاره کرد. پس از به توافق رسیدن ایران و کشورهای 5+1دورثه رونالد، دبیرکل موسسه تبادلات علمی آلمان (DAAD) با سفر به ایران، از دانشگاه های اصلی تهران بازدید به عمل آورد. (مؤسسه مبادلات آکادمیک آلمان (DAAD) یک مرکز بینالمللی است که برنامه اصلی آن برقراری ارتباط میان دانشجویان، استادان و پژوهشگران سایر کشورها با مراکز آموزش عالی آلمان و جذب آنها در این کشور است). هیات عالیرتبه آلمانی متشکل از رؤسا و اساتید دانشگاههای فنی آلمان از دانشگاه تهران بازدید کرد. صدر اعظم سابق آلمان و هیات همراه در دیدار با وزیر علوم، تحقیقات و فناوری ایران در خصوص راههای گسترش همکاریهای مشترک علمی و فناوری دو کشوردر محل وزارت علوم دیدار و گفتوگو کرد و اقدامات دیگری که از سوی کشورهای اروپایی در حوزه های علمی و دانشگاهی ایران در حال انجام است.
اما سوالی که در این میان وجود دارد این است که هدف از این رفت و آمد ها چیست؟ آیا اروپایی ها همانطور که در ظاهر و به زبان بیان می کنند، به فکر همکاری علمی دوجانبه برای پیشرفت طرفین و انتقال فناوری و بومی سازی علم و فناوری در ایران هستند؟ یا برای هدف دیگری به ایران آمده اند؟
ریشه اهداف اروپایی ها از رفت و آمد به ایران را باید در جذب نخبگان کشورهای درحال توسعه به اروپا، (پدیده ای به نام مهاجرت نخبگان یا فرار مغزها) جست. مهاجرت نخبگان، مسئله ای است که عمده کشورهای جهان با آن دست و پنجه نرم می کنند. بیشترین جذب نخبگان را در این سال ها آمریکایی ها و پس از آن کشورهای اروپای غربی داشته اند. البته مهاجرت نخبگان از کشورهای اروپای غربی به آمریکا نیز صورت می گیرد، کشورهای اروپایی این کسری خود را از طریق نخبگان کشورهای آسیایی و آفریقایی جبران می کنند. بنابراین در این روند، بدترین وضعیت را کشورهای درحال توسعه عمدتا آفریقایی و آسیایی دارند که با هزینه های بسیاری نخبگان خود را تربیت می کنند و در هنگام ثمردهی، آن ها را تقدیم کشورهای اروپایی و آمریکایی می کنند.
در این که ساز و کارهای علمی، اقتصادی و بروکراسی کشورهای درحال توسعه، از جمله ایران، در جهتی بوده که روند فرار مغزها را تشدید کرده است، شکی نیست، اما، باید مهاجرت نخبگان را از بعد زندگی شخصی نخبگان نیز بررسی کنیم. پدیده مهاجرت نخبگان، به طور کلی هنگامی رخ می دهد که نخبگان حسابگر، منافع مهاجرت را از هزینه ها و مضرات آن بیشتر بدانند. البته این منافع، صرفا منافع مادی نبوده و مباحثی همچون منزلت و احترام اجتماعی نیز در این تصمیم دخیل خواهد بود.
در نگاه خرد به زندگی نخبگان مهاجر، می توان مشاهده کرد که آن ها در یک مرکز علمی یا صنعتی در کشوری پیشرفته، سطح مادی زندگی خود را ارتقا داده اند. اما با نگاه کلان در زندگی آنان، نخبگانی را می بینیم که می توانستند اسطوره پیشرفت کشور خود باشند، اما در کشوری بیگانه تبدیل به کارگر علمی (science worker) آن کشور شده اند و تمام سرمایه های زندگی خود را برای پیشرفت کشوری دیگر صرف می کنند و در هر حال در آن کشور به عنوان یک خارجی شناخته می شوند. بسیاری از این کارگران علمی ساعتها پس از پایان کار اداری رسمی تا پاسی از نیمه شب در محل کار خویش برای ارتقای علمی کشوری که در آن مقیم گشته اند، مشغولند اما هیچ گاه در این کشورها به عنوان «خودی» به رسمیت شناخته نخواهند شد.
هیئت های اروپایی نیز برای چرخیدن چرخ توسعه علم و فناوری خود، نیاز شدیدی به این کارگران علمی دارند و از سوی دیگر ظرفیت های بسیاری در ایران وجود دارد که می تواند این نیاز اروپایی ها را برطرف کند. تجربه ایران در همکاری های علمی و فناوری با طرف اروپایی نشان داده که به طور طبیعی رفت و آمد این هیئتها، موجب پیشرفت علمی و انتقال فناوری نمیشود و آنان اشتیاق زیادی برای انتقال فناوری و ارتقای توان علمی ایران ندارند، بلکه به شدت در عرصه انتقال فناوری اعمال محدودیت می کنند. در حقیقت هدف اصلی آنان جذب نیروی انسانی نخبه باکیفیت آماده به خدمت (کارگران علمی) برای ماشین توسعه علم و فناوری و صنعت اروپا است.