با بررسي رفتار سياسي و انتخاباتي افراد، گروهها و جريانهاي سياسي در سالهاي گذشته، دو نوع رفتار سياسي كاملاً متفاوت از يكديگر را ميتوان ملاحظه كرد:
الف: رفتار سياسي اخلاقمحور
ب: رفتار سياسي خودمحور
صاحبان رفتار سياسي اخلاقمحور، تمامي كساني هستند كه به نتيجه هر انتخاباتي از سوي مردم احترام گذاشته، علاوه بر قانوني و سالم دانستن انتخابات، در صورت رأي نياوردن به پيروز انتخابات تبريك گفته و براي حل مشكلات مردم و پيشبرد كشور اعلام آمادگي ميكنند. اين افراد، گروهها و جريانهاي سياسي، ملاك قضاوتهاي انتخاباتي را قانون و رأي مردم ميدانند، اما در نقطه مقابل رفتار سياسي اخلاقمحور كه ميتوان از آن با عنوان رفتار سياسي قانونمحور نيز ياد كرد، كساني هستند كه خود و باند خود را ملاك تمامي قضاوتها قرار ميدهند. صاحبان رفتار سياسي خودمحور تمامي كساني هستند كه براساس نتيجه انتخابات، نسبت به سلامت انتخابات و قانوني بودن آن از يك طرف و كيفيت و مبناي رأيدهي مردم از طرف ديگر، قضاوت كرده و اعلام موضع ميكنند. به عبارت ديگر براي اين افراد، خوب و بد بودن و درست و نادرست بودن هر انتخاباتي، تابع نفع و ضرر آن انتخابات بر آنها ميباشد. از نظر اين افرادو گروههاي سياسي، اگر انتخابات آزاد، سالم و قانوني باشد، حتماً آنان رأي خواهند آورد و اگر نتيجه غير از اين باشد به طور قطع يك اشكالي در كار است.
در ديدگاه اين افراد، اين اشكال يا متوجه برگزاركنندگان انتخابات است يا به نوعي متوجه مردمي است كه به جاي رأي دادن به آنها به رقيبشان رأي دادهاند. به هر حال اين افراد، شكست را تحت هيچ شرايطي برنميتابند. ريشه اين نوع رفتار سياسي را بايد در انديشه و تفكر متكبرانه و خودمحورانه آنان جستوجو كرد. بديهي است كه اين رفتار سياسي متعلق به كساني است كه به قدرت اصالت داده و براي كسب آن به هر ابزاري متوسل ميشوند و در صورت شكست هم نظام اسلامي را متهم به تقلب ميكنند و هم مردم را به نوعي مورد اهانت قرار ميدهند. به چند نمونه از رفتارهايي از اين دست اشاره ميشود:
1- در سال 1384، يكي از كانديداهاي انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري كه از راه يافتن به مرحله دوم انتخابات بازماند، به راحتي سلامت انتخابات و امانتداري نظام از رأي مردم را زير سؤال برد.
2- در همان انتخابات سال 1384، فرد ديگري از همين جريان كه به مرحله دوم انتخابات راه يافته بود، به خاطر رأي آوردن رقيبش كه با اقبال گسترده مردم روبهرو شده بود، رفتارهاي زير را از خود به نمايش گذاشت:
الف: سلامت انتخابات را زير سؤال برد.
ب: رأي مردم را به دو دسته رأي كيفي و رأي كمي تقسيم كرد.
ج: نهتنها به پيروز انتخابات تبريك نگفت، بلكه بنا را بر كارشكني در مسير اداره كشور قرار داد.
3- در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري در سال 1388، جريان خودمحور سلامت انتخابات را از ماهها قبل از انتخابات، به پيروزي خود در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري گره زد. اين جماعت با ساختن شعار «اگر تقلب نشه ميرحسين رئيسجمهور ميشه» در اتاقهاي فكر خود و آوردن اين شعار در ميان هواداران در كف خيابانها با صراحت اعلام كردند نتيجه انتخابات را اگر غير از اين باشد تحت هيچ شرايطي نخواهند پذيرفت و بايد آن انتخابات را باطل كرد! نتيجه اين تفكر متكبرانه و خودمحورانه ضداخلاقي و مغاير با قانون، خساتهاي سنگيني بر انقلاب، نظام، كشور و مردم در سال 1388 با فتنهاي كه به پا شد، تحميل كرد.
4- در سال 1392، وقتي اين جريان نامزد مورد علاقهاش در انتخابات پيروز شد، انتخابات را سالم و قانوني ارزيابي كرد. پس از اين انتخابات، فردي كه به دليل ناكامي خود در انتخابات سال 1384 و نامزد مورد علاقهاش در سال 1388، علاوه بر ناسالم دانستن آن دو انتخابات به تقسيم رأي مردم به رأي كيفي و غيركيفي پرداخته بود با صراحت اعلام كرد مردم آگاه شدهاند و بالاخره رأي خود را در سال 1392 تحميل كردند! وي با چنين نگاهي به انتخابات 92، با تأكيد بر اينكه مردم آگاه شدهاند، گفت كه مردم در انتخابات پيشرو (94)، كار را تمام خواهند كرد!
5- اما در انتخابات هفتم اسفند، اين جريان كه در حوزههايي چون تهران پيروز شد و در بسياري از حوزهها ناكام بود، به دليل واحد بودن مجري انتخابات در تمامي حوزهها اينبار اتهام ديگري را متوجه مردم ساخت. آقاي حسين مرعشي از اعضاي ارشد حزب كارگزاران پس از اعلام نتايج انتخابات 94 در هفتم اسفند، طي مصاحبهاي كه خبرگزاري ايسنا آن را انتشار داد، اينگونه در مورد رأي مردم و نتيجه انتخابات قضاوت كرد: «اكنون ميتوان شاخص توسعه سياسي ايران در تهران را 100، در مركز استانها 50 و در شهرستانها 30 در نظر گرفت. ظرف 10 سال آينده توسعهيافتگي سياسي به سراسر ايران سرايت ميكند و مردم ميآموزند به جاي تكيه بر شناخت خود به سمت انتخاب بستههاي سياسي پيش بروند.»
البته اين نوع تقسيمبندي رأي مردم در كشور و متهم كردن مردم به توسعهنايافتگي سياسي به خاطر اينكه به جريان رقيب رأي دادهاند، همانند تقسيم رأي مردم به كيفي و غيركيفي است. آيا داشتن اين نوع نگاه به انتخابات و رأي مردم صحيح است؟