*در خصوص حمايت اصلاحطلبان از كانديداي غيراصلاحطلب يا اصولگرا
اين قضيه حكايت همان قرارداد توليد مثل براي ديگري (رحم اجارهاي) است! حتما شنيدهايد در سالهاي اخير برخي زنان كه نميتوانند يا نميخواهند به طور طبيعي صاحب فرزندي شوند و از پرداخت هزينه وضع حمل و زايمان طبيعي دل نگرانند، به منظور تشكيل جنين در رحم زن ديگري با وي قرارداداجاره ميبندند. اگر چه قانون در حقوق ايران در اين مهم ساكت است ولي در عرصه سياسي، اين نوع قراردادها كه متضمن واگذاري منافع و اهداف يك جريان با هويت و شناسنامهدار سياسي به رقيبي با هويت متمايز است براي اصل حاكميت اراده و لزوم معنا بخشي به تكثر و كنش گري سياسي، امري باطل است مثل اين است كه گفته شود جناح راست سنتي براي رهايي از دست رئيس جمهور فعلي بيايد پشت سر آقاي خاتمي، تمسك به چنين راهحلهاي مقطعي و يكبار مصرف و دوچرخهسواري در باند حريف است كه طبعاً شايسته جريانات سياسي عمده و مدعي اداره كشور نيست. عدول از مواضع منطقي و مواضع قانوني به پاي ضعف و ندانم كاري نوشته ميشود. به نظرم اين نوع پيشنهادها نه تنها راه علاجي نيستند كه خود نشانه بيماري مزمن شانه خالي كردن از بار مسئوليت است. اين قبيل ابتكارات شخصي هر از گاهي در خلاء ناشي از به هم خوردن توازن قواي اجتماعي و در غياب برنامه و خلاقيت امكان بروز و ظهور مييابد. فرصت سوزي و كم كاري در خلق فرصت هاي جديد در شرايط سختع و فرو كاستن سطح رقابتپذيري در عرصه سياسي به چانه زني تحقيرآميز از يك سو و افراط، چپ روي راديكاليسم كور دور از منطق آشكار اصلاح طلبانه از ديگر سو به يك اندازه موجب رشد سرخوردگي، انفعال و تقويت حركتهاي آنارشيك ميشود. در صورتي كهاصلاحطلبان به علت بي اعتنايي به حساسيتهاي عمومي و يا بر عكس، مصداقيت و صلاحيت خود را به هر دليل در افكار عمومي براي كنش موثر از جمله معرفي نامزد درمهمترين رخداد سياسي كشور از دست بدهند، بدون شك صلاحيت حضور ندارند و بايد نمتظر رواج نااميدي و نيز رشد گرايشات قهرآميز و عطف توجهات به خارج از مرزها در ميانه بدنه اجتماعي خود باشند.
قهر و تحريم انتخابات رياست جمهوري، شركت نمايش و تزييني در آن، حمايت از يكي از نامزدهاي اصولگرا يا شركت در انتخابات با نامزدي كه از حداقلهاي اصلاح طلبي بي بهره باشد و اساسا مطالبات بدنه اجتماعي آنها را نمايندگي نكند، نه ممكن است و نه مفيد ممكن نيست زيرا جبهه اصلاحطلب يك سازمان واحد و منسجم با سلسله مراتبي منضبط نيست و چنين تصميمي با تكثر و تنوع سلايق و گرايشها در ميان بدنه اجتماعي ايشان همخواني نداشته و به قول مرحوم مهندس بازرگان آنتروپي و آشفتگي را افزون تر از قبل مينمايد مفيد نيست چون به حذف كامل اصلاح طلبان از عرصه سياست رسمي ميانجامد و حضورشان را بلاموضوع ميكند. اين دست نسخه پيچيدنها به معناي انحلالطلبي و دست شستن از اصول و هويت اصلاحطلبي است و اصلاح طلبان را به سطح نيروهاي چترباز كه به هر قيمت قصد حضور در قدرت را دارند، تنزل ميدهد.
اگر مشاهده ميشود در برخي كشورها احزاب دست به ائتلافهاي انتخابابي با رقباي نزديكتر در برابر رقيب دورتري ميزنند بر اين مبناست كه قوانين انتخاباتي از اين قبض و بسطها پشتيباني ميكند و استاندارد رقابت و آزادي عمل احزاب مخدوش نميشود. مقام منتخب يا حزب پيروز از اختيارات لازم براي تحقق خواسته هاي توافق شده در ائتلاف رسمي برخوردار است، پرواضح است در اين صورت نيروي سياسي يا حزبي كه ازتوان لازم براي رقابت برخوردار نيست يا شكست خود را قطعي ميداند ميكوشد در ازاي انتقال نيروي اجتماعي خود در پشت سر ديگري و كمك به پيروزي وي در انتخابات به برخي مطالبات حداقلي خود دست يابد.
*مصاديق موجود براي نامزدي انتخابات سال آينده
من هم تقريباً به دايره كساني تعلق دارم كه بحث تعيين مصداق را خام و زودرس مي دانند. اگر قرار بود كه انتخابات به همين زوديها برگزار شود تحقيقا ميگفتم، اصلاحطلبان فعلا آمادگي لازم براي حضور در آن را ندارند. از اين منظر امكان اتخاذ موضع در باره مصاديق وجود ندارد كه اصلاحطلبان هنوز به اولويتبندي مطالبات خود در شرايط جديد نپرداخته و موقعيت راهبردي خود را بازآفريني نكرده اند. به باور من با وجود نياز عمومي كشور به راه حلهاي بي بديل اصلاحطلبانه تا وقتي كه حدود وزن اجتماعي و توازن قواي نيروهاي سياسي مشخص نگردد نميتوان گفت از چه موضعي و با چه پايگاه اجتماعي ميتوان در برابر رقباي سراپا مسلح به امكانات و امتيازات لجستيكي صف آرايي كرد.
زندانهاي اعمال شده فعاليت حداقل بخشي از نيروهاي اصلاحطلب را به حالت تعليق در آورده يا تا اطلاع ثانوي اين بخش را از امكان حضور و فعاليت در عرصه سياسي بازداشته است. ابتكارات مشفقانه و آشتي جويانه ريش سفيدان قوم و آقاي خاتمي پيش از انتخابات مجلس نهم و يا حتي اقدام شخص ايشان در دادن رأي هم اندك گشايش و گذشتي فراهم نساخت. در عوض اما انواع اتهامات و برچسبها نظير اصلاحطلب دولتي و اپورتونيست را از سوي راديكالهاي دو جريان نصيب ايشان كرد. طبيعي است بخشي از نيروهاي طيف اصلاحطلب خواهان اقدمات و كنشهاي سياسي صريحتر، شفافتر و توجيهپذيرتر باشند به نظر ميرسد زعماي اصلاحطلب در قانع كردن همين بخش از هواداران جوانتر و پرانرژي به پذيرش و تمكين محدوديتهاي موجود به لكنت افتادهاند. با اينكه برخي تصور ميكردند در پي سياستهاي دولت آقاي احمدي نژاد در برابر تورم لجام گسيخته، بيكاري روزافزون و در كنترل گرانيها ميان جناح حاكم و تيم دولت گسست عميقي پا بگيرد و شرايط تغيير يابد ولي ظاهرا جناح حاكم اعم از كارگزاران دولتي و محافظهكاران غيردولتي پيمان بستهاند كه مانع ارتباط اصلاحطلبان با جامعه و تودههاي مردم شوند. چگونه بايد انتظار داشت يك جريان سياسي قبل از ارزيابي انسجام و ميزان همبستگي دروني و كسب فرصتبازسازي راهبردهاي محوري خود كه قطعا در چارچوب قانون اساسي خواهد بود دلمشغول تعيين مصاديقي گردد كه مايه تفرقهسازي و هدردادن باقي مانده سرمايه اجتماعياش خواهد شد.
از اين منظر بحث كردن پيرامون مصاديق تا اطلاع ثانوني بي مورد است و نبايد با طرح نامها و چهرههايي كه نميتوانند گرهاي از كار فروبسته اصلاحطلبان بگشايند برپيچيدگي موجود افزود.
*پيرامون ايده اتاق فكر اصلاحطلبان و نتايج آن
بايد گفت پس از حوادث خوب و بد پيامد انتخابات سال 88 كه منجر به امنيتي شدن فضاي عمومي كشور و قطبي شدن عرصه سياسي جامعه شد، اقتضائات و تكاليف جديدي بر فعاليتها و كنشگري سياسي بازگرديد. همانطور كه در پاسخ قبلي اشاره شد هيچ گاه اصلاحطبان فرصتي نيافتند يا بهتر بگويم به آنها فرصتي داده نشد تا به هم انديشي و بازخواني شرايط جديد بپردازند و از ريزش هواداران و نيروهاي هم سوي خود به ديگر سو جلوگيري به عمل آورند. كنش سياسي متناسب با شرايط جديد محتاج هم انديشي و پذيرش خرد و مسئوليت جمعي است. از نظر برخي شايد لازم نباشد ولي به نظر من واكوي رفتار دروني اصلاحطلبان و مهندسي معكوس مناسبات داخلي اردوي اصلاحطلبان كم اهميتتر از آرايش سياسي برابر رقباي حاكم نيست. رفتار همه رفقا در سالهاي عمردولت آقاي خاتمي و پس از آن تا انتخابات مجلس هشتم كه در نهايت منجر به فعاليت و ارائه ليست تحت عنوان يارن خاتمي شد و متاسفانه شكست ديگري بركلكسيون اشتباهات افزود بايد مورد نقد راديكال قرار گيرد و در پي آن زمين سفتي براي حركتهاي اصلاح طلبانه آتي جست كه از كاستي، انحصارگري، و خويشاوندسالاري قبلي اثري نباشد. آشفتگيهاي موجود جبهه اصلاحات اگر بخشي ناشي از رفتار كينهتوزانه رقيب است اما بخشي از آن هم منشاء دروني داشته است. اصلاحطلبان آنقدر زمين گير و منفعل شدهاند كه ناتوان ازابتداييترين واكنشها به حوادث اطرافشان هستند. نظير اتفاق مهمي كه در انحلال هيات امناي صندوق توسعه ملي وتبديل آن به هزينه خرج يك سال باقي مانده دولت با ذخاير ارزي حدوداً 35 ميليارد دلاري در حوزه اقتصادي افتاد و يا آنچه در حوزه مسائل منطقهاي و بينالمللي از هزينه شدن آبروي جمهوري اسلامي ايران در سوريه و نظاير آن ميافتد و اصلاحطلبان غافلند. تازه در صورت عكسالعمل به دليل فقدان راهبرد شفاف و يكدست، مواضعشان از انسجام، دلالت و منطقي روشن برخوردار نخواهد بود. افراط و تفريطها و مواضع متضاد در قبال پديدههاي همسان و در شرايط يكسان سياسي ميتواند ناشي از همين عامل باشد. اتاق فكر يا اتاقهاي فكر گرچه خوبند ولي نميتوانند بدون توجه به سوابق و مستندات منطقي گره ازكار پيچيده ايشان بگشايند. با اين حال خبر دارم كه محافل و حلقههاي متعددي در گوشه و كنار شكل گرفتهاند تا به تحليل اوضاع و كشف و دفع فرصتها و تهديدات برآمده از شرايط جديد بپردازند. قطعا برآيند كار چنين حلقات و محافلي براي تدوين اولويتها و راهبرد محوري اصلاحطلبان مفيد است ولي بدانيم كه تمامي صورت مساله ما نيست. اصليترين معضل اصلاح طبان قطعارتباط با پايگاه اجتماعي و عمق لايههاي پاييندستي جامعه است كه اينك در پي سياستهاي اقتصادي دولت ناپايدار و متزلزل تر از گذشته شدهاند.
نویسنده:ابراهيم اصغرزاده
منبع: هفته نامه آسمان