«دشمني نظام سلطه با برجام پايان نمييابد»، «هدف غرب از برجام محدود كردن ايران در درون مرزهاي خود است»، «امريكاييها غيرقابل اعتماد و مذاكره در ديگر مسائل با مقامات اين كشور ممنوع است»، «هدف نهايي ايالات متحده تغيير نظام جمهوري اسلامي ايران است»، «اگر ملت ايران بخواهد از شر امريكا راحت شود بايد از محتواي جمهوري اسلامي، مفاهيم اسلامي و امنيت خود دست بردارد»، «توافق با امريكا به معناي... بد عهدي و خدعه و تقلب امريكا در انجام تعهدات است كه اين مسئله را اكنون به عينه ميبينيم و اين يعني خسارت محض»، «ادامه تهديدهاي مكرر امريكاييها و تلاش بيوقفه آنها براي جلوگيري از بهرهمندي ايران از نتايج برجام، از نشانههاي آشكار دشمني واضح امريكا با ملت ايران و نظام اسلامي است» و «امريكاييها با استفاده از ابزار ديپلماسي، به دنبال آن هستند تا... سنگرهاي انقلاب را از بين ببرند» اين بخشي از هشدارهاي مقام معظم رهبري در 30ماه مذاكرات هستهاي است.
محور اصلي سخنان معظم له مبني بر«عادي نشدن روابط تهران- واشنگتن» است، پديدهاي كه توسط جريان متمايل به غرب در داخل مقدمهسازي، هدايت شده و هدفگذاري نهايي آن «تغيير ماهيت انقلاب اسلامي» ميباشد.
نقش وزارت امور خارجه در چنين فرايندي بسيار تأثيرگذار و محوري است و جريان متمايل به غرب هم با توجه به چنين جايگاه حساسي تلاش كرده تمركز اصلي خود را روي فعاليتها و رويدادهاي مربوط به اين وزارتخانه متمركز كند و از برجام پوستي براي «تغيير ماهيت انقلاب اسلامي» تعبيه كند.
مطالبهسازي اجتماعي براي تحت فشار قرار دادن دستگاه سياست خارجه با هدف خروج از قواعد اصلي حاكميت و عبور از خطوط قرمز نظام با بازي رواني- رسانهاي يكي از مهمترين تاكتيكها به شمار ميآيد كه بهخوبي نشان ميدهد اولويت اين طيف فراتر از بحث برجام است و با اتخاذ چنين رويكردي تلاش دارد هزينههاي ناشي از «دگرگوني اصول انقلاب» را پيادهسازي كند.
جنبهاي از اين «تأثيرگذاري» و «تأثيرپذيري» را بايد در نوع مواجهه با تهديدات غرب مشاهده كرد كه سخنان رهبر معظم انقلاب در ديدار فرهنگيان هم به همين رويكرد دستگاه ديپلماسي مرتبط است: «دشمن وقتي قدرت شما را ببيند، ناچار به عقبنشيني خواهد شد اما وقتي در نشان دادن مباني و عناصر قدرت خود در مقابل دشمن، ملاحظه و اجتناب كنيم يا بترسيم، دشمن گستاخ ميشود.»
حال ميتوان به موارد و مصاديقي استناد كرد كه جريان تجديدنظرطلب با برجستهسازي آن از يك سو «دشمني با امريكا را تقليل ميدهد» و در ادامه با «قبح شكني تعاملات حضوري با مقامات امريكايي» تلاش ميكند «دستگاه ديپلماسي تحت فشار مطالبات ساختگي» قرار گرفته و «تغييراساسي روابط تهران- واشنگتن» را بهصورت هدفمند و فراگير عملياتي كند.
در شرايطي كه «استكبارستيزي» جزء لاينفك گفتمان انقلاب اسلامي در عرصه سياست خارجه است و دستگاه ديپلماسي بايد نسبت به آن حساسيت لازم را داشته باشد اما اتخاذ برخي از مواضع و رفتار در عرصه بينالملل، توانسته جريان متمايل به غرب در بيرون از وزارت امور خارجه را نسبت به تغيير بنيادين در روابط ايران - امريكا اميدوار كند.
نخستين اقدام عملي براي عاديسازي روابط ميان تهران- واشنگتن در اولين سفر رئيسجمهور و هيئت همراه به نيوريورك در مهر ماه 92 روي داد كه طيآن براي اولين بار بعد از انقلاب اسلامي وزراي امور خارجه دو كشور با يكديگر ديدار و بر توسعه روابط تأكيد كردند. تماس تلفني اوباما با روحاني ديگر رويداد حاشيهسازي است كه با استقبال فراوان جريان تجديدنظرطلب همراه شد. رهبر معظم انقلاب هم برخي از اتفاقات روي داده در اين سفر را نابجا خواندند كه مصداق آن جز ديدار وزراي خارجه ايران - امريكا و گفت وگوي تلفني رئيسجمهوري امريكا با رئيسجمهوري كشورمان، نبود. جريان متمايل به غرب اين اتفاق را گامي بزرگ براي برداشتن موانع برقراري روابط ايران و امريكا القا و از ضرورت توسعه چنين رويكردي فعاليتهاي گستردهاي را صورت دادند.
بعد از اين رويداد بود كه عمده تحليلها به اين سمت سوق داده شد كه سفارتهاي دو كشور بايد بازگشايي و موضوعات مورد مناقشه مرتفع شود. صورت پذيري چنين توقع تصنعي منجر به آن شد كه بسياري از هزينهها به نظام و جامعه ايراني تحميل شده و منجر به آن شد تا برخي از رفتار و مواضع چالش زا در عرصه سياست خارجه جمهوري اسلامي ايران رونمايي شود كه از جمله آن ميتوان به پيادهروي ظريف - كري در خيابانهاي ژنو اشاره كرد.
اظهارات شاذ درباره توان دفاعي كشور با بيان عبارت «امريكا ميتواند با يك بمب تمام سيستم دفاعي ايران را از كار بيندازد» يا گفتههاي بحثبرانگيز درباره هولوكاست: «هولوكاست يك تراژدي وحشتناك بود... هولوكاست را نميتوان انكار كرد» مسير عاديسازي روابط تهران- واشنگتن را وارد مرحله جديدي ميكند و با عبارت «اين وظيفه ما نيست كه اسرائيل را به رسميت بشناسيم يا نه، بلكه فلسطينيان بايد درباره اين موضوع تصميمگيري كنند... ما از اين منطقه دور هستيم» نگراني جامعه را از بيش از گذشته افزايش ميدهد.
دست دادن ظريف با اوباما رويداد مورد بحث ديگري بود كه در كنار ديدارهاي مكرر ظريف- كري به بهانه برجام، آينده روابط ايران- امريكا را در شرايط تأملبرانگيزي قرار داده، آنگونه كه بسياري با بررسي رفتار و مواضع مقامات دستگاه ديپلماسي، «تغيير ماهيت انقلاب به بهانه برجام» را خطري خطير براي جمهوري اسلامي ايران به حساب ميآورند. زماني اين نگرانيها افزايش پيدا كرد كه وزير امور خارجه كشورمان در ديدار اخير خود با كري در كنار پرچم امريكا ايستاده و در مقابل، وزير خارجه امريكا نيز در كنار پرچم كشورمان قرار ميگيرد.
انتظار آن است كه مقامات وزارت امور خارجه بر مبناي رسالت اصلي خود ضمن حفظ روحيه استكبارستيزي، رويكردي انقلابي در رويدادهاي منطقهاي و بينالمللي اتخاذ كنند، آنگونه كه رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز در ديدار سال گذشته خود با مسئولان وزارت امور خارجه «اعتماد به نفس، صراحت و استحكام در مواجهه با عوامل مخالف و موانع» را جزء لاينفك اين وزارتخانه ميخوانند.
معظمله در ادامه ميفرمايند: «با استحكام و اقتدار و افتخار، ادامه اصول انقلابي و راهبردهاي ثابت سياست خارجي را تكرار كنيد تا بيگانگان و دنبالههاي داخلي آنان، به تغيير در سياست خارجي جمهوري اسلامي دل خوش نكنند.» بر اساس آنچه عنوان شد، مسئولان دستگاه سياست خارجه بايد در شرايط حساس داخلي و بينالمللي و با توجه به چالشهاي پسابرجام، با حفظ اقتدار كشور و توجه ويژه به مباني انقلاب اسلامي رويكردي متفاوتتر از گذشته اتخاذ و با تكرار اصول و مباني انقلاب اسلامي در لفظ و رويكرد دلخوشي غربيها براي تغيير در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران را به ناخشنودي تبديل كنند. حال با توجه به آنچه بيان شد، اگر رفتار و مواضع مقامات دستگاه سياست خارجه جنبه انقلابيتري به خود نگيرد و همچنان بر مواضع و رفتارهاي هزينهزا متمركز شود نه تنها «عادي نشدن روابط تهران- واشنگتن» با هدف تحديد قدرت ايران و تضعيف گفتمان انقلاب اسلامي روي خواهد داد بلكه «تغيير ماهيت انقلاب اسلامي» به عنوان «راهبرد جريان تجديدنظرطلب» رنگ تحقق به خود خواهد گرفت.