قای روحانی در سخنرانی امروز خود به مناسبت روز معلم درباره موضوع آموزش زبان در مدارس کشور گفتهاند "اینکه کدام زبان و چه تعداد زبان خارجی بیاموزیم هم به امکانات ما و هم به تعداد معلمین آشنای ما به زبانهای خارجی ارتباط دارد و البته هم به خواست مردم مرتبط است. مردم خودشان باید بخواهند و دانشآموز هم باید خودش بخواهد و باید بتواند انتخاب کند چند زبان میخواهد بیاموزد."
جناب رئیسجمهور افزوده است که "وقتی در یک مدرسهای 98 درصد دانش آموزان یک زبان را انتخاب کردند و 2 درصد دیگر زبان دیگری را برگزیدند ما که نمیتوانیم برای آن 2 درصد معلم دیگری را به کار بگیریم."
این اظهارات فارغ از اینکه از کدام منشأ روانشناسی معرفتی برمیخیزد، حاوی «پیشفرضها»ی بخصوصی است که مختصراً به آنها اشاره میشود. درباره اینکه آقای روحانی با علم یا بدون علم به این پیشفرض چنین سخنانی را ایراد کردهاند نمیتوان به سادگی قضاوت کرد، اما در هر دو سوی این قضاوت، ایشان زیر سوال است.
1- نخستین پیشفرض اظهارات جناب روحانی آن است که حکومت فارغ از نیازها و حقوق یک ملت، "خواست" آنان را باید در مرکز تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای خود قرار دهد. این یک پیشفرض پوپولیستی و عوامفریبانه است و حتی قائلان به حکومتهای سکولار و لیبرال نیز درباره اینکه تنها معیار یک حکومت در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها باید صرفاً "خواست" مردم باشد تردیدهای جدی دارند.
اساساً یکی از مرزهای جدی مردمسالاری دینی و پوپولیسم در مسائلی از این دست ظهور میکند. مردمسالاری دینی در عین توجه به خواست و مطالبات مردم، مفتون آنها نیست و بر نیازهای برتر و سعادت مردم تمرکز بیشتری دارد.
2- پیش فرض دوم آن است که گویا جناب روحانی تمایل 98 درصد دانش آموزان به زبان انگلیسی در شرایط فعلی(اگر این خبر ایشان درست باشد) را یک "خواست فطری" و مادرزادی در نظر میگیرند. به این معنا که هر نوزادی که از شکم مادر متولد میشود با خود کشش و تمایلی به یادگیری زبان انگلیسی به همراه دارد. در این پیشفرض، به وجوه "تاریخی" این قبیل خواستها و تمایلات و مدیریتی که توسط امر قدرت و سیاست درباره خواستهها و مطالبات توده اتفاق میافتد توجهی نشده است.
3- سومین پیش فرض سخنان آقای روحانی آن است که "زبان" را یک امر Instrumental و یک ابزار محض برای انتقال معنا فرض کرده و متعاقب آن معتقد میشود که یادگیری زبان صرفاً یک ابزار بیشتر برای کسب علم بالاتر در اختیار ملت قرار میدهد.
ایشان توجه نفرمودهاند که زبان همه علوم، انگلیسی نیست و در علم حقوق، زبان فرانسه، در فلسفه و حتی مهندسی صنایع، زبان آلمانی کارآمدتر از انگلیسی است و قس علیهذا. البته موجب تعجب است که ایشان بعنوان یک حقوقدان، از برتری زبان فرانسه در علم حقوق هم غفلت دارند.
اما امر عجیبتر، سادگی و ناپختگی مفروضات ایشان راجع به زبان است. بیش از 100 سال است که «زبان» به یکی از موضوعات محوری فلسفه تبدیل شده و نگاه "ابزار انگارانه" به زبان به طور جد مورد نقد قرار گرفته. اهمیت موضوع زبان به حدی است که برخی فلاسفه نه تنها معتقدند زبان صرفاً ابزار انتقال معنا نیست، بلکه اعتقاد دارند زبان در "ساخت" یک معنا مشارکت کاملاً جدی دارد. ارنست کاسیرر تاثیر متقابل زبان و اندیشه را نشان میدهد و ماکس مولر سایه تاریک زبان بر اندیشه را رفع نشدنی میداند. ویتگنشتاین فیلسوف معروف جمله معروفی درباره زبان دارد و مرز جهان هر فرد را مرز زبان او میداند. هایدگر نیز زبان را "خانه وجود" میخواند، و مباحث گسترده و پیچیدهای درباره زبان و ماهیت هرمنوتیکی آن توسط وی و شاگردش گادامر مورد طرح و بحث قرار گرفته است.
البته توقع این نیست که جناب آقای روحانی با مشغلههای سنگین خود برای توجیه برجام فرصتی برای مطالعه و تحقیق درباره اهمیت زبان داشته باشند، با این حال از شخصیتی در جایگاه رئیسجمهوری یک کشور انتظار میرود با توجه به اهمیت این منصب، حداقل از مشاوران و صاحبنظران بهتری مشورت بگیرند تا چنین پیشفرضهای سادهانگارانهای تحقیر موقعیت ریاستجمهوری را به دنبال نداشته باشد.