صهیونیسم، نمادهای صهیونیسمی، فراماسون، فراماسونری، دجال، تک چشم، یهود، جادوگری، معماری های عجیب، اینها کلماتی است که در چند سال اخیر بسیار به گوش ما رسیده، اما حساسیت روی این کلمات برای چیست؟ مگر ماسون و فراماسون ها چه کسانی هستند که مدرک وجودشان در تمام شهرهای جهان هویداست؟ و این گروه چرا اصرار دارند وجودشان را به همه دنیا اثبات کنند؟
معرفی فراماسونری
فراماسونری قدیمیترین و بزرگترین سازمان اخوت در دنیا تلقی میشود. این سازمان جامعهای از دوستان در سراسر جهان است که به نظر می رسد تلاش دارند از طریق به اشتراک گذاردن تواناییها و تخصصهایشان با یکدیگر به افراد بهتری تبدیل شوند. شعار این سازمان، برادری، اتحاد و تبعیت همیشگی است. با این حال، منشأ این سازمان همچنان مبهم می باشد. برخی شکلگیری فراماسونری را به سنگتراشان بزرگی که در اروپای قرون وسطی، کلیساهای بزرگ و جامع را بنا مینهادند نسبت دادهاند. برخی دیگر پیدایش آن را مرتبط با گروهی به نام «سلحشوران صلیبی» می دانند که فرقهای نظامی و مذهبی از شوالیههای جنگجو بودند که در زمان جنگهای صلیبی به اوج آوازه رسیدند. عده ای نیز ریشههای شکلگیری فراماسونری را بسیار پیشتر از زمان قرون وسطی میدانند و قدمت آن را تا زمان حضرت سلیمان و بنای معبد بزرگ بیت المقدس ـ اگر نه پیش از آن ـ حدس زده اند.
معماری ماسونی
تمامی ماسونها باور به یک وجود برتر داشتند و معمولاً آن را «معمار بزرگ عالم خلقت» مینامیدند. بنابراین شگفتآور نیست که در نمادشناسی ماسونی نشانههای فراوانی وجود دارد که به روشنی از سبکهای خاص معماری به عاریت گرفته شده اند. اگر چه این نشانهها برای آموزش اصول معنوی وضع شدهاند. اما ارتباطی با معماری و ساخت بنا هم دارند. به عنوان مثال یک سنگ زینتی، تکه سنگی است که به خوبی قطعه قطعه شده، صیقل داده شده و برق انداخته شده باشد تا برای استفاده در ساختمان. در آئین ماسونی کاملاً مناسب باشد ، این سنگ نماد تکامل و پیشرفت است و به عنوان وسیله بسیار مناسبی برای آموزش این مفهوم تلقی میگردد. در مقابل، یک سنگ تراشنخورده نماد جهالت بشر است. در برخی لژها از تازهواردان خواسته میشد که یک تکه سنگ زمخت و ناهموار را بتراشند تا بدین ترتیب آموزششان آغاز گردد.
براساس آنچه، آلبرت مککی، در کتابش، «نمادشناسی فراماسونری» آورده است «معماری» برای فراماسونری، هنر هنرها بود؛ چرا که بسیاری از نمادهایی که در آداب و رسوم ماسونری نقش مهمی را بر عهده داشتند، از دل معماری بیرون آمده بودند. در معماری ماسونی و همچنین، به طور کلی، در آن نوع معماری که ماسونها با آن سر و کار دارند نمادگرایی وجود دارد. برای ماسونها معماری به معنای سازندگی از طریق طراحی و برنامهریزی و سپس اجرای آن در نهایت تناسب و تقارن بود. صرف نظر از این که معماری تنها ناظر بر ساخت بناست، اما همچنان در ماسونری اندیشهگرا دارای همان درجه از اهمیت بود که در ماسونری پیشهوری، چرا که در واقع زندگی انسانی نیز نیاز به طرحریزی دارد
فراماسونرها فوقالعاده نمادگرا هستند و نمادهايشان در همه جاي دنيا ديده مي شود. فرقي نمي كند كجا هستي، در كشوري غربي يا كشوري مسلمان در خاورميانه، اگر كمي به اطرافت دقيق شوي ردپايي از نمادهاي ماسوني را ميبيني؛ از ابليسك و هرم گرفته تا پرگار و گونيا.
نخبگان جهانی یا همان فراماسون ها در حال آمادهسازی شرایط برای متحد کردن کل دنیا تحت یک دولت واحد هستند و در تمام دنیا نیز نمادهای قدرت خود را به جای میگذارند.
این حقیقت که عموم مردم هیچ ایدهای در مورد ساختارها وساختمانهایی که نمایانگر اهداف این نخبگان است، ندارند موجب شده تا طرحهای نخبگان جهانی نیز بدون هیچ چالش و توجهی به جلو برود. البته این طرحها قرنهاست که در جریان هستند. شما می توانید نمادهای مختلف اینها را حتی در مساجد کشور خودمان هم ببینید مانند مسجد قدس که بعد از ساخت همه از حالت مثلثی و مخروطی این مسجد تعجب کرده بودند و سوال اینجا بود چرا دیگر مسجد؟!!!
جدیدا هم این گروه پر قدرت در حال ساخت تفرجگاهی در بیابان های امارات است که دورنمای آن نماد پرچم اسرائیل و ستاره 6 پر است و واقعا باید به چنین بنایی در یک شهر مسلمان خرده گرفت که چرا در حال اشاعه نماد و فرهنگ این صهیونیست های خونخوار هستید؟ البته کشور خودمان هم جزء همین دسته است و متاسفانه روی این نوع طرح ها هم هیچ حساسیتی نیست.
فراماسونه ها اعتقاد دارند وقتی که مردم عادی حکومت کنند، جهل بر بشریت حاکم میشود. وقتی کلیسا حکومت کند، خرافهپرستی بر بشریت حاکم میشود، و وقتی که دولتها حکومت کنند، ترس بر مردم. پیش از آنکه انسانها بتوانند با یکدیگر در هماهنگی و تفاهم زندگی کنند، جهل باید به خرد، خرافه به یک ایمان و ترس به عشق تبدیل شود. (بخشی از نوشته مانلی هال در سال 1918). حکومت مردم عادی همان دموکراسی، کلیسا همان دین و دولت همان کشور است. به عبارت دیگرقبل از آنکه انسانها بتوانند در هماهنگی با هم زندگی کنند، میبایست دموکراسی ( چون که تودهها گنگ هستند)، ادیان (چون خرافهپرستی هستند) و حکومتها ( چون فقط به یک دولت جهانی نیاز است) را از بین ببرند. و علت تمام این خرج کردن ها و سرمایه گذاری ها برای بناهای مختلف جهان مخصوصا کشورهای اسلامی به دلیل حکومت مطلق آنها در آینده نه چندان دور در تمام نقاط کره زمین است.