بر خلاف تصور عمومی که همه دوقطبی های موجود در کشور را بد می دانند، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی معتقد است که همه دوقطبی ها مضر نیستند و فقط آن هایی که به اصل نظام ضربه می زنند، کاذب هستند و باید مراقب آن ها بود. گفتگو با حمید رضا ترقی رییس مرکز بین الملل حزب مؤتلفه اسلامی را در زمینه دوقطبی های کاذب و حقیقی می خوانید.
به نظر می رسد تعریف دوقطبی در ایران با دیگر کشور ها متفاوت است. شما چه تعریفی از این پدیده دارید؟
با توجه به اصول مبانی انقلاب اسلامی در واقع هر دو قطبیای مضر نیست و بعضی از دو قطبیها به طور طبیعی اجتناب ناپذیر است. خصوصا دو قطبیهایی که اصالت دارد. هم در مفاهیم سیاسی و هم مفاهیم دینی، مانند دو قطبی حق و باطل، دو قطبی اسلام و کفر و دو قطبی انقلابی و ضد انقلاب، اینها همه دو قطبیهای حقیقی و واقعی است که در جهان و عالم سیاست وجود دارد. ولی دو قطبیهای دیگری هست که کاملا ساخته ذهنهای دو قطبی ساز در جامعه است. و ساخته ذهنهایی است که همه چیز را در واقع سیاه و سفید میبینند و حق همه چیز را به شکل صفر و صد نگاه میکنند. این نوع افراد حتی در روابط فردی و اجتماعی خود هم، همه چیز را از جنس رقابتهای استقلال و پرسپولیس نگاه میکنند. به همین خاطر به نظر میرسد که باید دوقطبیهای حقیقی را که مبتنی بر اندیشه و تفکر حق است مانند حق و باطل و اسلام و کفر و انقلابی و ضد انقلابی را، از دو قطبیهای کاذب جدا کنیم و طبیعتا دو قطبیهای مبتنی بر ایدهئولوژی یک امر طبیعی است مثل انقلابی و ضد انقلابی. به هر حال کسی که دشمن انقلاب اسلامی هست و با این اندیشه و تفکر مخالفت داشته یک بار و عواملش یا هر جریانی که به دنبال تخریب انقلاب و از بین بردن حکومت اسلامی و حاکمیت دادن به استکبار باشد، در جبهه ضد انقلاب به شمار میرود و تمام کسانی که حافظ انقلاب هستند، مدافع انقلاب و به دنبال اهداف و آرمانهای انقلاب اند. اینها در واقع انقلابی تلقی میشوند و در نقطه مقابلش هستند که این دو قطبی طبیعتا باید در جامعه باشد. مقام معظم رهبری تصریح میکنند کسانی که تمام قد در برابر جمهوری اسلامی ایستادند و برای مواجهه با انقلاب صراحت دارند و شمشیر را از رو بسته اند، اینها مقابل جبهه انقلاب اسلامی به حساب میآیند. بنابراین تنها کسانی از دایره انقلاب خارج میشوند که صریحا مقابل آن ایستاده باشند و حجت بر آنها تمام شده باشد و بقیه به طور طبیعی کسانی که در ذیل انقلاب و ذیل اسلام رقابت میکنند، از دایره انقلاب خارج نیستند.
تشخیص این معیاری که میفرمایید شاید مقداری سخت باشد. الان مثالهایی داریم مثل برنامه های تلویزیونی که آن هم میرود به سمت اینکه بین انقلابیها و ضد انقلاب دو قطبی ایجاد بکند. البته نه خود برنامه، جامعه این را ایجاد میکند. تشخیص اینکه حزب اللهی ها و نیروهای اصولگرا چه واکنشی نشان بدهد کار سختی است. معیاری که میفرمایید چه طور باید تشخیص داده شود؟
این معیار اصلی همانطوری که مقام معظم رهبری هم تقریبا تاکید کردند وقتی است که ما میخواهیم بین انقلابی و ضد انقلابی دو قطبی به وجود بیاوریم. این امر درستی است یعنی یک وقتی میخواهیم بین یک انقلابی و کم انقلابی مثلا دو قطب به وجود بیاوریم، یعنی کسانی که دز و میزان انقلابی بودنشان خیلی بالا نیست و پایین است، میخواهیم بین اینها دو قطب به وجود بیاوریم. اینجا اشکال دارد. آنچه که در واقع مد نظر رهبری است دو قطبیهای کاذبی است که در جامعه به وجود میآید که آن اصل را در واقع زیر سوال میبرد. مثلا مصادیق گوناگونی را در پی این دورههای گذشته مشاهده میکنیم، مثلا بین موافقین یا مخالفین توافق هسته ای.
شما این را دو قطبی کاذب میدانید؟
بله. در واقع اینها دو قطبی های کاذبی است که نمیتواند بین نیروهای انقلاب و ضد انقلاب باشد. آنچه که مورد نظر رهبری است و در توصیهای که به دولت داشتند این بود که «در رابطه با موضوع توافق کاری نکنید که جامعه به دو دسته تقسیم شود، موافقین برجام، مخالفین برجام». این نوع دو قطبی سازی در واقع غلط است، مثل دو قطبی بین اعتدالیون و افراطیون، مثل تندروها و کندروها. اینها دو قطبیهای کاذب است که در جامعه به وجود میآید یا طرفداران جنگ و طرفداران تعامل با دنیا، یا طرفداران رابطه با آمریکا یا مخالفان رابطه با آن. به نظر میرسد این دو قطبیهایی است که مقام معظم رهبری آن را نفی میکنند و اینها مسایلی است که در ذیل انقلاب اسلامی هست. یا حتی دو قطبی اصلاحطلب و اصولگرا.حضرت آقا میفرمایند که اصلاحطلبی در مقابل اصولگرایی نیست، بلکه اصولگرایی نوعی اصلاحطلبی هم در درونش وجود دارد.بنابراین این نوع دو قطبی سازیها، در واقع دو قطبی سازیهایی است که صدمات جبران ناپذیری را به اتحاد جامعه وارد میکند، مقدمه همه تفرقهها و چند دستگیهای اجتماعی است و علیرغم اینکه خسارات سیاسی به وجو د میآورد زمینه را برای نقشآفرینی سیاسی گروههای مختلف از بین میبرد و در واقع به زیان نخبگان جامعه هم خواهد بود.
مرز این دو قطبی تا کجا میتواند پیش برود؟ یعنی ممکن است حتی به جنگ داخلی مانند سوریه منجر شود یا خیر؟
قطعا اگر دو قطبیسازی به سمتی برود که یک بخش از جامعه را در مقابل اصل نظام و ولایت فقیه و اصل جمهوری اسلامی قرار دهد، اینجا خط قرمز است. به عنوان مثال اگر این دو قطبی سازی را به همان بازی استقلال و پرسپولیس تشبیه کنیم، فرض میکنیم این دو تیم در صحنه و داخل میدان با هم بازی میکنند، یکی گل میخورد، یکی گل میزند و یا مساوی میکنند. اگر اینها بین خودشان رقابت داشته باشند مشکلی پیش نمیآورد. اما اگر قرار باشد طرفداران یکی از اینها بخواهد با نظام درگیر شوند، یعنی به بیت المال و اتوبوسها خسارت بزنند، یا در شعارهایشان اهانتی بکنند، مثلا به جای شعار دادن علیه تیم رقیب مثلا علیه اصل نظام شعار بدهند، اینجا خط قرمز این دو قطبی است که در واقع به ضرر جامعه و نظام تمام میشود. اصولا دو قطبی سازیها برای فراموشی افکار عمومی از موضوع کارآمدی در جامعه شکل میگیرد. همین دو قطبی تندرو و میانهرو، یا اعتدالی و افراطی، طرفداران یا مخالفان رابطه با آمریکا، طرفداران یا مخالفان توافق، اینها همه دو قطبیهایی است که عینیتی در فضای واقعی جامعه ندارد ولی برای پیش بردن مقاصد خاصی در جامعه طراحی میشود که جامعه را از مسایل اصلی به سمت مسایل فرعی منحرف کند. مردم در اثر این نوع فضاسازی، دچار احساسات میشوند و از عقلانیت فاصله میگیرند و بعضا هم حتی از ادبیات سیاسی دشمن در طرح این دو قطبیها استفاده میشود. مثلا مقام معظم رهبری تاکید کردند که تندروی یکی از همین ادبیات سیاسی دشمن است که در واقع آن را در رسانههای خودش و نظام سلطه طرح میکند و این ادبیات را وارد جامعه میکند و عدهای را تندرو جلوه میدهد و عدهای را محافظه کار. در واقع روی آن، کار خاص و حساب شده سیاسی انجام میدهند برای مشغول کردن افکار عمومی جامعه و دور کردن آنها از مسایل اصلی که باید به آنها توجه داشته باشند.
از صحبتهای شما این برداشت میشود که در جامعه ما هر دو قطبی که غیر از بحث انقلابی و ضد انقلابی باشد، دو قطبی کاذب است. درست است؟
هر دو قطبی که رقابت بین این دو، به اصل نظام لطمه بزند، دو قطبی کاذب و ساخته و پرداخته اذهان صفر و صد است.
سوالی که اینجا پیش میآید اینکه این لطمه زدن به نظام را چگونه باید تشخیص بدهیم و وارد این دو قطبی نشویم؟
طبیعتا برای این مسئله چاره اندیشی های گوناگونی وجود دارد. یکی دیگر از نکاتی که مقام معظم رهبری به آن تاکید کردند این است که باید ببینیم این دو قطبی سازیها چه هدفی را دنبال میکند، گاهی اوقات این همان هدف انگلیسی ها است که میگوید دوقطبی بساز و حکومت کن. برای حکومت کردن است. یعنی در جامعه برای حکومت کردن دو قطبی میسازند یا برای عبور نرم از مسئله استقلال کشور. این مسائل خیلی نیاز دارد به آنکه ما توجه داشته باشیم. اما به نظر میرسد که همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند راهکار اصلی برای پرهیز از این نوع دو قطبیها آن است که در درجه اول آرمانهای انقلاب را در نظر داشته باشیم. همان گونه که حضرت امام (ره) هم فرموده بودند حفظ انقلاب از اوجب واجبات است. سعی کنیم که این رقابت ما به اصل انقلاب و اصل نظام جمهوری اسلامی خدشه و آسیبی وارد نکند. نکته دیگر آن که کاملا سیاستها و برنامههای دشمن را در ارتباط با این نوع دو قطبیسازیها شناسایی کنیم. وقتی دوگانههایی که توسط دشمن طراحی شده و این در واقع یک تکنیک روانی است که آن را اعمال میکند، شناسایی کردیم، میتوانیم با آن مقابله کنیم. نکته مهمی که در اینجا قابل طرح است اینکه بایستی به افکار و عقاید سیاسی جامعه توجه شود. اگر فرهنگ سیاسی ایران به طور کلی دو قطبی نیست، باید دید که در کشور ما تابع چه نوع آرایشی است؟ باید دید که آیا فضای سیاسی دو قطبی بهتر است یا اینکه فضای سیاسی چند قطبی لازم است؟ اهمیت این موضوع در پیدا کردن راه حل مقابله با این مسئله بسیار مهم است. به نظر میرسد که وجود جناحهای مختلف در کشور نباید به معنای دعوای سیاسی باشد، بلکه به مفهوم تکثر سلیقه است. نکتهای که حضرت آقا در دیدار با معلمان فرمودند که چرا ما از جوانی، جوانان خود را به تحمل مخالف تربیت نمیکنیم؟ این عدم تحمل مخالف، احترام نگذاشتن به آرا مخالف و غیره نکات خیلی ظریفی است که باید به آن توجه شود که اگر بخواهیم با این نوع دو قطبیسازی مقابله کنیم، راهش این است که تحمل مخالف را داشته باشیم و به نظر مخالف احترام بگذاریم. البته نه آن مخالفتی که مخالف حق انقلاب و نظام و اسلام و همه اینها است. مخالفی که اختلاف سلیقه در روش و مشی و برنامه دارد اما با اصل اسلام و انقلاب مخالفتی ندارد، این اختلاف سلیقهها را به عنوان تکثر سلیقه و تفاوت دیدگاهها بپذیریم وآن را به عنوان مسئله طبیعی و مطلوب برای جامعه بدانیم.