انقلاب اسلامي يك واقعه عظيم تاريخي به معناي دقيق كلمه است. انقلاب اسلامي در ايران انفجار يك انديشه وحياني است كه امواج آن هر روز مرز جديدي را در جغرافياي فرهنگي و سياسي عالم فتح ميكند طي 4 دهه اخير از شدت التهابات و امواج انساني آن هيچ كاسته نشده است.
به مدد انفاس قدسي امام خميني(ره) و رهبري هوشمندانه آيت الله العظمي خامنهاي امروز اسلام بيش از هر دين و انديشهاي در جهان مطرح است. بشر امروز گم شده خود را در اسلام ميجويد. اسلام امروز تنها راه سعادت حقيقي را در پيش پاي بشر نهاده است. نخبگان عالم اعتراف دارند تمام بدبختيها از دوري و فاصله گرفتن از تعاليم پيامبر اعظم(ص) است به همين دليل اسلام و ايران در صدر تهديد امنيت ملي آمريكا قرار دارد چون حكام آمريكايي ميدانند كه طاغوت در عصر ما را آنها نمايندگي ميكنند. امروز بر كسي پوشيده نيست كه قدرت حقيقي از آن خداست.
امروز بر كسي پوشيده نيست كه قدرت حقيقي از آن خداست. اوست كه خداي هستي و كدخداي روي زمين است. همه بايد با او ببندند تا در دنيا و آخرت مسير خير و نجات را طي كنند. كساني كه فكر ميكنند با آمريكا به عنوان كدخداي دهكده جهاني ببندند مشكلات را ميتوانند حل كنند، سخت در اشتباه هستند. آنها بايد بدانند جهان فقط زمين نيست. زمين هم دهكده نيست. آمريكا هم بخشي از زمين طاغوت زده است.
رهبر معظم انقلاب در ديدار قاريان و حافظان مسابقات بين المللي قرآن كريم فرمودند: "قدرت واقعي در ايمان به خدا و كفر به طاغوت است." و نيز فرمودند: "نقطه اصلي اقتدار ملت ايران، ايستادگي در مقابل زيادهخواهي و زيادهگويي آمريكاست." (1)
در اينكه قدرت ايمان به خدا نهفته است ترديدي نيست. اما چرا "كفر به طاغوت" نيز يكي از دو منشاء قدرت واقعي است بايد در آن كاوش راهبردي صورت گيرد. كفر به طاغوت يعني عدم همزيستي مسالمت آميز با طواغيت آنچه كه كمر امپراتوري شوروي را شكست راهبرد همزيستي مسالمت آميز با آمريكا بود. روسها در حالي به اين راهبرد گام نهادند كه طرف مقابل كفر به ماركسيسم را در دستور كار خود داشت.
وقتي آمريكا از مرتبت "امپرياليسم" در ديدگاه رهبران شوروي خارج شد، روسها ضد خود را در درون خود پروراندند و روند تلاشي را به سرعت طي كردند.
راهبرد برد ـ برد يكي از مظاهر استراتژي همزيستي مسالمتآميز است. اين راهبرد در حالي عملياتي ميشود كه حريف به خون ملت ايران تشنه است و جز نابودي انقلاب به هيچ چيز فكر نميكند. وقتي بخشي از راهبرد ما پذيرفتن برد دشمن است، طبيعي است انديشيدن به قدرت واقعي به عنوان "كفر به طاغوت" از دستور كار خارج ميشود و اين در حاليست كه حريف به هيچ وجه به برد ما نميانديشد!
يكي از ضروريات قطعي استراتژي برد اين است كه انسان از كليه حركتهاي خود و حريف اطلاع داشته باشد و بتواند در هرگام حركات بعدي خود و حريف را پيشبيني و حدس بزند. بايد حريف را عاقل، هوشمند در عين حال غيرقابل اعتماد و فريبكار فرض كرد و از همه مهمتر او را دستكم نگيريم بايد احتمال به هم زدن قواعد بازي از سوي حريف را در هر مرحله از نگاه دور نداشت و از همه توان و استعداد علمي، فني، سياسي و... خود در هنگامه نبرد سود برد. اكسير اعظم در اين هماوردي اعتماد به نفس، شجاعت و اطلاعات كامل و تحليل درست آن است.
در قصه برجام دولت با شتابزدگي عمل كرد. دقتهاي هوشمندانه مقام معظم رهبري و هدايتهاي روشنگرانه ايشان و نيز مراقبتهاي ويژه مجلس و نيز نقد مشفقانه منتقدين اگر نبود خسارتهاي برجام بيش از اين بود. نقطه كانون گفتگوها رفع تحريمها به هر صورت بود. در اين نقطه كانوني گفتگوها رفع تحريمهاي بانكي كليد قضيه بود، اين در حالي بود كه تيم مذاكره كننده ما كمتر به اين مهم فكر ميكرد و در آرايش تيم ديپلماتيك ما كارشناسان مالي، پولي و بانكي غايب بودند.
آمريكاييها با فريب كاري در خط به خط توافق دنبال حفظ زيرساختهاي تحريم و حفظ مجازاتها تشديد تحريمها چه در برجام و چه در قطعنامه 2231 بودند. آنها هم برد خود را در اين دو تجميع كردند و اصلا به برد ما فكر نمي كردند.
نميخواهيم به عقب برگرديم و برخي ناكاميها را در برجام مرور كنيم بايد به آينده فكر كرد و فقط به راهبرد برد فكر كرد چون در مرحله اول آمريكاييها به برد خود رسيدند و به قول خودشان آن بلايي كه سر تاسيسات هستهاي ما آوردند با حمله نظامي هم به دست نميآوردند.
راهبرد جديد ما در يك كلمه "كارآمدي" است، براي رسيدن به اين مهم كفر به طاغوت و ايمان به خدا كليد قضيه است. در مفهوم كارآمدي با ايدهي "برنامه دولت" برميخوريم و از اين مسير به مفهوم "استراتژي ملي" ميرسيم. نظام اسلامي برنامه چشمانداز 20 ساله دارد، برنامه پنجساله دارد، سياستهاي كلي اعلام شده از سوي رهبري مثل چراغ راه در پيش روي دولت است. دولت اگر از آن فاصله بگيرد و خود هم فاقد برنامه باشد و در مفهوم برنامهداري، نوعي "كارپردازي" را مراد كند زمين مي خورد در وضعيت كنوني ما با حريفان سرسخت منطقهاي و جهاني، نميتوان كشور را "كارپردازانه" اداره كرد. نداشتن يك استراتژي ملي ماندن در انبوه مشكلات و دست و پا زدنهاي بيحاصل است.
ما بايد برگرديم به نقطه اقتدار ملي و روي ايستادگي در برابر زيادهخواهيها و زيادهگوييهاي آمريكا متمركز شويم. اقتصاد مقاومتي نقشه راه ما در كارآمدي است، همه بايد دولت را در اجراي سياستهاي اقتصاد مقاومتي كمك كنيم البته اين شرطي دارد و آن اينكه دولت اساساً بخواهد به او كمك شود!
4 ماه است از برجام گذشته، آمريكاييها همچنان در اجراي آن اخلال ميكنند. آنها پيمان شكن هستند و به برد ما فكر نميكنند، برد ما در گرو كفر به طاغوت و ايمان به خداست، از مذاكرات، كه نقض عهد و پيمان طرف مقابل يكي از مختصات آن است چيزي حاصل نميشود.
سه سوال كليدي وجود دارد كه در رويكرد آينده ما تعيينكننده است:
1- چه مي خواهيم؟
2- براي چه ميخواهيم؟
3- چگونه ميخواهيم؟
در هر سه سوال "مقاومت" و "كارآمدي" كليد ماجراست.
پينوشت:
1- رسالت پنجشنبه 30 ارديبهشت 1395