سازمان کنفرانس اسلامی معروف به «سازمان همکاری اسلامی»، دومین سازمان بین دولتی پس از سازمان ملل متحد است که با عضویت ۵۷ کشور در سال ۱۹۶۹ تأسیس شد. فلسفه وجودی چنین سازمان گستردهای شکست اعراب از رژیم صهیونیستی در ۱۹۶۷ میلادی و آتشسوزی در مسجدالاقصی بود که زمینه را برای عملی کردن طرح برپایی سازمان کنفرانس سران اسلامی فراهم کرد. اما هر چه جلوتر میرویم، میبینیم که این سازمان از فلسفه وجودی خود فاصله گرفته و به سازمانی مدافع حقوق عربستان سعودی تبدیل شده است. قرار بر این بود که سازمان، صدای جمعی جهان اسلام و تضمینی برای حفاظت و حمایت از منافع جهان اسلام، ترویج صلح بینالمللی و هماهنگی میان افراد مختلف جهان برای پیگیری حقوق به حق مسلمانان باشد. اما اگر به عملکرد دو ساله سازمان همکاری اسلامی نگاهی داشته باشیم، خواهیم دید که این سازمان دیگر هیچ محکومیت آشکاری علیه تروریسم اسرائیلی و اشارهای به یهودیسازی قدس و تحریم دولت اشغالگر نکرده و تنها بر تشکیل کشور مستقل فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ به پایتختی قدس تأکید کرده است. این اتفاقات در حالی میافتد که کشورهای حامی داعش و تروریستهای منطقه با ایجاد جو ضدّ ایرانی کوشیدند، تهران را از سیاستهای اصولی خود بر ضدّ تروریسم بازدارند. اوج این کوشش بیانیه پایانی ضدّ ایرانی اجلاس سازمان همکاریهای اسلامی در استانبول ترکیه بود که افزون بر پنج بند علیه ایران، در بندی ادعا شده بود که حزبالله لبنان در حال «اقدامات تروریستی در سوریه، بحرین، کویت و یمن» است! همچنین درباره اعدام «آیتالله نمر باقرالنمر» روحانی برجسته عربستانی که تنها به دلیل مخالفت با آلسعود، از وی به عنوان «تروریست» یاد کرده بود. روز گذشته نیز این سازمان ممانعت عربستان در اعزام ایرانیان به حج واجب را به دوش ایران گذاشته و ایران را مقصر دانسته است. به نظر میرسد، عملکرد سازمان همکاریهای اسلامی بهگونهای است که به سازمانی سعودی تبدیل شده و در حال دستهبندی آشکار طایفهای است و بیم آن میرود که این روند امت اسلامی را به دو جناح متقابل هم تقسیم کند.